کلمه جو
صفحه اصلی

نغمه


مترادف نغمه : آوا، آواز، آهنگ، پرده، ترانه، ترنم، سرود، نشید، نوا

برابر پارسی : آهنگ، ترانه، سرود، نوا

فارسی به انگلیسی

melody, air, song, tone, tune, chant, rune

melody


air, song, tone, tune


فارسی به عربی

اغنیة

عربی به فارسی

صدا , اهنگ , درجه صدا , دانگ , لحن , اهنگ داشتن , باهنگ در اوردن , سفت کردن , نوا


فرهنگ اسم ها

(تلفظ: naqme) (عربی) (در موسیقی) آهنگ یا ملودی ؛ آواز ، تصنیف یا صوت موسیقیایی که از آلات موسیقی بر می‌خیزد ؛ (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه شور و آواز بیات تُرک از ملحقات شور ، دستگاه‌های سه‌گاه ، چهارگاه ، ماهور ، راست پنج‌گاه و نوا ؛ (در موسیقی ایرانی) نت یا صدایی که دارای زیر و بمی مشخص باشد .


اسم: نغمه (دختر) (عربی) (هنری) (تلفظ: naqme) (فارسی: نَغمه) (انگلیسی: naghme)
معنی: آهنگ یا ملودی، آوازه، آواز، تصنیف یا صوت موسیقیایی که از آلات موسیقی بر می خیزد، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه شور و آواز بیات ترک از ملحقات شور، دستگاه های سه گاه، چهارگاه، ماهور، راست پنج گاه و نوا، ( در موسیقی ایرانی ) نت یا صدایی که دارای زیر و بمی مشخص باشد، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه شور و آواز بیات تُرک از ملحقات شور

مترادف و متضاد

tune (اسم)
اواز، اهنگ، رنگ، نغمه، لحن، خنیا، اهنگ صدا، نوا، لحن تلفظ

song (اسم)
غنا، اواز، سرود، تصنیف، شعر، ترانه، سرود روحانی، نغمه، خنیا

melody (اسم)
اهنگ، تصنیف، ترانه، نغمه، لحن، اهنگ شیرین، صدای موسیقی نوا، خنیا، نواخت

فرهنگ فارسی

آوازخوش، سرود، آهنگ، ترانه، نوا، نغمات جمع
( اسم ) ۱ - آواز خوش آهنگ : ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا هین زهره را کالیوه کن زان نغمه های جان فزا ( دیوان کبیر۲ ) ۱٠:۱ - توالی یک رشته اصوات موسیقی با امتدادهای مختلف که از شنیدن مجموع آنها لذتی درک شود. اساس و پایه موسیقی بر نغمه نهاده شده و میزان تاثیر آن خوبی و بدی نغمه را نشان میدهد . توضیح جامی گوید : آوازی را گویند که چندان درنگ کند که حس زمان آنرا در تواند یافت و این قید احتراز از آوازهایی است که از نقرات غیر لحینه چون دف و کف شنیده میشود که آنرا نغمه نمیگویند ولی باید که درنگ کردن آواز در آن زمان برحدی واحد معین باشد از [ حدت ] و [ ثقل ] یعنی تیزی و گرانی که آنرا زیر و بم گویند و این قید احتراز از مثل ابعاد اجناس و جموع است زیرا هریک از اینها آوازی اند درنگ کننده لیکن نه بر حد واحد از حدت و ثقل بلک برحدود مختلفه و می باید که محنون الیه باشد طبعا یعنی طبیعت آن آواز یا طبیعت مستمع تقاضای آن کند که نفس را بان میل افتد و از آن لذت یابد و اصغائ آن کند واین قید احتراز از آوازی است که چون چوبی یا سنگی را مثلا بر زمین بکشند مسموع شود زیرا که آن آوازی است که درنگ میکند زمانی که زمان کشیدن است برحدی معین از حدت و ثقل چه شک نیست که آن آواز بحسب صلابت ورخاوت جسم مجرور و مجرور علیه صلاحیت حدت و ثقل دارد اما باتفاق این را نغمه نمیگویند . توضیح صداهای موسیقی را که امروز نوت میگویند در قدیم نغمه مینامیدند جمع : نغم نغمات . ۳- قطعه ایست در راست پنجگاه . ۴ - یکی از گوشه های ماهور . ۵ - یکی از گوشه های شور . ۶ - گوشه ایست از سه گاه . ۷ - یکی از گوشه های نوا . یا نغمه عنقا . نوایی است از موسیقی .
جرعه ٠ آشام ٠ لغتی است در نغبه ٠ جمع نغم ٠

هر صوتی با زیروبمی مشخص


فرهنگ معین

(نَ مِ ) [ ع . نغمة ] (اِ. ) آواز خوش ، سرود.

لغت نامه دهخدا

( نغمة ) نغمة. [ ن َ غ َ م َ ] ( ع اِ ) واحد نَغَم است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

نغمة. [ ن ُ م َ ] ( ع اِ ) جرعه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). آشام. ( ناظم الاطباء ). لغتی است در نغبة. ( از متن اللغة ). ج ، نُغَم.

نغمة. [ ن َ م َ ] ( ع اِ ) آواز. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). نَغَمَة. ( منتهی الارب ). رجوع به نغمه شود. || نیکوئی صوت در قرائت. ( ناظم الاطباء ). حسن صوت در قرائت. نَغَمَة. ج ، نغمات. || واحد نَغم. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نغم شود.
نغمه. [ ن َ م َ / م ِ] ( از ع ، اِ ) نغمة. آواز. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) . نوا. ( ناظم الاطباء ). آوا. نغمة. رجوع به نغمة شود :
شده نغمه چنگ بر سوک مرگ
که خواهد فروریختن تار و برگ.
فردوسی.
این سماع خوش و این ناله زیر و بم را
نغمه از گوش دل و گوش هویدا نشود.
منوچهری.
وین نیز عجب تر که خورد باده بی چنگ
بی نغمه چنگش به می ناب شتاب است.
منوچهری.
به گوشم قوت مسموع و سامع
به ساز و نغمه بربط شنیدن.
ناصرخسرو.
بدل نغمه عنقاست کنون
نغمه جغد بر ایوان اسد.
خاقانی.
در ساز ناز بود ترا نغمه های خوش
این دم قیامت است که خوشتر فزوده ای.
خاقانی.
یافته در نغمه داود ساز
قصه محمود و حدیث ایاز.
نظامی.
- از نغمه افتادن ساز ؛ خارج از آهنگ شدن. ( از بهار عجم ) :
بی همنفس صدا نشود از کسی بلند
افتد ز نغمه ساز چو یکتار می شود.
شفیع اثر ( از بهار عجم ).
- خوش نغمه ؛ خوشاوا. خوش آواز :
آوازچنگ و مطرب خوش نغمه گو مباش
ما را حدیث دلبر خوشخوی خوشتر است.
سعدی.
- نغمه پیما :
که تارنی اش کآن به بالا بود
از آنها بت نغمه پیما بود.
ملاطغرا ( در وصف ارغنون ، ازآنندراج ).
- نغمه سار :
گل قدر از آن یافت ابر بهار
که عالم شد از رعد او نغمه سار.
ملاطغرا ( در تعریف نی انبان ، از آنندراج ).
- نغمه فرد :
کسی غیر آن دلبر نغمه فرد
زبان در دهان مغنی نکرد.
عرفی ( در وصف نی انبان ، از آنندراج ).

نغمه . [ ن َ م َ / م ِ] (از ع ، اِ) نغمة. آواز. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) . نوا. (ناظم الاطباء). آوا. نغمة. رجوع به نغمة شود :
شده نغمه ٔ چنگ بر سوک مرگ
که خواهد فروریختن تار و برگ .

فردوسی .


این سماع خوش و این ناله ٔ زیر و بم را
نغمه از گوش دل و گوش هویدا نشود.

منوچهری .


وین نیز عجب تر که خورد باده ٔ بی چنگ
بی نغمه ٔ چنگش به می ناب شتاب است .

منوچهری .


به گوشم قوت مسموع و سامع
به ساز و نغمه ٔ بربط شنیدن .

ناصرخسرو.


بدل نغمه ٔ عنقاست کنون
نغمه ٔ جغد بر ایوان اسد.

خاقانی .


در ساز ناز بود ترا نغمه های خوش
این دم قیامت است که خوشتر فزوده ای .

خاقانی .


یافته در نغمه ٔ داود ساز
قصه ٔ محمود و حدیث ایاز.

نظامی .


- از نغمه افتادن ساز ؛ خارج از آهنگ شدن . (از بهار عجم ) :
بی همنفس صدا نشود از کسی بلند
افتد ز نغمه ساز چو یکتار می شود.

شفیع اثر (از بهار عجم ).


- خوش نغمه ؛ خوشاوا. خوش آواز :
آوازچنگ و مطرب خوش نغمه گو مباش
ما را حدیث دلبر خوشخوی خوشتر است .

سعدی .


- نغمه پیما :
که تارنی اش کآن به بالا بود
از آنها بت نغمه پیما بود.

ملاطغرا (در وصف ارغنون ، ازآنندراج ).


- نغمه سار :
گل قدر از آن یافت ابر بهار
که عالم شد از رعد او نغمه سار.

ملاطغرا (در تعریف نی انبان ، از آنندراج ).


- نغمه فرد :
کسی غیر آن دلبر نغمه فرد
زبان در دهان مغنی نکرد.

عرفی (در وصف نی انبان ، از آنندراج ).


- نغمه های نیمرنگ ؛ نغمه های ناتمام . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
|| آواز خوش . (آنندراج ) (از بهار عجم ) (ناظم الاطباء) :
گر ندانی ز زاغور بلبل
بنگرش گاه نغمه وغلغل .

منوچهری .


نظم او را تو مپندارچو نظم دگران
کی بود نغمه ٔ داود چو آواز درای .

شرف شفروه .


درین بهار ز جوش نشاط دل دانش
شراب نغمه چو بلبل ز ساغر گل نوش .

دانش (از آنندراج ).


بیا که هر سر مو را نوا طراز کنیم
نقابهای عروسان نغمه باز کنیم .

طالب (از آنندراج ).


دل طالب اگر خون ترنم در گلو دارد
کدامین عندلیب این نغمه های تازه میریزد.

طالب (از آنندراج ).


من و دل در شکن زلف تو چون ناله کنیم
نغمه در حنجره ٔ قمری و بلبل شکنیم .

باقر کاشی (از آنندراج ).


|| سرود. (زمخشری ). ترانه . سرود. لحن . (ناظم الاطباء). || راه . (یادداشت مؤلف ). آهنگ . آهنگ موسیقی . (ناظم الاطباء). || دستان . چهچه . || گفتار خوب . || جرس کلمه . || نیکوئی آواز. (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح موسیقی ، آوازی بود واقع در زمانی محسوس القدر که در تمام آن زمان قسطی از حدت و ثقل داشته باشد. (یادداشت مؤلف از خلاصة الافکارفی معرفة الادوار شهاب صیرفی ).

نغمة. [ ن َ غ َ م َ ] (ع اِ) واحد نَغَم است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


نغمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) آواز. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). نَغَمَة. (منتهی الارب ). رجوع به نغمه شود. || نیکوئی صوت در قرائت . (ناظم الاطباء). حسن صوت در قرائت . نَغَمَة. ج ، نغمات . || واحد نَغم . (از اقرب الموارد). رجوع به نغم شود.


نغمة. [ ن ُ م َ ] (ع اِ) جرعه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة) (ناظم الاطباء). آشام . (ناظم الاطباء). لغتی است در نغبة. (از متن اللغة). ج ، نُغَم .


فرهنگ عمید

آواز خوش، سرود، آهنگ، ترانه، نوا.

دانشنامه عمومی

نغمه به معنای ترنم بوده و دارای کاربردهای زیر نیز است:
شاپیری نغمه، خواننده ای پشتو زبان
نغمه (فیلم)، فیلم ابوالقاسم طالبی

دانشنامه آزاد فارسی

نَغْمه
آواز خوش. سرود، آهنگ، ترانه، نوا. عبدالقادر مراغی در تعریف نغمه آورده است: «اما معنی تعریف نغمه که صاحب ادوار اختیار کرده است آن است که: نغمه آوازی است که او را درنگ باشد بر حدّی از حدت و ثقل به وجهی که ملایم طبع باشد». در موسیقی امروز نغمه چند مفهوم دارد: یکی به معنای صدا و نت؛ دیگر بخشی از یک دستگاه یا آواز را می گویند، مانند نغمۀ ابوعطا یا نغمۀ دشتی یا نغمۀ کُرد بیات؛ سوم نام گوشه های متعددی است که در ردیف موسیقی کنونی ایران با هم مشابهت دارند، مانند نغمۀ نوا یا نغمه در گوشۀ مغلوب سه گاه و چهارگاه که به نغمۀ مغلوب شهرت دارد. گوشه های دیگری نیز نغمه نام دارند ولی از لحاظ فُرم و حالت شباهتی به هم ندارند، مانند نغمه در ردیف اصفهان؛ نغمه در درآمد چهارگاه و سه گاه، نغمۀ اول و دوم در دستگاه شور. به هر آهنگ و نوای خوش که از سازی خارج شود یا آوازه خوانی بخواند نیز نغمه می گویند.

فرهنگستان زبان و ادب

{pitch , tone} [موسیقی] هر صوتی با زیروبمی مشخص

جدول کلمات

نوا

پیشنهاد کاربران

سرود و شعر و آهنگ و نوا

ملودی

خنیا

نغمه اسم دخترانه است، معنی نغمه: ( عربی ) 1 - ( در موسیقی ) آهنگ یا ملودی؛ 2 - آواز، تصنیف یا صوت موسیقیایی که از آلات موسیقی بر میخیزد؛ 3 - ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه شور و آواز بیات تُرک از ملحقات شور، دستگاه های سه گاه، چهارگاه، ماهور، راست پنج گاه و نوا؛ 4 - ( در موسیقی ایرانی ) نت یا صدایی که دارای زیر و بمی مشخص باشد.

آوا، آواز، آهنگ، پرده، ترانه، ترنم، سرود، نشید، نوا

اواز. سرود

نغمه : لحن ، نغمه دلکش ، نغمه دل انگیز ، ملودی ، آهنگ ، آوا ، نوا ، صدای خوشایند.

نغمه : آهنگ ، ملودی ، آوا


کلمات دیگر: