(تلفظ: mehrāb) دارندهی جلوهی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد ؛ (در اعلام) پادشاه کابل بود ، همسر او سیندخت نام داشت ، سیندخت مادر رودابه است و رودابه همسر زال و مادر رستم میباشد.
مهراب
فرهنگ اسم ها
اسم: مهراب (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: mehrāb) (فارسی: مِهراب) (انگلیسی: mehrab)
معنی: دارنده ی جلوه آفتاب و کسی که تابش مهر دارد، نام یکی از پادشاهان کابل، دارنده ی جلوه ی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد، ( اَعلام ) پادشاه کابل بود، همسر او سیندخت نام داشت، سیندخت مادر رودابه است و رودابه همسر زال و مادر رستم می باشد، دوستدار آب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه
معنی: دارنده ی جلوه آفتاب و کسی که تابش مهر دارد، نام یکی از پادشاهان کابل، دارنده ی جلوه ی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد، ( اَعلام ) پادشاه کابل بود، همسر او سیندخت نام داشت، سیندخت مادر رودابه است و رودابه همسر زال و مادر رستم می باشد، دوستدار آب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ فارسی
محلی از شق آبه و میلادجرد قم است .
لغت نامه دهخدا
مهراب. [ م ِ ] ( اِخ ) نام پادشاه کابل ، جدمادری رستم ، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت ، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد :
من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم.
دلت را هُش ِ سام زابل کجاست.
زبردست با گنج و گسترده کام.
مهراب. [م ِ ] ( اِخ ) از دیه های ساوه است. ( تاریخ قم ص 140 ).
مهراب. [ م ِ ] ( اِخ ) محلی از شق آبه و میلادجرد قم است. ( تاریخ قم ص 120 ).
من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم.
فردوسی.
تو را بویه دخت مهراب خاست دلت را هُش ِ سام زابل کجاست.
فردوسی.
یکی پادشا بود مهراب نام زبردست با گنج و گسترده کام.
فردوسی.
مهراب. [م ِ ] ( اِخ ) از دیه های ساوه است. ( تاریخ قم ص 140 ).
مهراب. [ م ِ ] ( اِخ ) محلی از شق آبه و میلادجرد قم است. ( تاریخ قم ص 120 ).
مهراب . [م ِ ] (اِخ ) از دیه های ساوه است . (تاریخ قم ص 140).
مهراب . [ م ِ ] (اِخ ) نام پادشاه کابل ، جدمادری رستم ، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت ، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد :
من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم .
تو را بویه ٔ دخت مهراب خاست
دلت را هُش ِ سام زابل کجاست .
یکی پادشا بود مهراب نام
زبردست با گنج و گسترده کام .
من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم .
فردوسی .
تو را بویه ٔ دخت مهراب خاست
دلت را هُش ِ سام زابل کجاست .
فردوسی .
یکی پادشا بود مهراب نام
زبردست با گنج و گسترده کام .
فردوسی .
مهراب . [ م ِ ] (اِخ ) محلی از شق آبه و میلادجرد قم است . (تاریخ قم ص 120).
دانشنامه عمومی
مهراب (اندیکا). مهراب، روستایی از توابع بخش اندیکا شهرستان مسجدسلیمان در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان آبژدان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.
این روستا در دهستان آبژدان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.
wiki: مهراب (اندیکا)
(روستاهای گلستان و خراسان شمالی) محل طلوع آفتاب و محل تلاقی خورشید و آب. واژۀ ساخته شده از مهر (خورشید) و آب.
پیشنهاد کاربران
مهراب یعنی شاه شطرنج، شاه دیس لاو، شاه دل ها و ارام کننده ذهن ها👌
مهراب یعنی عشق جوان رشید بلندبالا مهربان وپرعظمت ویکی از نامهای پرودگار مهربان منم نام عشقم رومهراب گذاشتم یاحق
محراب در آیین مهر ( "مهرابه" هم می گویند و "آبه" نشانه ی مکان است و ربطی به آب ندارد "آبه" کاربردی همانند پسوند "گاه" دارد )
مهراب از دو کلمه مهر و آب درست شده که هر دو همچون آذر برای ایرانیان مقدس بوده اند و به همین دلیل محل تمرکز نیایش در مهرابه ها ک آتشکده ها سمت شرق یا طلوع مهر بوده و کلمه محراب هم معرب این کلمه و برگرفته از آن است .
مهراب یعنی دارنده ی جلوی آفتاب وکسی که مهر دارد
مهراب یعنی شاه شطرنج خسته صدا سلطان دل ها مهراب یعنی عشق فقط برای یه نفر
مهراب یعنی مهر افتاب. کسی که صورتش مثل افتاب میدرخشد
آب در اینگونه ترکیب های اسمی، صفت مکانی میابد و در واقع، ترکیب مهر ( خورشید ) و آب، به جایگاه و محل طلوع خورشید اشاره دارد.
مهراب= مهراب یه بار عاشق میشه
الگومون مهرابه
الگومون مهرابه
مهراب =خسته صدا ، مرحم درد ، شکست
مهراب =حسین زینالی
مهراب =حسین زینالی
مقسم آب؛ کسی که مسوول تقسیم آب بین مزارع و باغهاست.
میرآب که در فرایندی واجی "ی" به "ه" تبدیل شده است. ( رجوع کنید به: میرآب )
میرآب که در فرایندی واجی "ی" به "ه" تبدیل شده است. ( رجوع کنید به: میرآب )
مهراب. محل برآمدن خورشید ( مهر ) ، جایی در مشرق که خورشید از آنجا بر می آید.
بنام خدا
مهراب واژه ای مرکب از مهر و آب که هر دو فارسی میباشد
همانند مهر داد مهر + داد
با تشکر
جنانی
مهراب واژه ای مرکب از مهر و آب که هر دو فارسی میباشد
همانند مهر داد مهر + داد
با تشکر
جنانی
مهراب معنی های گوناگون دارد
1 - مهراب ( محراب ) جای قرار گرفتن پیشوای میترایی ، پیشوای یهودی در کنیسه وپیش نماز مسلمانان در مسجد برای برپایی نماز . در عربی به این صورت در آمده ( محراب ) که در این صورت معنی محل کارزار وجنگ است وبه آن بالاترین جای مسجد گویند که امام جماعت قرار می گیرد - جای امام جماعت کمی پایینتر از سایر نماز کزاران است - ( مستحبی )
2 - مهراب کابلی نامی افسانه ای است - جد مادر رستم ونواده ی آژیدهاک �ضحاک�
3 - جای جوشش آب از چشمه یا فرود آمدن آب از آبشار
4 - مهرابه ومهراب = سمت وسوی نیایش ، قبله ، دل بستن ، مشرق ، خانه ی مهر، گنبد مهر ، خانه ی نور . جای برآمدن خورشید ویا آب
5 - میراو ، مهراو ، مهراب = نام تیره ای از بیرانوند ( طایفه ی لر لک ) که به آن ها � کر � هم گویند .
به این شعر از جنتی عطایی دقت کنید .
در آوار شب ودشنه چکد از قلب من خوناب
که می بینم من عاشق چه ماری خفته در محراب ( مهراب )
داوری با شما . مار در مهراب می خوابد یا در محراب ؟
1 - مهراب ( محراب ) جای قرار گرفتن پیشوای میترایی ، پیشوای یهودی در کنیسه وپیش نماز مسلمانان در مسجد برای برپایی نماز . در عربی به این صورت در آمده ( محراب ) که در این صورت معنی محل کارزار وجنگ است وبه آن بالاترین جای مسجد گویند که امام جماعت قرار می گیرد - جای امام جماعت کمی پایینتر از سایر نماز کزاران است - ( مستحبی )
2 - مهراب کابلی نامی افسانه ای است - جد مادر رستم ونواده ی آژیدهاک �ضحاک�
3 - جای جوشش آب از چشمه یا فرود آمدن آب از آبشار
4 - مهرابه ومهراب = سمت وسوی نیایش ، قبله ، دل بستن ، مشرق ، خانه ی مهر، گنبد مهر ، خانه ی نور . جای برآمدن خورشید ویا آب
5 - میراو ، مهراو ، مهراب = نام تیره ای از بیرانوند ( طایفه ی لر لک ) که به آن ها � کر � هم گویند .
به این شعر از جنتی عطایی دقت کنید .
در آوار شب ودشنه چکد از قلب من خوناب
که می بینم من عاشق چه ماری خفته در محراب ( مهراب )
داوری با شما . مار در مهراب می خوابد یا در محراب ؟
مهراب و فامیلیهای مهرابی با نگارش "مهر " و نه "محر" از دو بخش تشکیل شده است "مهر" و " آب " مهر به معنی خورشید و آب هم که روان و مشخص است . اینها دو تا از چهار عنصر اصلی ( آب . باد. خاک . آتش ) زندگی را تشکیل می دهد. یعنی نور و آب .
در لغت نامه دهخدا این توصیح آمده است که :
مهراب به معنی " جلوه گاه خورشید " می باشد یعنی جایی که نور از آن فزونی یابد و روشنایی بخشد و یا سرچشمه نور.
در واقع به همین دلیل زرتشت آتش را به عنوان خدای جهت پرستش انتخاب کرد اول اینکه از چهار عنصر اصلی فقط آتش و یا همان نور رو به آسمان می رود و دوم اینکه دریافت اثر او به عنوان ماهیت فیزیک غیر قابل دریافت است.
اما محراب با "ح" به معنی جنگ و شمشیر و خونریزی است که به هیچ وجه ربطی به مهراب ندارد. مهراب کاملا ریشه پارسی دارد و محراب کاملا عربی است.
در لغت نامه دهخدا این توصیح آمده است که :
مهراب به معنی " جلوه گاه خورشید " می باشد یعنی جایی که نور از آن فزونی یابد و روشنایی بخشد و یا سرچشمه نور.
در واقع به همین دلیل زرتشت آتش را به عنوان خدای جهت پرستش انتخاب کرد اول اینکه از چهار عنصر اصلی فقط آتش و یا همان نور رو به آسمان می رود و دوم اینکه دریافت اثر او به عنوان ماهیت فیزیک غیر قابل دریافت است.
اما محراب با "ح" به معنی جنگ و شمشیر و خونریزی است که به هیچ وجه ربطی به مهراب ندارد. مهراب کاملا ریشه پارسی دارد و محراب کاملا عربی است.
مهراب به معنی منشا مهر و محبت هست
منکه خیلی دوستش دارم و قصد دارم اسم مسافر کوچولومو مهراب بزارم
منکه خیلی دوستش دارم و قصد دارم اسم مسافر کوچولومو مهراب بزارم
مهر یعنی خورشید
آب یعنی ابرو
آبروی آفتاب
آب یعنی ابرو
آبروی آفتاب
مهراب یعنی دوستار آب یعنی شاه
مهراب یعنی زندگی یعنی عشق مهراب دلیل زندگی منه و پر از مهر و مثل خورشیدی که به زندگی من نور میبخشه مهراب یعنی تمام دنیا
مهراب یعنی جلوه گاه نور و روشنایی کسی که صورتش همچون آفتاب میدخشد و دارنده ی جلوه آفتاب و نور و کسی که تابش مهر دارد. . .
و برای من مهراب یعنی عشق. . . یعنی نفس. . . یعنی غرور پرمهر و نور یعنی تمام زندگی
و برای من مهراب یعنی عشق. . . یعنی نفس. . . یعنی غرور پرمهر و نور یعنی تمام زندگی
نامی پسرانه از عهد باستان
وقتی تصویر خورشید در اب می افتد و لذا میترائیان انرا نوعی دعا و ذکر میخواندند
مهراب به نظر من قشنگ ترین و بهترین اسم دنیاست هرکس موافقه لایک
عشق و حالمو روبه راهمو این همینو تو دادی عادت خوبی واسه من عشق خاص من تو یه دونه ای مگه داریم شبیهت آدم
مهراب یعنی عشق کامل به یک نفر
مهراب ینی شاه شطرنج، ینی عزیز دل ها، شاه هممون که ما سربازشیم
مهراب ینی یه بیمار یه عاشق یه مریض روانی یه شیت زنجیری قاطی تیمارستانی
مهراب یعنی دارنده جلوی آفتاب یعنی مهر واژه فارسی :از دو کلمه مهر و آب هستش منکه دوس دارم این اسمو❤
مهراب یعنی عـــــــشق، مهراب یعنی حرف دل چن میلیون جوون، مهراب یعنی سلطان، مهراب یعنیحنجرتو پاره کنی واسه هوادارات، مهراب یعنی دیسلاو، مهراب یعنی شاه، مهراب یعنی شاه شطرنج، مهراب یعنی حسین زینالی، مهراب یعنی . . . . . . . .
مهراب یعنی کسی ک صورتش مثل نور میدرخش منم خیلی این اسم دوس دارم
مهراب یک نماد نماد عشق. . . کسی که تا اخر عمر پای عشقش میمونه خورد میشه میشکنه اشک میریزه اما بام عشقشو پس نمیزنه
لازم میبینم به عنوان یک کارشناس ارشد ادبیات توضیحی بدم در مورد مهراب.
مهر نام یک الهه درایران بتستان است.
اما آب اینجا تغییر یافته ی آو و آوه است. به معنای اتاق و جایی که به صورت گنبدی ساخته شده. و در یک کلام مهراب یعنی محل ستایش ایزد مهر، معبد.
این واژه آوه در کلمه ساوه هم بکار رفته، یعنی شهری که سه تا معبد داشته.
و چون بعد از اسلام اعراب از معماری ایرانی برای ساخت مساجد استفاده کردند، تمام مساجد را به صورت گنبدی ساختند. و قسمت ایستادن پیش نماز را نیمه گنبدی درست کردند و اسمش را گذاشتند محراب! یعنی جاییکه در اونجا آدم با شیطان جنگ میکنه. در حالی که در عربی اصلا اسم مکان بر وزن مفعال نداریم!
مهر نام یک الهه درایران بتستان است.
اما آب اینجا تغییر یافته ی آو و آوه است. به معنای اتاق و جایی که به صورت گنبدی ساخته شده. و در یک کلام مهراب یعنی محل ستایش ایزد مهر، معبد.
این واژه آوه در کلمه ساوه هم بکار رفته، یعنی شهری که سه تا معبد داشته.
و چون بعد از اسلام اعراب از معماری ایرانی برای ساخت مساجد استفاده کردند، تمام مساجد را به صورت گنبدی ساختند. و قسمت ایستادن پیش نماز را نیمه گنبدی درست کردند و اسمش را گذاشتند محراب! یعنی جاییکه در اونجا آدم با شیطان جنگ میکنه. در حالی که در عربی اصلا اسم مکان بر وزن مفعال نداریم!
مهراب یعنی دنیا مهراب یعنی شاه دل ها مهراب یعنی عشق بی پایان اونم مهراب خسته صدا
مهرسام امیرحسین احسان مهراب رسا محمدرسا امیریوسف
مهراد مازیار محسن حسام تیام امیرتیام محمدتیام کمیل سهیل مقداد مهربد یاسین محمدیاسین متین محمدمتین محمدمهدی
امیرمهدی امیرهادی شایان محمدشایان محمدآیین آرمین محمدآرمین امین محمدامین
مهراد مازیار محسن حسام تیام امیرتیام محمدتیام کمیل سهیل مقداد مهربد یاسین محمدیاسین متین محمدمتین محمدمهدی
امیرمهدی امیرهادی شایان محمدشایان محمدآیین آرمین محمدآرمین امین محمدامین
مهراب : 1 - دارنده ی جلوه ی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد؛ 2 - ( اَعلام ) پادشاه کابل بود، همسر او سیندخت نام داشت، سیندخت مادر رودابه است و رودابه همسر زال و مادر رستم می باشد.
نامی پسرانه که با یک پسوند آ یا الف نامی زیبای دخترانه باستانی ایران است به معنی خورشید پدران و آبا و اجداد و که نبی مکرم هم دختر صدیقه خود را با القاب ام ابی ها صدا می زد حال ایرانی ها از عهد باستان نام مهراب و مهرابا را داشته اند
بسیار لذت بردم از مطالب این صفحه این کلمه ( مهراب ) را از دوستی که ارشد زبان فارسی داشت سوال نمیدانست
حتی بخود زحمت جستجو را هم نداد
حتی بخود زحمت جستجو را هم نداد
مِهراب ینی عشق،
ینی دلیلِ زندگی
ینی همیشگی
ینی کسی کِ می درخشه!
ینی دلیلِ زندگی
ینی همیشگی
ینی کسی کِ می درخشه!
مهراب نام و واژه ای است پارسی که ریشه در کیش مهر دارد.
این نام از دو کلمه مهر اب تشکیل گردیده است که به معنی جایی برای برآمدن خورشید است.
درآیین مهرپرستی مهراب جایی است که در آن مراسم دینی برگزار می گردید.
در دوران اسلامی مهراب به شکل محراب نوشته و به بخشی از مسجد که در آن نماز می گذارند گفته می شود.
این نام از دو کلمه مهر اب تشکیل گردیده است که به معنی جایی برای برآمدن خورشید است.
درآیین مهرپرستی مهراب جایی است که در آن مراسم دینی برگزار می گردید.
در دوران اسلامی مهراب به شکل محراب نوشته و به بخشی از مسجد که در آن نماز می گذارند گفته می شود.
مهراب=محرم دردها
مهراب=حسین زینالی
مهراب=حسین زینالی
مهراب، از دو کلمه مهر به معنای خورشید یا روشنایی و آب استعاره از پاکی و زلالی است، مهراب یعنی پاک به روشنی آب زلال
مهراب از دوکلمه مهر آب تشکیل شده و به کسی گفته میشه که مثل خورشید درخشنده ومثل آب بخشندست به نظر من باید یکی از اسمهای آسمانی باشه من که اسم به این پر مغزی ندیدم.
سهراب . مهراد . مهرداد
مهراب:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " مهراب" می نویسد : ( ( مهراب در پهلوی مهراپmihrāp یا متراپmitrāp، پادشاه کابلستان و شـوی سیندخت و باب رودابه است. یوستی معنی این نام را چنین باز نموده است و گذارده:" کسی که درخشش خورشید را داراست" درپاره ی نخستین نام: که به معنی خورشید است، سخنی نیست. پاره دوم آن" اب " است که مایه ی چند و چون می تواند بود؛ این پاره در نام سهراب و در ریخت ابه، در نام رودابه نیز دیده می آید. از دیدِ من. ک. کزازی، " اب" و "ابه "در واژه ها و نام هایی از این گونه، از ستاک اوستایی هَپ که همتای سانسکریت آن سَب است، به معنی" ارج نهادن؛ غم چیزی را خوردن؛ از چیزی نگه داری کردن" بازمانده است؛ نمونه را در این زبان، رتاسب به معنی "کسی است که از رتا ( =اشا دراوستا ) نگهداری می کند" و کِتاسپ به معنی" کسی که خواسته ها را ارج می نهد"؛ بر این پایه، معنی نخستین و بنیادین مهراب که در اوستایی" مِیْثْره هپ" می توانسته است بود" کسی که غم مهر را می خورد و مهر را ارج می نهد می تواند بود. ) )
( ( یکی پادشا بود مهراب نام
زبردست و با گنج و گسترده کام ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص . ۳۹۹ )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " مهراب" می نویسد : ( ( مهراب در پهلوی مهراپmihrāp یا متراپmitrāp، پادشاه کابلستان و شـوی سیندخت و باب رودابه است. یوستی معنی این نام را چنین باز نموده است و گذارده:" کسی که درخشش خورشید را داراست" درپاره ی نخستین نام: که به معنی خورشید است، سخنی نیست. پاره دوم آن" اب " است که مایه ی چند و چون می تواند بود؛ این پاره در نام سهراب و در ریخت ابه، در نام رودابه نیز دیده می آید. از دیدِ من. ک. کزازی، " اب" و "ابه "در واژه ها و نام هایی از این گونه، از ستاک اوستایی هَپ که همتای سانسکریت آن سَب است، به معنی" ارج نهادن؛ غم چیزی را خوردن؛ از چیزی نگه داری کردن" بازمانده است؛ نمونه را در این زبان، رتاسب به معنی "کسی است که از رتا ( =اشا دراوستا ) نگهداری می کند" و کِتاسپ به معنی" کسی که خواسته ها را ارج می نهد"؛ بر این پایه، معنی نخستین و بنیادین مهراب که در اوستایی" مِیْثْره هپ" می توانسته است بود" کسی که غم مهر را می خورد و مهر را ارج می نهد می تواند بود. ) )
( ( یکی پادشا بود مهراب نام
زبردست و با گنج و گسترده کام ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص . ۳۹۹ )
مهر آب
به مکان عبادت زرتشتیان گفته میشده
که این عبادت گاه ها در دل کوه بوده و پنجره ای عموما رو به مشرق یا جنوب دارد و همچنین آب هم در آن جریان دارد
مهر یعنی نور خورشید و اب هم همون آب هست
مثل چک چک تو استان یزد که عبادت گاه اول زرتشتیان هست
به مکان عبادت زرتشتیان گفته میشده
که این عبادت گاه ها در دل کوه بوده و پنجره ای عموما رو به مشرق یا جنوب دارد و همچنین آب هم در آن جریان دارد
مهر یعنی نور خورشید و اب هم همون آب هست
مثل چک چک تو استان یزد که عبادت گاه اول زرتشتیان هست
مهراب به معنی واضح امروزی میشود پاک و زلال همچون آب
مهراب به معنی امروز، میشود پاک و زلال به روشنی آب
کلمات دیگر: