کلمه جو
صفحه اصلی

مهوش


مترادف مهوش : زهره جبین، زیبا، ماهرخ، ماهرو، مه پیکر، مه جبین، مهرخ، مهرو، مهسا، مه سیما، مه لقا

فارسی به انگلیسی

moonlike, feminine proper name, beauty

beauty


فرهنگ اسم ها

اسم: مهوش (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: mahvaš) (فارسی: مَهوش) (انگلیسی: mahvash)
معنی: مانند ماه، زیبارو، ماهوش، ( = ماه وش )، به علاوه ( در قدیم ) ( شاعرانه ) مانند ماه و ( به مجاز ) زیبارو، بسیار زیبا

(تلفظ: mahvaš) (= ماه وش) ، ← ماه وش؛ به علاوه (در قدیم) (شاعرانه) مانند ماه و (به مجاز) زیبارو .


مترادف و متضاد

زهره‌جبین، زیبا، ماهرخ، ماهرو، مه‌پیکر، مه‌جبین، مهرخ، مهرو، مهسا، مه‌سیما، مه‌لقا


فرهنگ فارسی

ماهوش، ماه مانند، خوشگل وزیبامانندماه، ماهرو، ماهرخ
۱ - ( صفت ) مانندماه ماه وش. ۲ - بسیار زیبا: ای خسرومه وش بیا. ای خوشتر از صدخوش بیا. ( دیوان کبیر ) ۳ - ( اسم ) نامی است ازنامهای زنان .
لغتی است در مشوش بنا به رای صاحب قاموس .

فرهنگ معین

(مَ وَ ) (ص . ) زیبا، مانند ماه زیبا.

لغت نامه دهخدا

مهوش. [ م َهَْ وَ ] ( ص مرکب ) ماه مانند. مانند ماه. ماه وش. خوب صورت مانند ماه. ( آنندراج ). بسیار زیبا :
دلم مهربان گشت بر مهربانی
کش و دلکش و مهوش و خوش زبانی.
فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 382 ح ).
مطربان دیدم کش ، سرو بالا مهوش
چنگهاشان در کش جمله در می غرقوش.
سوزنی.
از بس ستم فراقت ای مهوش من
چشم تر من سراب شد ز آتش من.
سوزنی.
احدگویان صمدجویان همه زیر زمین رفتند
تومهرویان مهوش را در این خاک گران بینی.
خاقانی.
شیدای هر مهوش نه ام جویای هر دلکش نه ام
پروانه را آتش نه ام مرغ سلیمان نیستم.
خاقانی.
غنچه عنبریت ای مهوش
در همه حلقها طناب انداخت.
عطار.
ای خسرو مهوش بیا
ای خوشتر از صد خوش بیا.
مولوی ( دیوان کبیر ص 14 ج 1 ).
بیار ساقی مجلس بگوی مطرب مهوش
که دیر شد که قرینان ندیده اند قرین را.
سعدی.
کس از فتنه در پارس دیگر نشان
نبیند مگر قامت مهوشان.
سعدی ( بوستان ).
من آدم بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیر عشق جوانان مهوشم.
حافظ.
می نماید عکس می در رنگ روی مهوشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب.
حافظ.
دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقی مهوش باشد.
حافظ.

مهوش. [ م ُ هََ وْ وَ ] ( ع ص ) لغتی است در مشوش بنا به رأی صاحب قاموس. ( یادداشت به خط مرحوم گنابادی ).

مهوش . [ م َهَْ وَ ] (ص مرکب ) ماه مانند. مانند ماه . ماه وش . خوب صورت مانند ماه . (آنندراج ). بسیار زیبا :
دلم مهربان گشت بر مهربانی
کش و دلکش و مهوش و خوش زبانی .

فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 382 ح ).


مطربان دیدم کش ، سرو بالا مهوش
چنگهاشان در کش جمله در می غرقوش .

سوزنی .


از بس ستم فراقت ای مهوش من
چشم تر من سراب شد ز آتش من .

سوزنی .


احدگویان صمدجویان همه زیر زمین رفتند
تومهرویان مهوش را در این خاک گران بینی .

خاقانی .


شیدای هر مهوش نه ام جویای هر دلکش نه ام
پروانه را آتش نه ام مرغ سلیمان نیستم .

خاقانی .


غنچه ٔ عنبریت ای مهوش
در همه حلقها طناب انداخت .

عطار.


ای خسرو مهوش بیا
ای خوشتر از صد خوش بیا.

مولوی (دیوان کبیر ص 14 ج 1).


بیار ساقی مجلس بگوی مطرب مهوش
که دیر شد که قرینان ندیده اند قرین را.

سعدی .


کس از فتنه در پارس دیگر نشان
نبیند مگر قامت مهوشان .

سعدی (بوستان ).


من آدم بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیر عشق جوانان مهوشم .

حافظ.


می نماید عکس می در رنگ روی مهوشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه ٔ نسرین غریب .

حافظ.


دلق و سجاده ٔ حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقی مهوش باشد.

حافظ.



مهوش . [ م ُ هََ وْ وَ ] (ع ص ) لغتی است در مشوش بنا به رأی صاحب قاموس . (یادداشت به خط مرحوم گنابادی ).


فرهنگ عمید

ماه مانند، خوشگل و زیبا مانند ماه، ماهرو، ماهرخ.

دانشنامه عمومی

دختری از اصفهان (۱۳۳۹)
از پاریس برگشته (۱۳۳۸)
دو عروس برای سه برادر (۱۳۳۸)
یکی بود یکی نبود (۱۳۳۸)
شاباجی خانم (۱۳۳۷)
برهنه خوشحال (۱۳۳۶)
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
لیلی و مجنون (۱۳۳۵)
معصومه عزیزی بروجردی یا مَهوَش (زادهٔ زمستان ۱۲۹۹ در بروجرد – درگذشتهٔ ۲۶ دی ۱۳۳۹ در تهران) یکی از خوانندگان زن ایرانی در سبک موسیقی کوچه بازاری (عامیانه یا لاله زاری) در دههٔ ۱۳۳۰ خورشیدی بود. این هنرمند از خوانندگان لاله زاری به شمار می آمد و از چهره های کابارهای تهران بود. مهوش در آغاز در محافل و مجالس خصوصی و عروسی ها برنامه داشت ولی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در نخستین کابارهٔ مدرن تهران یعنی کافه جمشید به روی صحنه رفت و در بعد به موازات آن در باغ-کاباره بهشت تهران فعالیت می کرد.
خوانندگی مهوش شمار زیادی از مردم عادی و افراد معروف به داش مشدی یا جاهل ها (اوباش) را به خود جذب می کرد که در بسیاری مواقع رقابت بین جاهل ها باعث جنگ و جدال میان این افراد نیز بود. از جمله، بزرگ ترین دعوا در کافه جمشید میان گروهی به نام هفت کچلان با دیگر اوباش بر سر مهوش اتفاق افتاد. مهوش در چند فیلم سینمایی نیز علاوه بر رقص و خوانندگی بازی کرد. برخی از کارگردانان سینمای آن روز ایران برای تضمین موفقیت فیلم های خود حتماً صحنه ای از رقص و آواز مهوش را در فیلم خود می گنجاندند. عباس شباویز در آخرین سال زندگی مهوش چهار ترانه از او را در فیلم گل گمشده جای داد.
بسیاری از ترانه های مهوش تا مدت ها سر زبان مردم ایران بود و هنوز نیز گاه اشاراتی به آن ها می شنوید که نسل های بعدی نمی دانند این اشاره ها به چیست. مانند ترانهٔ «مادر شوهر، دشمنته» یا «این دست کجه؟ کی می گه کجه» یا «وقتی که از هند اومدم، این قده بودم و این قده شدم» یا «غلطه، آی غلطه، غلط غلوط و غلطه».

پیشنهاد کاربران

مَهوَش ( تولد: سال؟ بروجرد - مرگ: ۱۳۳۹ تهران ) یکی از خوانندگان زن ایرانی در سبک موسیقی عامیانه در اوائل سده ۱۴ خورشیدی بود. این خواننده از خوانندگان لاله زاری بشمار می آمد و از چهره های کاباره ای تهران بود. مهوش در آغاز در نیمه کاباره ها برنامه داشت ولی بعدها در نخستین کاباره تهران یعنی کافه جمشید به روی صحنه رفت.
نمایش های او بر روی صحنه شمار زیادی از افراد معروف به اوباش را به خود می کشید که باعث جنگ و جدال میان این افراد نیز بود. از جمله، بزرگ ترین دعوا در کافه جمشید میان گروهی به نام هفت کچلان با دیگر اوباش، بر سر مهوش، اتفاق افتاد. مهوش در چند فیلم سینمایی نیز بازی کرد. برخی از گارگردانان سینمای آن روز ایران برای تضمین موفقیت فیلم های خود حتماً صحنه ای از رقص و آواز مهوش را در فیلم خود می گنجاندند. بسیاری از ترانه های مهوش تا مدت ها سر زبان مردم ایران بود و هنوز نیز گاه اشاراتی به آن ها می شنوید که کسی نمی داند این اشاره به چیست. مانند ترانه "مادر شوهر، دشمنته" یا "این دست کجه؟ کی میگه کجه" یا وقتی که از هند اومدم، اینقده بودم و اینقده شدم" یا " غلطه، آی غلطه، غلط غلوط و غلطه".
محتویات [نمایش]
زندگینامه [ویرایش]
مهوش در اوائل سده ۱۴ خورشیدی در بروجرد به دنیا آمد. کودکی را در همین شهر گذراند اما در نوجوانی با خانواده به تهران رفت. وی در تهران به یکی از گروه های موسیقی شاد و محفلی پیوست که به اجرای موسیقی زنده در مجالس عروسی و کافه ها می پرداخت. مهوش بعدها با یکی از اعضای همین گروه به نام حسن زاده ازدواج کرد. حسن زاده نوازنده ویولون بود و بعدها مهوش را در کافه های مختلف همراهی می کرد. صدای خوش و رقص هنرمندانه مهوش باعث شد تا پای وی به کاباره های معروف تهران باز شود. مهوش بعدها به هنرپیشگی در فیلمهای آن زمان ( فیلمفارسی ) نیز پرداخت که برای وی شهرتی در سطح کشور به دست آورد . ∗.
مهوش در یک حادثه رانندگی کشته شد و این خبر رکورد جدیدی از فروش روزنامه در ایران آن زمان را بجای گذاشت. در مراسم تشییع جنازه مهوش عده قابل توجهی از دوستدارانش شرکت داشتند.
پس از درگذشت مهوش، معلوم گشت که وی بخش اعظم درآمد خود را صرف نیکوکاری می کرده و هزینه ده ها کودک یتیم را تقبل کرده بوده. ∗
فیلم شناسی [ویرایش]
بازیگری [ویرایش]
۱ - دختری از اصفهان ( ۱۳۳۹ )
۲ - از پاریس برگشته ( ۱۳۳۸ )
۳ - دو عروس برای سه برادر ( ۱۳۳۸ )
۴ - یکی بود یکی نبود ( ۱۳۳۸ )
۵ - شاباجی خانم ( ۱۳۳۷ )
۶ - برهنه خوشحال ( ۱۳۳۶ )
۷ - نردبان ترقی ( ۱۳۳۶ )
۸ - لیلی و مجنون ( ۱۳۳۵ )
آواز [ویرایش]
۱ - گل گمشده ( ۱۳۴۱ )
۲ - یکی بود یکی نبود ( ۱۳۳۸ )
رقص [ویرایش]
۱ - گل گمشده ( ۱۳۴۱ )
منابع [ویرایش]
بخشی از اطلاعات بر پایه نوشتاری در پیک هفته
فیلم شناسی از سوره سینما
پانویس ها [ویرایش]
^ وب گاه بروجرد
^ ایران بحث
پیوند به بیرون [ویرایش]
شنیدن نمونه ای از آوازهای مهوش
رده های صفحه: درگذشتگان در حادثه رانندگی اهل ایراندرگذشتگان ۱۳۳۹اهالی بروجردخوانندگان موسیقی مردمی اهل ایرانخوانندگان زن اهل ایرا

مهوش اسمی اصیل ایرانی است و همچنین زیبا
بانوان مشهور با این نام مثل مهوش صبرکن و مهوش وقاری


کلمات دیگر: