منسوب به کاغذ کاغذی . ۲ - هر چیز ساخته از کاغذ . ۳ - کاغذین جامه .
کاغذین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کاغذین. [ غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کاغذ و هر چیز ساخته شده از کاغذ. ( ناظم الاطباء ). کاغذی :
همچو دف کاغذینش پیراهن
همچو چنگش پلاس بین شلوار.
زن رومی آید کند کاغذین سد
که از هندی آهن بنائی نیابی.
دیوانه طناب کاغذین ندرد
چونانکه تو صف آهنین دری.
همچو دف کاغذینش پیراهن
همچو چنگش پلاس بین شلوار.
خاقانی.
- کاغذین سد ؛ سد نااستوار. سدی که بنای آن استوار نباشد چنانکه گویی از کاغذ ساخته شده : زن رومی آید کند کاغذین سد
که از هندی آهن بنائی نیابی.
خاقانی ( دیوان ، چ عبدالرسولی ص 448 ).
- کاغذین طناب ؛ طناب سست و بی دوام : دیوانه طناب کاغذین ندرد
چونانکه تو صف آهنین دری.
منوچهری.
کلمات دیگر: