( کاظمای نصر آبادی ) شاعر خوش گویی
کاظمای نصرابادی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( کاظمای نصرآبادی••• ) کاظمای نصرآبادی. [ ظِ ی ِ ن َ ] ( اِخ ) شاعر خوش گوئی است و خالی از ملاحت نیست. شعرش اینست :
رود به باد دلی کز هوا نرسته درست
چو خوشه ای که در آن دانه ای نبسته درست
کجاست آنکه مرا منع کوی او میکرد
تباه گشتم و دل همچنان نشسته درست
حدیث هرزه درایان بعقل راست مکن
که تیر کج ز کمان کسی نجسته درست
همان هنر شکند خویش را اگر مردی
برآور از کفش این تیغ را ز دسته درست.
در بند قبول خلق بودن غلط است
جائی که به هرزه میرود آب حیات
آنجا گهر خویش نمودن غلط است.
رود به باد دلی کز هوا نرسته درست
چو خوشه ای که در آن دانه ای نبسته درست
کجاست آنکه مرا منع کوی او میکرد
تباه گشتم و دل همچنان نشسته درست
حدیث هرزه درایان بعقل راست مکن
که تیر کج ز کمان کسی نجسته درست
همان هنر شکند خویش را اگر مردی
برآور از کفش این تیغ را ز دسته درست.
رباعی
کاظم بجز از خدا ستودن غلطاست در بند قبول خلق بودن غلط است
جائی که به هرزه میرود آب حیات
آنجا گهر خویش نمودن غلط است.
( تذکره نصرآبادی ج 2 ص 229 ).
کلمات دیگر: