کلمه جو
صفحه اصلی

قانون کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) رسم کردن معمول کردن قاعده گذاردن

لغت نامه دهخدا

قانون کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رسم کردن. معمول نمودن. آئین نهادن. قاعده گذاردن. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: