کلمه جو
صفحه اصلی

افشار

فارسی به انگلیسی

afshar

فرهنگ اسم ها

اسم: افشار (پسر) (ترکی، فارسی، کردی) (تاریخی و کهن، هنری) (تلفظ: afšār) (فارسی: اَفشار) (انگلیسی: afshar)
معنی: معاون و شریک، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه شور ( آوازِ افشاری )، ( اَعلام ) ) ایل بزرگی از غزها، که همراه سلجوقیان به ایران آمدند و بعدها طایفه های مختلف آن در خراسان، آذربایجان ( مراغه و ارومیه )، خمسه، خوزستان، فارس و یزد پراکنده شدند، ) سلسله ی پادشاهی ایران [، قمری]، که به وسیله ی نادرشاه افشار تأسیس شد، نام ایل نادرقلی که به همین مناسبت نادر شاه افشار خوانده شد، نام ناحیةایی در کردستان ( نگارش کردی

(تلفظ: afšār) (ترکی) معاون و شریک؛ نام ایل نادرقلی که به همین مناسبت نادر شاه افشار خوانده شد؛ (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه شور (آوازِ افشاری).


فرهنگ فارسی

( میرزا ) اسد الله منشور سلطان ( و . اورمیه ۱۲۵٠ - ف. تهران ۱۳۲۶ ه. ش . / ۱۳۶۶ ه. ق . ) از مردم اورمیه از آزادیخواهان قدیم آذر بایجان و از قضات وزارت عدلیه .
( اسم ) گوشه ایست در دستگاه شور افشاری

فرهنگ معین

( اَ ) (اِ. )گوشه ای است در دستگاه شور.

لغت نامه دهخدا

افشار. [ اَ ] (اِخ ) طایفه ای از ترکان چادرنشین که در بیشتر خاک ایران پراکنده اند و دارای چندین تیره اند. (از ناظم الاطباء). خاندان معروف افشاریه یعنی نادرشاه و جانشینان او هم از این طایفه اند. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مقالات کسروی ج 1 ص 80 ببعد شود.


افشار. [ اَ ] (اِمص ) فشار. انضغاط. (از فرهنگ فارسی معین ). || خلانیدن . (آنندراج ) (برهان ). || افشردن ، یعنی آب از چیزی بزور دست گرفتن . (برهان ). || ریختن پی درپی . (از برهان ). || (ن مف مرخم ) در بعضی کلمات مرکب بمعنی افشارده و افشرده آمده است . (فرهنگ فارسی معین ). چیزی که بزور پنجه از هم افشرده شود چون سیم دست افشار و زر دست افشار. (از آنندراج ).
- دست افشار ؛ مایعی که بواسطه ٔ فشردن با دست از میوه ای گرفته شود:آب لیموی دست افشار. آب غوره ٔ دست افشار. (ناظم الاطباء) :
بمستی گر رسد دستم بمینای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خنده آلودش .

داراب بیگ جویا (آنندراج ).


|| چیزی که ریخته شده پی درپی . || خلانیده شده . (ناظم الاطباء). || (نف مرخم ) ریزنده . (برهان ). افشرنده . (آنندراج ). || معین . شریک . رفیق . ممد. معاون . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). || (فعل امر) امر از افشردن . یعنی بخلان ، بفشار. (برهان ) (آنندراج ).
- پاافشار ؛ نعلین چوبین . (آنندراج ).
- سم افشار ؛ پاافشار :
گاو را داغها نهی بسرین
بر دل خاک گر سم افشاری .

سنجر کاشی (از آنندراج ).



افشار. [ اَ ] ( اِمص ) فشار. انضغاط. ( از فرهنگ فارسی معین ). || خلانیدن. ( آنندراج ) ( برهان ). || افشردن ، یعنی آب از چیزی بزور دست گرفتن. ( برهان ). || ریختن پی درپی. ( از برهان ). || ( ن مف مرخم ) در بعضی کلمات مرکب بمعنی افشارده و افشرده آمده است. ( فرهنگ فارسی معین ). چیزی که بزور پنجه از هم افشرده شود چون سیم دست افشار و زر دست افشار. ( از آنندراج ).
- دست افشار ؛ مایعی که بواسطه فشردن با دست از میوه ای گرفته شود:آب لیموی دست افشار. آب غوره دست افشار. ( ناظم الاطباء ) :
بمستی گر رسد دستم بمینای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خنده آلودش.
داراب بیگ جویا ( آنندراج ).
|| چیزی که ریخته شده پی درپی. || خلانیده شده. ( ناظم الاطباء ). || ( نف مرخم ) ریزنده. ( برهان ). افشرنده. ( آنندراج ). || معین. شریک. رفیق. ممد. معاون. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). || ( فعل امر ) امر از افشردن. یعنی بخلان ، بفشار. ( برهان ) ( آنندراج ).
- پاافشار ؛ نعلین چوبین. ( آنندراج ).
- سم افشار ؛ پاافشار :
گاو را داغها نهی بسرین
بر دل خاک گر سم افشاری.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).

افشار. [ اَ ] ( اِخ ) طایفه ای از ترکان چادرنشین که در بیشتر خاک ایران پراکنده اند و دارای چندین تیره اند. ( از ناظم الاطباء ). خاندان معروف افشاریه یعنی نادرشاه و جانشینان او هم از این طایفه اند. ( از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مقالات کسروی ج 1 ص 80 ببعد شود.

فرهنگ عمید

۱. = افشردن
۲. افشارده؛ افشرده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دست‌افشار، مشت‌افشار.
۳. افشارنده؛ افشرنده.
۴. کمک؛ معاون؛ رفیق (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دزدافشار.


۱. = افشردن
۲. افشارده، افشرده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): دست افشار، مشت افشار.
۳. افشارنده، افشرنده.
۴. کمک، معاون، رفیق (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): دزدافشار.
۱. از خانه های تخته نرد.
۲. (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه شور.

۱. از خانه‌های تخته‌نرد.
۲. (موسیقی) گوشه‌ای در دستگاه شور.


دانشنامه عمومی

افشار یکی از طوایف ترکمن


ایل افشار
نادرشاه افشار
سلسهٔ افشاریان
محمود افشار یزدی
ایرج افشار
ایرج افشار سیستانی
افشار (جلفا)، روستایی در شهرستان جلفا

پیشنهاد کاربران

افشارها به ( به ترکی آذربایجانی: avşarlar یا afşar ) طایفه ای از ترک های اغوز هستند[۳] که در ایران، جمهوری آذربایجان ( جوانشیر ها ) ، ترکیه و افغانستان پراکنده اند. [۴] مراکز اصلی سکونت آنان در ایران استانهای آذربایجان غربی، زنجان[۵]، کرمان و خراسان است؛ اما تیره هایی از آنان را در استانهای آذربایجان شرقی ، قزوین، کرمانشاه ( ساری اصلانی ها ) ، کهگیلویه و بویراحمد و همدان و خوزستان ( رامهرمز ) ، مرکزی و البرز ( ساوجبلاغ ) و می توان یافت. [۶]

ترک های افشار
کل جمعیت
۳۵۵٬۰۰۰ نفر[۱]

نواحی با بیشترین جمعیت
ایران، ترکیه و افغانستان
زبان های رایج
ترکی آذربایجانی[۲]
ادیان و مذاهب
اسلام شیعه
معرفی ویرایش
اَفشار یا اوشار یکی از ایل های ترکمان[۲][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲] جزء گروه قومی ترک های آذربایجانی هستند. [۱۳][۱۴][۱۵] که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایه های دودمان صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل به دو شعبهٔ بزرگ تقسیم می شد: یکی قاسملو و دیگری ارخلو یا قرخلو؛ نادرشاه افشار از شعبهٔ اخیر بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و درهٔ گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمن ها مهاجم سدی باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند. [۱۶]

وجه تسمیه نام ویرایش
اوشر یا اوشار را یکی از ۴ فرزند یولدوزخان پسر سوم آغوز و به معنی چالاک آورده اند. [۱۷] قوم افشار ظاهر نام خود را از نام سر دودمان قومی خود اوشر گرفته است. [۱۸]

کوچ ایل افشار به ارومیه و اراک ویرایش
در پی خاتمه نبرد دیمدیم در دوره شاه عباس صفوی و تبعید کرمانجها به خراسان ایل افشار به ارومیه کوچانده شدند. گروهی دیگر از این قوم به استان مرکزی تبعید شدند.

افشارها در صحنهٔ تاریخ ویرایش
افشارها تحت ادارهٔ آق سنقرْ اتابکان موصل را تشکیل دادند و اینها در فتح آناتولی نقش مهمی ایفا نمودند. از طرف ملکشاه، آق سنقرْ �قاسم الدوله� لقب گرفت و ولایت حلب یافت. عمادالدین زنگی حکومت اتابکان موصل را تشکیل داد ( ۱۱۴۶–۱۱۲۸ ) و از طرف خلیفه لقب �فاتح� گرفت و در جنگهای صلیبی شرکت کرد. پسر و جانشین نورالدین محمود به علم و ادبیات علاقه داشت. شیرکوه ( ابوحارث اسدالدین ) و صلاح الدین ایوبی تحت لوای او بودند و به کمک او در ۱۱۷۱ حکومت فاطمی را برانداختند. بعد از صلاح الدین، فرزندش نتوانست قدرت پدر را پیدا کند و در قرن سیزده میلادی تابع مغولها شدند. در نتیجه، افشارها به جنوب آناتولی کوچ کردند و به کمک دیگر ترکمنان حکومت خانی قره مان را تشکیل دادند.

افشارهای آناتولی بیشتر از احفاد سه خانواده اند که از حلب آمده اند و عبارتند از: قوت بیگلی اوغوللاری، گؤندؤز اوغوللاری، کویک اوغوللاری.

مستقل ایل افشار ویرایش
صفی خانلو، قاسم لو، جهانشاهلو، اشرف لو، حمزه خانلو، حمزه لو، حیدرممیشالو، تکلو، ال کسلو، پیرمرادلو، آقاجان لو، بارچیلو، بیات، ارشلو، شکلو، شول، له درازلو، شیخ اوشاغلو، ولی پور، میرحبیب لو، میرحسینی، فارسیمدان، جامعه بزرگی، قوجابیگلو، میرجانی، قره قویونلو، گوی قویونلو، قره گزلو، برآوردلو، جانقلی اوشاغلو، افشارامویی، شاهسون، زرگر، حاجیلو، رحیم لو، امین لو، آقامیرلو، گیلانلو، رایینی، شهسواری، خلیفه لو، جلال لو، مهنی، مرادی، غفرانی، بیگدلی، ساربان، قرایی، ساوندر، خبری. [۱۹]

فرهنگ و رسوم ویرایش
قالیچه های افشار ویرایش
از نظر قالی بافی، چادرنشینان افشار گرهٔ تُرکی و روستائیان گرهٔ فارسی به کار می برند. در واقع اصالت قالیچه های کرمان را در کارهای ایلات افشار باید جستجو کرد که نقشه و طرز بافت آنها وجه مشترکی از هنر مردم آذربایجان و کرمان است که به خوبی با هم آمیخته شده است. [۲۰]

افشارهای ایران ویرایش
بزرگترین شهر افشار نشین ایران و جهان شهر ارومیه است چنانچه لرد کرزن در قرن بیستم هنگام ورود به شهر ارومیه می نویسد: �این شهر که در ارتفاع ۴۴۰۰ پا از سطح دریاست بین ۳۰۰۰۰ و ۴۰۰۰۰ نفر سکنه دارد که بیشتر آنها طایفهٔ ترک افشار هستند، ولی مقدار زیادی هم خانواده های نسطوری و کلیمی و ارمنی در آنجاست . � ‏

افشارهای ایران عبارتند از:قره گزلی، قره حسنلو، قره گوزلو، گندزلو، بکیشلو، سعیدلو، قرالرلو، بدیرلو، عربلو، غفرانی، طرزیلو، شاملو، اصانلو، قاسملو، ایناللو، آراشلو، گؤندؤزلو، تکشلو، کهگیلولو، قرخلو، تکه لو و ایمیرلوو … این طایفه ها از قبیله های گؤندؤتخزلو و کؤپک لو و افشارهایی که از آسیای میانه آمده اند، تشکیل یافته است. [۲۱] تیره شول هم جز تیره های ایل ترک افشار می باشند که در کرمان و داراب فارس زندگی می کنند. تیره بیگدلی در خوزستان شهرستان رامهرمز در روستاهای رستم آباد و دره دان ( دره دون ) و پتک بیگدلی و … زندگی می کنند. تیره قرخلو در استان مرکزی و اراک زندگی می کنند.



رفیق، دوست

افشار به لری میشود ابشار.

افشار در زبان لری می شود
اوشار*اوشر*:به معنی آبشار
محل سکونت در کنار آبشارهای لرستان
. کهگیلویه. شوشتر

ایل بزرگ کیانرسی*کندل زی. کنرسی. گندلزی*
از ایل چهارلنگ لربختیاری
دارای جمعیت بیش از یک میلیون نفر است
و به دلیل وجود رویش گیاه گندل در محل
زندگیشان این ایل به گندل زی*کندل زی*
معروف شد
( ( بعد از تبعید تیره هایی از این طایفه به همدان و ارومیه و بعد به خراسان
تاریخ دان ها به دلیل کوچ آنها از ارومیه
به خراسان آنها را از اقوام آناتولی معرفی
کرند ) )


طایفه گندلی ایل دورکی
طایفه گندلی وند ایل عالی جمالی از ایل بزرگ بختیاروند

شهر دورک محل سکونت ایل دورکی بختیاری بود


طایفه له دراز چهارلنگ
معنی له ::در زبا لری به محل سکونت بین دو رشته کوه را له*لادراز*
می گویند

طایفه تکی بختیاروند
ایل بکش*بکیش*لر ممسنی
تیره کر بکش ممسنی در ایل قشقایی
ایل کرشولی زبان لری بختیاری جدا شده
از ایل قشقایی
ایل بزرگ لر شول
طایفه دره شوری*داره شولی* لر در ایل
قشقایی

شولستان*نورآباد ممسنی *
شول ماچول*ماهشهر
شول آباد بختیاری لرستان
طایفه شول گپ لر

طایفه شاه لو*شاملو. شولو*لر بختیاری

طایفه سعید بختیاروند
طایفه سعید دینارونی بختیاری
تیره ایمری*ایمیری*طایفه زراسوند ایل دورکی
طایفه شکی *شاکی*بختیاروند
طایفه جومه بزرگی لر


جمعیت ایل کیانرسی بیش از یک میلیون نفر است

در زبان ترکی کلمه لری گندل زی را
گندزلو تلفظ کردند

و کلمه لری اوشر*اوشار*را
افشار تلفظ کردند
***
طایفه کوسه لر لک در ایل شاهسون بغدادی
طایفه آلوار *الوار. لرهای*کارون در ایل لک

طایفه شکاکی*شاکی*بختیاری

ایل استاجی*استکی. اسنکی. حسنکی*
بختیاری



اصالت ایران و زاگرس

طایفه بوربور ایل چهارلنگ لر بختیاری
طایفه بوربور*بربر. بردبر::بوردبور*ایل
جانکی لر بختیاروند
طایفه برون *بورون*ایل چهارلنگ

طایفه برون عالی ایل عالی جمالی لر بختیاروند

طایفه بوربور*اصفهانی* زبان لر ی ساکن
در ورامین تهران
****
تیره بوربور افشار

طایفه گندلی زی ایل لر اوشار ساکن خوزستان

زبان لری بختیاری

طایفه گندلی ایل لر دورکی بختیاری

دورک از محل های سکونت ایل لر اوشار
در خوزستان

طایفه گندلی وند ایل لر بختیاروند

تیره بلیتی وند طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند ( بختیاروند )

منطقه بلیتی در شهر جلکان گتوند
محل سکونت ایل لر بختیاروند

بلیتی خان پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان پسر جهانگیر خان بختیاروند ایلخان پسر شاه حسین خان بختیاروند ایلخان پسر رستم خان بختیاروند پلنگ


یکی از محل های سکونت ایل لر اوشار در
منطقه بلیتی بود

سیر کوچ اوشار ها در ایران
ابتدا از مناطق لرنشین خوزستان و لرستان به ارومیه کوچ داده شدند بعد به مناطق
کرمانج در منطقه دستگرد خراسان کوچ داده شدند


نادرشاه افشار بعد از رسیدن به قدرت
طوری خانات ازبک و ترکمن را که به مناطقی از ایران حمله می کردند را شکست داد
که دیگر جراو نکردند به ایران حمله کنند

همینک ازبکان و ترکمن ها . تاتارها
در کشورهای آسیای میانه برای ترساندن کودکان خود به آنها می گویند اوشار گلدی ( افشار آمد )

نادرشاه گروه هایی از ازبک ها را در بیابان های طبس و سیستان کوچ داد


خوانین ازبک از نسل شاهی بیگ عرب شیبانی بودند که به دروغ خود را نوادگان
چنگیز خان مغول می خواندند
تا بتوانند بر مناطق ازبک نشین حکومت کنند

همینک باقی مانده ی ازبکان در ایران با
نام شیبک زهی و شاهیلو و شیبانی
. زندگی می کنند

*******

شاهی بیگ عرب شیبانی بزرگترین دشمن
حکومت شیعه ی شاه اسماعیل صفوی در ایران بود


شاهی بیگ از طرفداران حکومت سنی عثمانی بود

شاه اسماعیل صفوی بعد از کشتن شاهی بیگ که به سیستان و فارس حمله کرده بود
سر شاهی بیگ را برای سلطان بایزید عثمانی فرستاد

افشار یا اوشار در ترکی به معنی کاردان و مطیع هست

در دهخدا ب معنی طایفه ای از ترکان اغوز ک اصالت ترکستانی دارند
( دیوان لغات ترک کاشغری )

افشارها تیره هایشان در کرمان و خراسان و آذربایجان و ترکیه پراکنده هستند


رجوع شود ب طایف ی افشار در ویکی پدیا

نادر شاه هم از این ایل بوده



افشار یکی از ایلات ترک اوغوز است و در همه منابع معتبر تاریخی به این موضوع اشاره شده از جمله جامع التواریخ اثر رشیدالدین فضل الله همدانی، جهانگشای نادری اثر میرزا مهدی خان استرآبادی منشی نادرشاه، دیوان لغات الترک کاشغری، تاریخ وصاف یا نام دیگر تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار اثر شرف الدین عبدالله شیرازی ، نادرشاه اثر لارنس لاکهارت، ایران در زمان نادر شاه اثر مینورسکی، تاریخ افشار اثر میرزا رشید ادیب الشعراء ( خودش از افشارها بود ) ، شجره تراکمه اثر ابوالغازی بهادر خان، اوغوزها اثر فاروق سومر، مردم شناسی ایران اثر هنری فیلد، تاریخ ایران از باستان تا به امروز اثر گرانتوسکی و. . . ، دایره المعارف اسلامی، همچنین آثار کروزن، هوسی، ایرج افشار سیستانی و باستانی پاریزی. نادرشاه دو کتیبه ترکی داره یکی در خراسان و یکی در حرم حضرت علی. طبق نظر فاروق سومر نادرشاه طی نامه های بسیاری که به عثمانی می فرستاد مدام از هم تبار بودن افشارها و عثمانی سخن میراند. لاکهارت می نویسد زبان نادر شاه ترکی بود و طبعا به همین زبان با دولت های خارجی مکاتبه می کرد.


اشاره به اصالت ترکی افشارهای گندوزلو :
هوسی معتقد است: قبایل بختیاری یک گروه نژادی واحد نیستند و گفته لاپارد را نقل می کند که می گوید قبایل مختلف دارای اصل نژادی واحد نیستند. طبق نظر لاپارد قبیله بندونی مخلوطی از اهالی سوریه و اهالی بومی است. دینارونیها در حدود سال ۱۸۳۰ از اصفهان به ملامیر آمدند. گندوزلو ها ( گوندوزلو ) از ترکان افشارند. و جانکی ها که بین ملامیر و رامهرمز زندگی میکنند نیز ترک هستند. دوهوسه هم اعتقاد داره بختیاری ها از امتزاج و اخلاط بین تورانیان با مردم سامی نژاد بابل و آشور به وجود آمده اند.

افشار های ساکن در کشور افغانستان بعد از 200سال جدایی این کشور از ایران

خود را کرد می دانند

کشور افغانستان کمتر از صد سال از پایان حکومت افشار در ایران در اوایل قاجار از ایران جدا شد
در کشور افغانستان مردم تعصب قومی شدیدی نسبت به طایفه خود دارند

طایفه افشار قوم کرد ساکن در افغانستان

*****

مردم درگز و باجگیران از طایفه افشار ایل لر کرمانج ( کرمنجی ) بختیاروند قوم لر آریایی

کر منجی::در زبان لری به معنی پسر معجزه گر

طایفه افشار از دو تیره تشکیل شده
تیره قاسمی
تیره کرکلو

نادرشاه اوشار از تیره کرکلو

کردکلو::در زبان لری بختیاری معنی پسر
جسور

دولت صفوی طایفه اوشار را به شمال خراسان تبعید کرد جهت مقابله با خانات ازبک و ترکمان که به مرزهای ایران حمله می کردند

سکونتگاه اصلی طایفه اوشار شهر لرنشین شوشتر خوزستان بود
طایفه افشار در دهستان گندلی زی شهر شوشتر به زبان لری بختیاری تکلم می کنند


اوشار ::در زبان لری بختیاری به معنی آبشار

آبشار های شهر شوشتر

دانشنامه ها و منابع معتبر علمی و دانشگاهی ( بین المللی ) باید ملاک باشد.
1. دانشنامه معتبر ایرانیکا ( iranica ) ، در بخش نادرشاه افشار، وی را از ایل افشار از طوایف ترکمن معرفی کرده است ( متن انگلیسی: Nāder belonged to a group of the Qirqlu branch of the Afšār Turkmen ) .

2. همچنین در دانشنامه یادشده، در بخش ایل افشار، این ایل را طابفه ای از ترکان اغوز بیان نموده است ( متن انگلیسی: AFŠĀR, one of the twenty - four original Ḡuz Turkic tribes ) .

3. دانشنامه بریتانیکا ( britannica ) ، در بخش مربوط به نادرشاه، وی را از طایفه ترک افشار معرفی کرده است ( متن انگلیسی: Nadr Qolī Beg had an obscure beginning in the Turkish Afshar tribe ) .

4. ویکی پدیای انگلیسی با منبع زیر، تبار نادرشاه را ترکمن ذکر کرده است ( متن انگلیسی: Nader Shah was an Iranian who belonged to the Turkmen Afshar tribe of Khorasan in northeastern Iran ) ، منبع : Lockhart, L. , "Nadir Shah: A Critical Study Based Mainly upon Contemporary Sources", London: Luzac & Co. , 1938, 21 :"Nadir Shah was from a Turkmen tribe and probably raised as a Shiʿa, though his views on religion were complex and often pragmatic"

5. دایره المعارف بزرگ اسلامی : اَفْشار، نام یک گروه بزرگ قومی - عشایری از اقوام ترک زبان ایران . افشار در متنهای قدیم به صورتهای اَوْشار ( بدرالدین ، 20؛ ابوالغازی ، 27 ) ، اَوشر ( رشیدالدین ، 1/40 ) ، اَوْشَریّه ، اوشاریه و افشاریه ( ابن تغری بردی ، 14/48؛ مقریزی ، 4 ( 1 ) /86، 126، جم ؛ قلقشندی ، 7/282 ) نیز آمده است . نادرشاه که خود از طایفة قرقلوی افشار ساکن در ابیورد خراسان بود.

6. فرهنگ فارسی معین : افشار. [ اَ ] ( اِخ ) طایفه ای از ترکان چادرنشین که در بیشتر خاک ایران پراکنده اند و دارای چندین تیره اند. ( از ناظم الاطباء ) . خاندان معروف افشاریه یعنی نادرشاه و جانشینان او هم از این طایفه اند.

همچنین سایر منابع معتبر دیگر دقیقا همین موضوع را عنوان نموده اند و هیچ یک از منایع معتبر دیگر به غیر این نظر اشاره ننموده است. بنابراین مستنداً به منابع معتبر علمی، ترکمن ( ترک اغوز ) بودن نادرشاه و ایل افشار از لحاظ تاریخی محرز است.

سلام و عرض ادب. لازم است دانشنامه ها و منابع معتبر علمی و دانشگاهی ملاک عمل قرارگیرد. امیدوارم با نگرش علمی و غیرمتعصبانه، فرهنگ استناد به منابع معتبر علمی و تاریخی فراهم گردد.
1. دانشنامه معتبر ایرانیکا ( iranica ) ، در بخش نادرشاه افشار، وی را از ایل افشار از طوایف ترکمن معرفی کرده است ( متن انگلیسی: Nāder belonged to a group of the Qirqlu branch of the Afšār Turkmen ) .

2. همچنین در دانشنامه یادشده، در بخش ایل افشار، این ایل را طایفه ای از ترکان اغوز بیان نموده است ( متن انگلیسی: AFŠĀR, one of the twenty - four original Ḡuz Turkic tribes ) .

3. دانشنامه بریتانیکا ( britannica ) ، در بخش مربوط به نادرشاه، وی را از طایفه ترک افشار معرفی کرده است ( متن انگلیسی: Nadr Qolī Beg had an obscure beginning in the Turkish Afshar tribe ) .

4. ویکی پدیای انگلیسی با منبع زیر، تبار نادرشاه را ترکمن ذکر کرده است ( متن انگلیسی: Nader Shah was an Iranian who belonged to the Turkmen Afshar tribe of Khorasan in northeastern Iran ) ، منبع : Lockhart, L. , "Nadir Shah: A Critical Study Based Mainly upon Contemporary Sources", London: Luzac & Co. , 1938, 21 :"

5. دایره المعارف بزرگ اسلامی : اَفْشار، نام یک گروه بزرگ قومى - عشایری از اقوام ترک زبان ایران . افشار در متنهای قدیم به صورتهای اَوْشار ( بدرالدین ، 20؛ ابوالغازی ، 27 ) ، اَوشر ( رشیدالدین ، 1/40 ) ، اَوْشَریّه ، اوشاریه و افشاریه ( ابن تغری بردی ، 14/48؛ مقریزی ، 4 ( 1 ) /86، 126، جم ؛ قلقشندی ، 7/282 ) نیز آمده است . نادرشاه که خود از طایفة قرقلوی افشار ساکن در ابیورد خراسان بود.

6. فرهنگ فارسی معین : افشار. [ اَ ] ( اِخ ) طایفه ای از ترکان چادرنشین که در بیشتر خاک ایران پراکنده اند و دارای چندین تیره اند. ( از ناظم الاطباء ) . خاندان معروف افشاریه یعنی نادرشاه و جانشینان او هم از این طایفه اند.

همچنین سایر منابع معتبر دیگر دقیقا همین موضوع را عنوان نموده اند و هیچ یک از منایع معتبر دیگر به غیر این نظر اشاره ننموده است. بنابراین مستنداً به منابع معتبر علمی، ترکمن ( ترک اغوز ) بودن نادرشاه و ایل افشار از لحاظ تاریخی محرز است.

افشار : [ اصطلاح تخته نرد]به خانه شماره ۵ زمین خود وحریف خان افشار میگویند.

سلام و سپاس به خاطر وقتی که صرف خواندن این نوشتار می نمایید
دوستانی که می گویند ترکها مغول نیستند، درست می گویند. تحقیقات ژنتیکی این موضوع را نشان می دهد، ولی همان تحقیقات نشان داد که مردمان آذربایجان و آناتولی بیش از 90درصد ژنتیک آریایی دارند و حدود 5 تا 7درصد دارای ژن ترکی و 3 - 5درصد ژن نژادهای دیگر مانند سامی.
و اینکه دوستی گفت امروزه تغییر زبان با وجود تکنولژی و امکانات کار سختیست چه برسد به گذشته که مردم بیسواد بودند ( یعنی قبلن سختتر بوده ) درحالیکه باید گفت تغییر زبان در گذشته به علت وضعیت نابهنجار حقوق بشر، بسیار به سادگی صورت می گرفت.
زبان آموزیِ انسان و حتا تغییر زبان ربطی به سواد یا امکانات ندارد بلکه این تغییر، به علتهای گوناگونی مانند 1 ) تغییر مذهب، 2 ) تغییر محل زندگی، 3 ) تغییر قوم حاکم، 4 ) کوچ اقوامی پرجمعیتتر و یا قویتر به سرمین قوم بومی است و علتهای ضعیفتری نیز دارد.
مثال: تغییر زبان سیاهان در آمریکا به علت تغییر محل زندگی و قرارگیری در یک جامعه اقلیت توسری خور بود.
تغییر زبان سیاهان در آفریقا و سرخپوستان در آمریکای لاتین به علت تغییر قوم حاکم به سود استعمارگران اروپایی وتغییر مذهب بومیان به سود مسیحیت بود.
همچنین تغییر مذهب باعث تغییر زبان از قبطی به عربی در مصر گردید درحالیکه مسیحیان مصر همچنان قبطی زبان مانده اند.
تغییر زبانهای آرامی و سریانی به عربی در عراق و شام به علت تغییر مذهب، تغییر قوم حاکم و کوچ قبایل عرب به این سرزمینها بود.
تغییر زبان بومیان آناتولی به علت کوچ ترکان به این سرزمین و تغییر قوم حاکم به سود آنها و تغییر مذهب به سود مذهبی بود که ترکان با خود آورده بودند یعنی اسلام، درحالیکه کردها که پیش از آن مسلمان بودند دچار دگرگونی زبان نشدند و اقلیتهای یونانی، ارمنی و آشوری که در مسیحیت باقیمانده بودند، زبان خود را نیز حفظ کردند، هرچند در دوران پساعثمانی درراستای ملت سازی ترکی برای ایجاد کشور ترکیه، به روشهای مختلف از صحنه این کشور حذف گردیدند.
تغییر زبان در آذربایجان نیز از این قواعد مستثنا نیست، کوچ قبایل ترک به آذربایجان هرچند نسبت به بومیان در اقلیت بودند و تغییر قوم حاکم به سود حکومتهای ترکی و مغولی به مدت چند قرن و حمایت این حکومتها از قبایل ترک در مقابل بومیان آذربایجان
مردم آذربایجان، در برابر اقلیت پرنفوذ و قدرتمند ترک که سران آنها سپهسالاران حکومتهای وقت بودند به خاطر حفظ حقوق و همه چیز ( جان، ناموس و اموال ) خود، چاره ای جز تغییر هویت و زبان و یکرنگ شدن با اقلیت حاکم را نداشتند، دقیقا همان اتفاقی که در آن بازه ی زمانی در آناتولی درحال روی دادن بود.
خاندان ایرانی و آذری صفوی نیز جهت به دست آوردن حمایت همان قبایل ترک ( قزلباشان ) ، با تغییر زبان خود و صوفیان، آخرین تیر را به هویت آذری در آذربایجان زدند و باعث نابودی تقریبا کامل زبان پهلوی یا آذری در این سرزمین شدند.
نام جهانگردان، تاریخ نویسان و بازرگانان بسیاری از ایرانی و عرب و عثمانی در تاریخ ثبت شده است که زبان آذری را تا حدود 500سال پیش ( آغاز صفویه ) در آذربایجان گزارش کرده اند، همچنین شاعرانی که به این زبان کهن ایرانی شعر سروده اند ازجمله شیخ صفی الدین اردبیلی نیای بزرگ صفویان و دیگر شاعران زبانهای آذری و تبریزی ( دوستان می توانند در اینترنت موارد گفته شده را جستجو کنند ) .
سپاس فراوان


کلمات دیگر: