کلمه جو
صفحه اصلی

لب چش

فارسی به انگلیسی

flavoring

فرهنگ فارسی

( اسم ) چاشنیی که جهت درک مز. چیزی کنند .

لغت نامه دهخدا

لب چش. [ ل َ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) چاشنی که برای دریافت مزه چیزی کنند. ( غیاث ). نمک چشه :
تا مست بوسه روز جزا افتمت بپا
خواهم به لب چشی بنوازی شراب را.
ظهوری.
بلاست چشمک ساقی و لب چش ساغر
حذر که آفت رندان پارسا اینجاست.
ظهوری.
- لب چش کردن ؛ از چیزی اندکی خوردن از برای استعلام کیفیت و مزه آن. ( آنندراج ) :
بوسه شیرین دهانان را مکرر همچو قند
کرده ام لب چش بشیرینی چو دشنام تو نیست.
صائب.


کلمات دیگر: