کلمه جو
صفحه اصلی

بهجت


مترادف بهجت : ابتهاج، خوشی، سرور، شادمانی، نشاط، شادی، مسرت

متضاد بهجت : اندوه، غم

فارسی به انگلیسی

cheerfulness, feminine proper name, beatitude

cheerfulness


beatitude


فرهنگ اسم ها

اسم: بهجت (دختر) (عربی) (تلفظ: be (a) hjat) (فارسی: بهجت) (انگلیسی: behjat)
معنی: شوق، شادمانی، زیبایی، رونق، تازگی، خوشرنگی، نشاط

(تلفظ: be(a)hjat) (عربی) شادمانی ، نشاط .


مترادف و متضاد

ابتهاج، خوشی، سرور، شادمانی، نشاط، شادی، مسرت ≠ اندوه، غم


فرهنگ فارسی

شادمانی، سرور، خرمی وشادابی، خوبی وتازگی
۱ - شادمان شدن . ۲ - خوبی دیدار زیبایی . ۳ - سرور شادی شادمانی.

فرهنگ معین

(بِ یا بَ جَ ) [ ع . بهجة ] ۱ - (مص ل . ) شادمان شدن . ۲ - (اِمص . ) زیبایی . ۳ - سرور، شادی .

لغت نامه دهخدا

بهجت. [ ب َ ج َ ] ( ع اِمص )شادمانی و تازگی. ( غیاث ) ( آنندراج ). سرور و شادی و شادمانی. ( ناظم الاطباء ) : آن ولایات دیگر بار ببهجت ملک و روای سلطنت او آراسته گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 301 ). || ( مص ) شادمان شدن. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بهجة شود. || ( اِمص ) زیبایی و خوبی. ( غیاث ) ( آنندراج ). خوبی دیدار. زیبایی. ( فرهنگ فارسی معین ) : یکی از متعلمان کمال بهجتی داشت و طیب لهجتی. ( گلستان ). آفتاب رحمت قمرسریر کیوان منزلت مشتری خمیر ناهیدبهجت. ( حبیب السیر ). || شوق. ( ناظم الاطباء ).
- پربهجت ؛ با شادمانی زیاد و سرور بسیار. ( از ناظم الاطباء ).

بهجة. [ ب َ ج َ ]( ع مص ) شاد شدن. ( دهار ). شادمان شدن. ( منتهی الارب ) ( المصادر زوزنی ). بهج. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بهجت و بهج شود. || خوب و نیکو گردیدن . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) حسن و خوبی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ):... و انزل لکم من السماء ماء فانبتنا به حدائق ذات بهجة... ( قرآن 60/27 ).

بهجت . [ ب َ ج َ ] (ع اِمص )شادمانی و تازگی . (غیاث ) (آنندراج ). سرور و شادی و شادمانی . (ناظم الاطباء) : آن ولایات دیگر بار ببهجت ملک و روای سلطنت او آراسته گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 301). || (مص ) شادمان شدن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بهجة شود. || (اِمص ) زیبایی و خوبی . (غیاث ) (آنندراج ). خوبی دیدار. زیبایی . (فرهنگ فارسی معین ) : یکی از متعلمان کمال بهجتی داشت و طیب لهجتی . (گلستان ). آفتاب رحمت قمرسریر کیوان منزلت مشتری خمیر ناهیدبهجت . (حبیب السیر). || شوق . (ناظم الاطباء).
- پربهجت ؛ با شادمانی زیاد و سرور بسیار. (از ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. شادمانی، سُرور.
۲. خرمی، شادابی.
۳. خوبی.
۴. تازگی.

دانشنامه آزاد فارسی

بهجت اصطلاح فلسفی(به معنیشادمانی و نیکبختی، شادی و سرور مادی(. اشخاص بلندهمت شادی دیگران و شادی غیرمادی را بر نشاط مادی ترجیح می دهند. این واژه در اصطلاح عرفانی در ظهور حضرت ذات در مراتب اسماء اعتبار می گیرد؛ چرا که ابتهاج ذات بر ذات بالذات منجر به حرکت حُبیّه و درنتیجه موجب فیض اقدس و مقدّس می گردد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بهجت (ابهام زدایی). بهجت ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • محمد تقی بهجت، از عرفای بزرگ و مراجع بزرگ معاصر• میرزا ایوب بهجت، شاعر فارسی سرای و خوشنویس تاجیک اواخر سده دوازدهم• بهجت مصطفی افندی، دانشمند و پزشک عثمانی• بهلول بهجت افندی، فقیه، مورخ و فیلسوف قرن سیزدهم و چهاردهم
...

جدول کلمات

شادمانی, سرور, خرمی, شادابی

پیشنهاد کاربران

شادی ونشاط

هنگامی که ( بِه ) به آغاز واژگان پیوست میشود این مفهوم را میرساند که چیزی فراتر از آن مراد است مانند:
بِهجَت = بهتر از خوشی و شادمانی
بِهنام = بهتر از نام ، فرای نیکوترین نام ها
بِهرَنگ = چون شادتر از سرخی رنگی نیست این واژه مفهومی سر تر از سرخی دارد
و. . .


کلمات دیگر: