کلمه جو
صفحه اصلی

کاغذ حلوا

فرهنگ فارسی

کاغدی که حلوا در آن پیچند

لغت نامه دهخدا

کاغذ حلوا. [ غ َ ذِ ح َل ْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که حلوا در آن پیچند. و بخاطر شیرینی اکتسابی مشبه به واقع شود. که از حلوا کسب شیرینی کند :
نسخه صورت شیرین که شکرآشوب است
پیش حلوای لبت کاغذ حلوا گردد.
سالک یزدی ( از آنندراج ).
لعل شکربار او خط چو هویدا کند
قطعه یاقوت را کاغذ حلوا کند.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: