۱ - ( مصدر ) خرد کردن گردن کسی را . ۲ - ( مصدر ) خرد شدن گردن . یا گردنم بشکند . در موقعی گویند که بخواهند پشیمانی و تاسف خود را از اجرای عملی برسانند .
گردن شکستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گردن شکستن. [ گ َ دَ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) گردن خرد کردن.وقص. ( تاج المصادر بیهقی ). افتراس. ( منتهی الارب ).
کلمات دیگر: