معنی: مؤنث حنیف، درست و پاک، راستین، خداپرست، ( مؤنث حنیف ) دختر درست و پاک، دختر راستین، زن ثابت قدم در دین
حنیفه
فرهنگ اسم ها
معنی: مؤنث حنیف، درست و پاک، راستین، خداپرست، ( مؤنث حنیف ) دختر درست و پاک، دختر راستین، زن ثابت قدم در دین
(تلفظ: hanife) (عربی) (مؤنث حنیف) دختر درست و پاک ، دختر راستین ، زن ثابت قدم در دین .
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حنیفة. [ ح َ ف َ ] ( اِخ ) ( بنو... ) بطنی است از بکر و آنان بنوحنیفةبن حیم بن صعب بن علی بن بکربن وائل اند که از طرفداران مسیلمه کذاب بودند. ( صبح الاعشی ج 1 ص 339 ).
حنیفة. [ ح َ ف َ ] ( اِخ ) یکی از زوجات حضرت علی و مادر محمدبن حنفیة است که بعد از امامین همامین علو مرتبه اش قابل انکار نیست. ( قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به حنفیة شود.
حنیفه. [ ح َ ف ِ ] ( اِخ )دهی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان. واقع در هزارگزی جنوب مشیز و 2هزارگزی جنوب راه شوسه سیرجان - کرمان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری. دارای 100 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
حنیفه . [ ح َ ف ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مشیز شهرستان سیرجان . واقع در هزارگزی جنوب مشیز و 2هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ سیرجان - کرمان . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری . دارای 100 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
حنیفة. [ ح َ ف َ ] (اِخ ) (ابو...) کنیه ٔ امام اعظم نعمان بن ثابت بن زوطا. (ناظم الاطباء). رجوع به ابوحنیفة شود.
حنیفة. [ ح َ ف َ ] (اِخ ) (بنو...) بطنی است از بکر و آنان بنوحنیفةبن حیم بن صعب بن علی بن بکربن وائل اند که از طرفداران مسیلمه ٔ کذاب بودند. (صبح الاعشی ج 1 ص 339).
حنیفة. [ ح َ ف َ ] (اِخ ) یکی از زوجات حضرت علی و مادر محمدبن حنفیة است که بعد از امامین همامین علو مرتبه اش قابل انکار نیست . (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به حنفیة شود.