معنی: نورانی، درخشان، ( به مجاز ) زیبا، ( نور، ا ( پسوند نسبت ) )، نور ( عربی ) + ا ( فارسی )، مؤنث انور درخشان، تابان
نورا
فرهنگ اسم ها
معنی: نورانی، درخشان، ( به مجاز ) زیبا، ( نور، ا ( پسوند نسبت ) )، نور ( عربی ) + ا ( فارسی )، مؤنث انور درخشان، تابان
(تلفظ: nurā) (نور + ا (پسوند نسبت)) نورانی ، درخشان ؛ (به مجاز) زیبا .
فرهنگ فارسی
← نوزاد رشتۀ اصلی
لغت نامه دهخدا
نورا. [ رُ ل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن شریف الدین عبداﷲ شوشتری. رجوع به قاضی نوراﷲ شوشتری و نیز رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 30 و شهداءالفضیلة ص 171 و امل الاَّمل ، ذیل منهج المقال ص 152 و روضات الجنات ص 730 و الذریعه ج 1 ص 391 و ج 2 ص 369 و ج 4 ص 53 و ج 7 ص 19 و مفتاح الکنوز ج 1 ص 28 و صبح گلشن ص 560 شود.
نورا. [ رُ ل ْ لاه ] ( اِخ ) ( میرزا... ) اصفهانی ، متخلص به ضیاء. رجوع به ضیاء اصفهانی شود.
نورا.[ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ( میرزا... ) اصفهانی ، متخلص به نور. از شاعران عهد شاه عباس اول صفوی است. او راست :
با خیال گلرخی سر در کفن خواهیم کرد
تا قیامت عیش در یک پیرهن خواهیم کرد.
نه مروت است ما را به مراد دل رساندن
که هزار ناامیدی به امید ما نشسته.
نورا. [ رُل ْلاه ] ( اِخ ) رازی ( امیر... )، متخلص به نور. از شاعران قرن دهم هجری است. وی در عهد شاه طهماسب می زیست و متولی مزار حضرت عبدالعظیم در شهرری بود. او راست :
دست رقیب داشت به دست آن نگار مست
خندان ز من گذشت و مرا گریه داد دست.
( از صبح گلشن ص 558 ) ( تحفه سامی ص 41 ) ( قاموس الاعلام ج 6 ص 4606 ).
و رجوع به هفت اقلیم ( اقلیم چهارم ، ری ) شود.
نورا. [ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ساوه ای ( قاضی... )، متخلص به نور. از شاعران قرن نهم هجری است. او راست :
دردا که ندارد خبر آن سیم بر از من
من بی خبر از خویشم و او بی خبر از من.
( از فرهنگ سخنوران ) ( صبح گلشن ص 557 ).
نورا. [ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) هروی ( مولانا... )، متخلص به نور. از شاعران قرن دهم هجری است. به روایت مؤلف صبح گلشن «ظرافت و مزاح بر مزاج غالب داشته و...و به شیمه خوش طبعی نقد جان عزیز باخت ». او راست :
نقد جان را فدای لاله عذاری نساختم ( ؟ )
ای روی من سیاه که کاری نساختم.
( از تحفه سامی ص 77 ) ( از صبح گلشن ص 559 ).
رجوع به مجالس النفایس ترجمه فخری ص 168 شود.
نورا. [ رُل ْ لاه ]( اِخ ) نصر پوری. از پارسی گویان هند است. او راست :
پیچ و تاب دردمن بر گوش دریا گر خورد
موج نتواند که بیند روی دریا بازپس.
نورا. (اِ) هر چیز که موی ها را بریزاند و ساقط کند. (ناظم الاطباء). رجوع به نوره شود.
نورا. [ رُ ل ْ لاه ] (اِخ ) (میرزا...) اصفهانی ، متخلص به ضیاء. رجوع به ضیاء اصفهانی شود.
نورا. [ رُ ل ْ لاه ] (اِخ ) ابن شریف الدین عبداﷲ شوشتری . رجوع به قاضی نوراﷲ شوشتری و نیز رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 30 و شهداءالفضیلة ص 171 و امل الاَّمل ، ذیل منهج المقال ص 152 و روضات الجنات ص 730 و الذریعه ج 1 ص 391 و ج 2 ص 369 و ج 4 ص 53 و ج 7 ص 19 و مفتاح الکنوز ج 1 ص 28 و صبح گلشن ص 560 شود.
نورا. [ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ساوه ای (قاضی ...)، متخلص به نور. از شاعران قرن نهم هجری است . او راست :
دردا که ندارد خبر آن سیم بر از من
من بی خبر از خویشم و او بی خبر از من .
(از فرهنگ سخنوران ) (صبح گلشن ص 557).
نورا. [ رُل ْ لاه ] (اِخ ) هروی (مولانا...)، متخلص به نور. از شاعران قرن دهم هجری است . به روایت مؤلف صبح گلشن «ظرافت و مزاح بر مزاج غالب داشته و...و به شیمه ٔ خوش طبعی نقد جان عزیز باخت ». او راست :
نقد جان را فدای لاله عذاری نساختم (؟)
ای روی من سیاه که کاری نساختم .
(از تحفه ٔ سامی ص 77) (از صبح گلشن ص 559).
رجوع به مجالس النفایس ترجمه ٔ فخری ص 168 شود.
نورا. [ رُل ْ لاه ](اِخ ) نصر پوری . از پارسی گویان هند است . او راست :
پیچ و تاب دردمن بر گوش دریا گر خورد
موج نتواند که بیند روی دریا بازپس .
رجوع به مقالات الشعراء ص 821 و فرهنگ سخنوران شود.
نورا. [ رُل ْلاه ] (اِخ ) رازی (امیر...)، متخلص به نور. از شاعران قرن دهم هجری است . وی در عهد شاه طهماسب می زیست و متولی مزار حضرت عبدالعظیم در شهرری بود. او راست :
دست رقیب داشت به دست آن نگار مست
خندان ز من گذشت و مرا گریه داد دست .
(از صبح گلشن ص 558) (تحفه ٔ سامی ص 41) (قاموس الاعلام ج 6 ص 4606).
و رجوع به هفت اقلیم (اقلیم چهارم ، ری ) شود.
با خیال گلرخی سر در کفن خواهیم کرد
تا قیامت عیش در یک پیرهن خواهیم کرد.
نه مروت است ما را به مراد دل رساندن
که هزار ناامیدی به امید ما نشسته .
(از نصرآبادی ص 89).
و رجوع به نگارستان سخن ص 134 و فرهنگ سخنوران شود.
دانشنامه عمومی
عباسعلی نورا
این طایفه در سیستان زندگی می کنند. مردم این طایفه به گویش سیستانی لهجه دار تکلم می کنند.
افراد این طایفه در شهر زابل،بنجار،روستاهای برج یوسف،امامیه،کنگ امامداد،ده گلزار زندگی می کردند
نام ایرلندی Nóra به همین ترتیب احتمالاً شکلی از نام ایرلندی Honora باشد. به احتمال کمتر مشتق این نام ایرلندی از نام ایرلندی Fionnualla است. Nóra یک شکل کوچک از Nóirin است؛ این نام شکل های انگلیسی مَنِشی زیادی دارد، مانند: Noreen، Norene، و Norine.
تابان، درخشان.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
نور (۱۹۴ بار)
درتعریف نور گفتهاند: «اَلنّوُرُ اَلضَّوْهُ وَ هُوَ خِلافُ الضُّلْمَةِ» راغب گوید: ضوء منتشریکه بر دیدن کمک کند اقرب الموارد گوید: آنچه چیزها را آشکار میکند. و نیز گفتهاند آنچه فی نفسه آشکار است و غیر خود را آشکار میکند «اَلظَّاهِرُ فی نَفْسِهِ الْمُظْهِرُ لِغَیْرِهِ». نور در تعبیر قرآن دوجور است ظاهری و معنوی. مثل . . که نور ظاهری است و نور معنوی مثل . بیشتر موارد آن در قرآن مجید نور معنوی است. * . نور ایمان را از آن نور گوییم که راه خدا و آخرت و راه زندگی را روشن کرده است مرد مؤمن در نور است که راه همه چیز برای او روشن و هویدا است و میداند از کجاست و به کجا است و در کجا است. علت جمع آمدن ظلمات گفتهاند آن است که ظلمات و ضلالت از پیروی هوای نفس است و آن گوناگون میباشد ولی نور از پیروی حق است و آن یکی است و میان اجزاء آن اختلافی نیست. *** . نور در «اَللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْض» غیر از نور در «مَثَلُ نُورِهِ - یَهْدِی اللهُ لِنُورِهِ» است نور اول که به لفظ جلاله حمل شده راجع به ذات باریتعالی و نور دوم وسوم راجع به نور ایمان است. «اللهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» یعنی خدا ظاهر کننده آسمانها و زمین است و آن مساوی با ایجاد و خلقت میباشد یعنی خدا آفریننده آسمانها و زمین است. «مَثَلُ نُورِهِ - یَهْدِی اللهُ لِنُورِهِ» اضافه نور به ضمیر ظاهرالامیه و میشود به معنای «مِن» باشد مراد از این نور چنانکه گفتیم بظاهر نور ایمان است چنانکه در آیات . . . منظور نور هدایت و ایمان است. مِشکاة چنانکه در «شکو» گذشت به معنی محفظه یا قندیل است مراد از «مصباح» چنانکه در تفسیر جلالین گفته فتیله شعله دار چراغ است «زجاجة» شیشه ایست که فتیله را در میان گرفته و شعله از حرکت هوا مصون مانده و نورش چندبرابر شده است. «زَیْتُونَةٍ لاشَرْقِیَّةٍ وَ لاغَرْبِیَّةٍ» درخت زیتونی است که در شرق و غرب باغ نیست بلکه در جایی از باغ قرارگرفته که آفتاب مرتب بر آن میتابد رجوع شود به «غرب» در نتیجه خوب رسیده و روغن اش صاف و خالص میباشد. «زیت» روغن زیتون است «نوُرٌ عَلی نوُرٍ» ظاهرا مبتدا در آن حذف شد و آن «هو» است و راجع به نور زجاجه که از کلام فهمیده میشود یعنی نورشیشه، نور بالای نور است ظاهرا مراد تضاعف نور بوسیله شیشه است نه دو تا بودن نور. معنی آیه چنین میشود. خدا آفریننده و پدید آورنده آسمانها و زمین است، حکایت نور هدایتی که از جانب او است مانند محفظه یا قندیلی است که در آن چراغ و شعلهای قرار گرفته ،شعله در میان شیشه ایست که مانند ستاره درخشان میدرخشد، آن چراغ افروخته است از عصاره زیتونی که کاملا رسیده که گویی روغن آن پیش از رسیدن آتش روشن میشود، نور شیشه نور مضاعفی است خدا آنکس را که بخواهد به نور خویش هدایت میکند و به مردم مثلها میزند و خدا به هرچیز دانا است. در این آیه ظاهرا وجود مؤمن به قندیل و چراغ و شیشه و غیره تشبیه شده که نور هدایت و ایمان آن را منور و روشن کرده است. والله العام. تابش نور ایمان در وهله اول وجود مومن و در وهله ثانی جهان اطراف مؤمن را روشن میکند. در توحید صدوق علیه الرحمه باب 15 فرموده: از امام صادق «علیه السلام» روایت شده که از «اللهُ نُورُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ» سؤال شد فرمودند:«هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللهُ لَنا فَالنَّبِیُّ «صلی الله علیه وآله» وَ الْاَئِمَةُ صَلَواتُ اللهِ اَجْمَعینَ مِنْ دَلالاتِ اللهِ وَ آیاتِهِ التَّی یَهْدی بِها اِلَی التَّوْحیدِ وَ مَصالِحِ الدینِ وَ شَرائِعِ الْاِسْلامِ وَ الْفَرائِضِ وَ السُّنَنِ وَ لاقُوَّةَ اِلابِاللهِ الْعَلِیِ الْعَظیمِ» به نظر میآید جواب امام «علیه السلام» فقط راجع به «مَثَلُ نوُرِهِ...» است و اهل بیت علیهم السلام از لحاظ واسطه هدایت بودن مصداق «مَثَلُ نوُرِهِ...» اند.
پیشنهاد کاربران
چهره نور
( حالا به دلایلی!! ) گذاشتم نورا یعنی درخشان چیزی که از خودش نور میده درخشنده
اسم دختر ناز من هم فاطمه نوراست
دختر من ۲ ماه و ۱۵ روزشه
من نذر کرده بودم اسم دخترم رو فاطمه بذارم و مادرشوهرم نورا دوست داشت
ماهم به توافق رسیدیم ک ترکیب کنیم
و انشاء الله که اخلاق و رفتار و انسانیتش درخشان و زیبا باشه در کنار چهره معصومانش
البته از نظر بزرگ تر ها من هنوز کوچیکم
ولی ( ما بچه ها هم را می فهمیم شاید خواهرت یا برادرت مادرت پدرت فامیلت تورو درک نکنن ولی ما بچه ها هم را خوب می فهمیم، خوب درک می کنیم و. . . . .
( راستی من 9 سالم هست ) !!
دخترم شبیه خودم چشم سبز مو طلایی هست
نورا زیباترین دختر بابا و ماماش هست
من خیلی خوشحالم که همچین مادر و پدری دارم
ممنون از همه که راجع نورا خوب حرف زدید
نورا اسم بین المللی هستش
به انگلیسی هم معنی افتخار میده همینطور به ایرلندی هم یعنی محترم وارجمند
اگر خدا یه روزی یه دختر بهم داد حتما اسمشو نورا میزارم
چون هم تلفظ قشنگی داره واینکه معنیش هم فوق العاده هست و ازاون اسمایی هست که قدیمی نمیشه
نگار ِ نورا
فامیلی ِ کوتاه و تکی دارم ❤
نورا یعنی احترام افتخار روشنایی و زیبایی
لقب حضرت فاطمه {س}
آمده در اکثر سوره های قرآن
من کوردم درمورد اسمم خیلی حرف میزدن
ولی تا آخر عمرم از مامانمو خالم ممنونم که اسممو نورا گزاشتن و خواهر نازمو نیروانا