کلمه جو
صفحه اصلی

رعنا


مترادف رعنا : ابله، احمق، خوشگل، دلربا، زیبا، قشنگ، خودپسند، خودخواه، متکبر

برابر پارسی : خوش اندام، بلند بالا، زیبا

فارسی به انگلیسی

graceful, neat, nymph, gracious, lissom, lissome, of an elegant stature, elegant, tender, foolish, statuesque

of an elegant stature, elegant, tender, foolish


graceful, gracious, lissom, lissome, neat, nymph


فرهنگ اسم ها

اسم: رعنا (دختر) (عربی) (طبیعت، گل) (تلفظ: raenā) (فارسی: رعنا) (انگلیسی: raena)
معنی: خودآرا، خودپسند، زیبا و خوش قد و قامت، نوعی گل، زیبا و دلفریب، زن خویشتن آرا، ( در قدیم ) ویژگی آن که یا آنچه به سبب داشتن ظاهر زیبا، قدرت، یا ثروت بسیار، خودخواه و گستاخ شده است، ( به مجاز ) بلند و کشیده، گلی که از درون سرخ و از بیرون زرد باشد، زن زیبا رو و بلند قد، زیبا، دلفریب

زن زیبا رو و بلند قد


(تلفظ: raenā) (عربی) زیبا و دلفریب ؛ زن خویشتن آرا ؛ (در قدیم) ویژگی آن که یا آنچه به سبب داشتن ظاهر زیبا ، قدرت ، یا ثروت بسیار ، خودخواه و گستاخ شده است ؛ (به مجاز) بلند و کشیده ؛ گلی که از درون سرخ و از بیرون زرد باشد .


مترادف و متضاد

ابله، احمق


خوشگل، دلربا، زیبا، قشنگ


خودپسند، خودخواه، متکبر


۱. ابله، احمق
۲. خوشگل، دلربا، زیبا، قشنگ
۳. خودپسند، خودخواه، متکبر


فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث ارعن . ۱ - زن احمق و خود آرا زن گول و سست . ۲ - خود پسند متکبر . ۳ - خوب صورت زیبا خوشگل .

لغت نامه دهخدا

رعنا. [ رَ ] ( ع ص ) یا رعناء. تأنیث ارعن ؛ زن ابله. ( از کشاف زمخشری ). زن گول. ( دهار ). زن گول و سست و ضعیف. ( منتهی الارب ). زن گول و سست. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). زن خویله. ( مهذب الاسماء ). زن دراز احمق. رعناء. حمقاء. ( یادداشت مؤلف ) :
تا تو بدین فسونش ببر گیری
این گنده پیر جادوی رعنا را.
ناصرخسرو.
دانش بجوی اگرت نبرد از راه
این گنده پیر شوی کش رعنا.
ناصرخسرو.
گر طلاقی بدهی این زن رعنا را
دان که چون مردان کاری بکنی کاری.
ناصرخسرو.
گفت ای قحبه رعنا مرا عار باشد با تو جنگ کردن. ( اسکندرنامه نسخه نفیسی ).
از عالم دورنگ فراغت دهش چنانک
دیگر ندارد این زن رعناش در عنا.
خاقانی.
چون تواند بود مرد راه حق
هر که او همچون زنان رعنا بود.
عطار.
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه می پرسی در او همت چه می بندی.
حافظ.
|| لک ؛ مردم رعنا. ( لغت فرس اسدی ). کالیو. احمق. گول. آنکه به شتاب سخن گوید و در گفته های خویش نیندیشدتا نیک است یا زشت. ( یادداشت مؤلف ). نادان و فریفته به خود و دارای عجب. ( ناظم الاطباء ) :
مکن مگذار تا هر کس سر کوی غمت گردد
که کار شبروان غم ز هر رعنا نمی زیبد.
فلک الدین ابراهیم سامانی.
حلوا به خرد نکو چو دیبا کن
تا مرد خرد نگویدت رعنا.
ناصرخسرو.
علم در دست یک رمه رعنا
همچو شمع است پیش نابینا.
سنایی.
مرا سر بسته نتوان داشت بر پای
به پیش راعناگویان رعنا.
خاقانی.
مسافران به سحرگاه راه پیش کنند
تو خواب پیش کنی اینت خفته رعنا.
خاقانی.
|| زن سست خوش حرکات. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). زیبا و خوش نما. ( آنندراج از کشف اللغات و لطائف و... ) ( از غیاث اللغات ).زن آراسته. ( لغت محلی شوشتر ). زیبا. خوش حرکات. باناز. زن خویش آرا. زن خویشتن آرا. ( یادداشت مؤلف ). خوب صورت. زیبا. خوشگل. ( فرهنگ فارسی معین ). زن خویشتن آرا. ( از آنندراج ). خوب صورت و خوشگل و جمیل و محبوب و صاحب حسن. ( ناظم الاطباء ) :
گه گه آید بر من طنزکنان آن رعنا
همچو خورشید که با سایه درآید به رطب.

رعنا. [ رَ ] (ع ص ) یا رعناء. تأنیث ارعن ؛ زن ابله . (از کشاف زمخشری ). زن گول . (دهار). زن گول و سست و ضعیف . (منتهی الارب ). زن گول و سست . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زن خویله . (مهذب الاسماء). زن دراز احمق . رعناء. حمقاء. (یادداشت مؤلف ) :
تا تو بدین فسونش ببر گیری
این گنده پیر جادوی رعنا را.

ناصرخسرو.


دانش بجوی اگرت نبرد از راه
این گنده پیر شوی کش رعنا.

ناصرخسرو.


گر طلاقی بدهی این زن رعنا را
دان که چون مردان کاری بکنی کاری .

ناصرخسرو.


گفت ای قحبه ٔ رعنا مرا عار باشد با تو جنگ کردن . (اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ نفیسی ).
از عالم دورنگ فراغت دهش چنانک
دیگر ندارد این زن رعناش در عنا.

خاقانی .


چون تواند بود مرد راه حق
هر که او همچون زنان رعنا بود.

عطار.


جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه می پرسی در او همت چه می بندی .

حافظ.


|| لک ؛ مردم رعنا. (لغت فرس اسدی ). کالیو. احمق . گول . آنکه به شتاب سخن گوید و در گفته های خویش نیندیشدتا نیک است یا زشت . (یادداشت مؤلف ). نادان و فریفته به خود و دارای عجب . (ناظم الاطباء) :
مکن مگذار تا هر کس سر کوی غمت گردد
که کار شبروان غم ز هر رعنا نمی زیبد.

فلک الدین ابراهیم سامانی .


حلوا به خرد نکو چو دیبا کن
تا مرد خرد نگویدت رعنا.

ناصرخسرو.


علم در دست یک رمه رعنا
همچو شمع است پیش نابینا.

سنایی .


مرا سر بسته نتوان داشت بر پای
به پیش راعناگویان رعنا.

خاقانی .


مسافران به سحرگاه راه پیش کنند
تو خواب پیش کنی اینت خفته ٔ رعنا.

خاقانی .


|| زن سست خوش حرکات . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). زیبا و خوش نما. (آنندراج از کشف اللغات و لطائف و ...) (از غیاث اللغات ).زن آراسته . (لغت محلی شوشتر). زیبا. خوش حرکات . باناز. زن خویش آرا. زن خویشتن آرا. (یادداشت مؤلف ). خوب صورت . زیبا. خوشگل . (فرهنگ فارسی معین ). زن خویشتن آرا. (از آنندراج ). خوب صورت و خوشگل و جمیل و محبوب و صاحب حسن . (ناظم الاطباء) :
گه گه آید بر من طنزکنان آن رعنا
همچو خورشید که با سایه درآید به رطب .

سنایی .


- رعنافش ؛ رعنامانند. مانند رعنا :
بر لب خشک جام رعنافش
عاشقان بوسه ٔ تر اندازند.

خاقانی .


- رعنای صاحب بربط؛ ستاره ٔ زهره . (ناظم الاطباء) برهان ) :
ساز آن رعنای صاحب بربط اندر بزم چرخ
سوز از آن قرّای صاحب طیلسان انگیخته .

خاقانی .


- نارعنا ؛ در تداول افسانه های عامیانه ٔ فارسی دشنام گونه ای است زنان را. (یادداشت مؤلف ).
|| خوشنما و نازنین و لطیف و ظریف و دلربا و دلکش و زیبا. (ناظم الاطباء) :
این عروسان عور رعنا را
بر سراز آب چادر اندازد.

خاقانی .


گرچه ز آن آینه خاتون عرب را نگرد
در پس آینه روی زن رعنا بیند.

خاقانی .


گیرم نیی چون آب نرم آتش مباش از جوش گرم
آهسته باش ای آب شرم از چشم رعنا ریخته .

خاقانی .


عقل مست لعل جان افزای تست
دل غلام نرگس رعنای تست .

خاقانی .


بسا رعنازنا کآن شیرمرد است
بسا دیبا که شیرش در نورد است .

نظامی .


آنکه زلف و جعد رعنا باشدش
چون کلاهش رفت خوشتر آیدش .

مولوی .


ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد.

حافظ.


و گل [ سوری ] سردسیر رعناتر و خوشبوتر بود. (فلاحت نامه ). || خوار. (لغات ولف ). سبک . ضعیف .
- رعنا شدن ؛ خوار شدن . سبک و ضعیف شدن :
عروسم نباید که رعنا شوم
به نزد خردمند رسوا شوم .

فردوسی .


- رعنا کردن ؛ منتسب به جلفی و سبکی داشتن :
مرا خیره خواهی که رعنا کنی
به پیش خردمند رسوا کنی .

فردوسی .


|| در عربی به معنی رشیق القد نیامده است ولی در میان عامه در فارسی معمول است . در تداول فارسی : رساقد. بالابلند. موزون چنانکه از قامت و قد و بالا. خوش قد و بالا. خوش قد و قامت . نیکوقامت . (یادداشت مؤلف ) :
در نظر آنچ آوری گردید نیک
بس کش و رعناست این مرکب و لیک .

مولوی .


صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را.

حافظ.


- قامت رعنا ؛ قامت موزون . قد موزون . (یادداشت مؤلف ).
- قد رعنا ؛ قد موزون . قامت موزون . (یادداشت مؤلف ) :
سهی سروی که من دارم نظر بر قد رعنایش
دوعالم چون دو زلف عنبرین افتاده در پایش .

خاقانی .


میر من خوش می روی کاندر سراپا میرمت
خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت .

حافظ.


چشم شهلا قد رعنا رخ زیبا داری
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری .

؟.


|| آزاد از کار و شغل . || خرامان . (ناظم الاطباء). || چالاک . (ناظم الاطباء) (آنندراج از کشف اللغات و...) (از غیاث اللغات ). || متکبر. خودپسند. (یادداشت مؤلف ) (از غیاث اللغات ) :
ازین مشتی ریاست جوی رعنا هیچ نگشاید
مسلمانی ز سلمان جوی و درد دین ز بودردا.

سنایی .


برآمد ابر به کردار عاشق رعنا
کشیده دامن و افروخته سر از اعجاب .

مسعودسعد.


(شیر) چون رعنای مستبدی در میان ایشان (سباع ). (کلیله و دمنه ).
ز تقی دین طلب ز رعنا لاف
از صدف در طلب ز آهو ناف .

سنایی .


ترا نفس رعنا چو سرکش ستور
دوان می برد تا سراشیب گور.

سعدی (بوستان ).


فرزانه رضای نفس رعنا نکند
تاخیره نگردد و تمنا نکند.

سعدی .


|| نام گلی است . (لغت محلی شوشتر) (از شرفنامه ٔ منیری ). قسمی گل زینتی . گل دورویه . گل قحبه . گل دوآتشه . گل دوروی . (یادداشت مؤلف ). گلی زیبا و گلی که از اندرون سرخ و از بیرون زرد باشد. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) :
نهادمی همه گل را به خلق تو نسبت
اگر ز گلها در ماندی گل رعنا.

مسعودسعد.


کز چهره و خون دشمنان گردد
چون بارگه تو پرگل رعنا.

مسعودسعد.


گشته ست زبانم ده چون سوسن آزاده
در مالش این مشتی دورو چو گل رعنا.

وطواط.


گل رعنا به یاد نرگس مست
جام زرین به دست بردارد.

انوری .


ور کندخلق ترا شاعر مانند به گل
نه پیاده دمد از شاخ گل و نی رعنا.

مختاری غزنوی .


چون گل رعناست شخصم کز پی کشتن زید
در شهیدی شاهدی دارد گل رعنای من .

خاقانی .


تو گلرخی من سالها پاشیده بر گل مالها
چون لاله مشکین خالها گلبرگ رعنا داشته .

خاقانی .


برو بر بام و پرس از پاسبانان
که آن شاخ گل رعنا کجا شد؟

مولوی .


سعدیا غنچه ٔ سیراب نگنجد در پوست
وقت خوش دید و نخندید و گل رعنا شد.

سعدی .


تا غنچه ٔ خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می رویی .

حافظ.


باغبانا ز خزان بی خبرت می بینم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد.

حافظ.


|| هر چیز دورنگ . (ناظم الاطباء) :
درده رکاب می که شعاعش عنان زنان
بر خنگ صبح برقع رعنا برافکند.

خاقانی .


تا چند بهر صیقلی رنگ چهره ها
خود را به رنگ آینه رعنا برآورم .

خاقانی .


- سرو رعنا ؛ سرو دورنگ . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ).
- || سرو خوش قد و قامت . سرو بلندقامت . (یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. زیبا و خوشگل.
۲. [مجاز] خوش قد وقامت، بلند: سرو رعنا.
۳. [قدیمی] زن گول و نادان.
۴. [قدیمی] زن خودبین و خودآرا.

دانشنامه عمومی

رعنا نامی کوچک برای زنان است. افراد شاخص با این نام از این قراراند:
رعنا آزادی ور، (زاده ۱۷ فروردین ۱۳۶۲) بازیگر ایرانی است.
رعنا فرحان، خواننده ایرانی در سبک موسیقی جاز و بلوز است.
رعنا فروهر، روزنامه نگار ایرانی الاصل آمریکایی
رعنا حکیمی فرد، شطرنج باز نوجوان ایرانی

زیبا، دلربا. || احمق؛ زن احمق و خود آرا.


پیشنهاد کاربران

زیبا و خواستنی


زن زیبا و بلند قامت. مانند ماه

زیباوخوش اندام

هم از چهره و هم از هیکل و اندام بهترین و کمی هم مغرور

در گذشته ب معنای انسان قد بلندی ک عقل درسته نداشته ااستعمال می شده است

خوش قد و قامت
به نظرم کوته فکری بخوای معنی ابله و احمق بهش نسبت بدیم

خوش قد و قامت و خوشرو و زیبا

زیبا، رشید

خوش قد و قامت

خوش قد قامت زیبارو

زیبا
نام یکی از ملکه های خوش سیمای ایرانی

خوش قدو بالا است

قد بلند و زیبا

زیباترین و قد و بالاترین و خوش رو

بی همتا

زیبا همچو گل

رعنا به معنای خوش قد و بالا

رعنا به معنای زیبا قدبلند

قد بلند و لاغر

رعنا در زبان و فرهنگ فارسی به معنی زیبا و بلند بالا بکار برده شده چه در اشعار گذشته از شاعرانی مثل مولانا و حافظ و سعدی چه در اشعار نو و گفتار محاوره ای . . . . معانی بدی که جدیدا باب شدن برای این اسم تو زبان فارسی برای این کلمه جایی ندارن الکی با نسبت دادن این معانی این اسمو که برای افراد کمی هم نیست خراب نکنید

تا بوده تو فرهنگ ایرانی رعنا به معنی قشنگ، قدبلند ، زیبا رو ، بکار برده شده ، هر جا این اسم با کلمه ای ترکیب شده توی ذهن توصیف مثبتی از زیبایی و بلندبالایی میاره. . اسم خوش معنا و خوش آوایی هست. لطفا خرابش نکنید با گفتن معانی بی ربط و بی کاربرد تو فرهنگمون برای این اسم. . . بخصوص که بقول کاربر رعنا افراد زیادی این اسم رو دارن تو کشورمون

قد بلند خوش سیما دوست داشتنی

با توجه به نظر دوستانم و هر کسی که متوجه میشه اسمم رعناست تحسینم میکنه و بهم میگن همانند اسمت زیبایی
من هم قد بلند هستم هم اندام کشیده و جذابی دارم و هم زیبارو و دلفریبم الحق که معانی خوش قد و بالا و زیبارو و دلفریب برازنده این اسم و صاحب اسم است ممنون

واقعا درسته اسم رعنا هم تکه هم جذاب یه عده خیلی کمی لایق این اسمن مثلا تو شهر ما که تقریبا بزذگه من فقط این اسمو دارم اسمه نایابیه

خوش اخلاق و زیبا رو


معنای قدیم آن احمق و معنای جدید آن خوش قامت و زیبا می باشد

قد و قامت بلند و زیبا به اونایی که اسمشون رعناست تبریک میگم اسم نایاب و تک

رعنا یعنی خوش قد و با اباهت

زیبا خوش قد وقامت واز هر لحاظی بهترین

رعنا به معنی خوش قدو بالا و زیبا و بسیار مغرور و پر حرف

زیبا بلند قامت ورشید

بسیار زیبا و قدبلند
نام گل

رعنا یعنی خوش قد و قامت و خوش هیکل
جذاب و تو دل برو🤗
اینا رو دارم از روی خودم میگم همش راسته

به نظر من چه خوب چه بد این اسمی که خانوا دمون روما گذاشتند کاری نمیشه کرد . تنها معنی اسم نیت که مارو زیبا میکنه بلکه زیبایه درون هر فرد مهمه. هالا چه رعنا ویاچه زهرا یا هر چی . چه فرقی میکنه زشت یا زیبا مهم غرور وابروی منه.


خوشگل زیبا . .
خود پسند خود اوا. .
خوش قد و بالا . .
چشم خوشگل . .
همه چیزش خوشگله . . . .
اسمم رعنا هست چهقدر خوبه رعنا بودن . .
ما اینیم دیگه. . . .

من تا حالا توی عمرم هر چی رعنا دیدم قد بلند , مهربون , خوشگل و ناز بوده .
هر وقت توی شعر ها و متن ها از کلمه رعنا استفاده شده توی اون بیت یا جمله به معنی قد بلند و زیبا بوده البته که گل رعنا هم یکی از مشهور ترین گل هاست .

رعنا یعنی زیبا و خوش اندام


رعنا بی همتا زیبا صبور یک زن تک وخاص کدبانو خلاصه رعنا یعنی همه چی تمام

همه اونایی که اسمشون رعناست زیبا قدبلندخوش اندام ومهربون یکمم مغرورهستند خودمم اسمم رعناست وافرادکمی لایق این اسم هستند

اسم دختره سه ساله منم رعناست واین اسم به خاطر قامت رعنای امام حسین روش گذاشتم

بنام خدا
با سلام، رعنا اسمی دخترانه هست ، و از معانی دیگر خوش قد و قامت میباشد، در فرهنگها شاید معانی دیگری باشد که مد نظر این حقیر نیست فقط یک معنی مهم که شاید در برخی واژهنامه ها نباشد جهت اطلاع دوستان عزیز ذکر مینمایم در قدیم به زنی که ساده لوح بود و زود فریب میخورد رعنا میگفتند.
با تشکر.

بنام خدا
با سلام، سایر معانی رعنا مد نظر این حقیر نیست و در واژهنامه های مختلف نگاشته شده ولی یک معنی قدیمی انرا که اکثریت نمیدانند به معنی زن ساده لوح و زن زود باور که به راحتی فریب میخورد.

رعنا یعنی زیبا و دلفریب من عاشق اسمم هستم بابام انتخاب کرده


معنای قدیمی=اغراق
معنای جدید=نیک کردار و بی همتا

رعنا به زبان گیلکی هم همین معنی خوش قد و قامت و زیبا اندام رو داره و یک نام دخترانه تاریخی گیلانی هستش که آهنگش هم معروفه و بر اساس روایت تاریخی ساخته شده

چیزی که این اسمو ناب میکنه اینه که تعداد کمی این اسمو دارن
و این اسمو رو تا ابد متعلق به روحم میدونم

رعنا یک نام دخترانه گیلانی هستش که حتی شعر گیلکیش هم بر اساس یک داستان و روایت تاریخی در منطقه اشکورات رودسر درست شده. این نام گیلانی هستش که حتی خیلی از مردمان شمال هم نام دخترانشون رو رعنا میزارن

رعنا مانند گلی است که از درون سرخ و از بیرون زرد است.
اسم رعنا به معنای زیبا، خوش قد بالا، دلفریب، کشیده، خوش اندام و بلند بالا است.
رعنا ها کلا زیبا هستن. مثل خودم😂

با توجه به معنای این اسم ما رعنا ها هم زیبا هستیم، خوش اندام، دل نازک، دلفریب، گلی از درون سرخ هستیم اما از بیرون نشان نمی دهیم. دوستان هرکس که اسمش رعنا هستش باید به خودش افتخار کنه و هر روز از خانوادش تشکر کنه که این اسم رو روش گذاشتن. و اینکه چرا قدیمی ها معنای این اسم را می گفتند زنی احمق چون قدیمی ها تمام فکرشون اشتباه بوده و خیلی هاشون هم الان تفکر قدیمشون رو دارن. نباید بهمون بر بخوره. از نظر من این اسم لیاقت معنای خودش رو داره. وقتی میرم جلو آینه درک میکنم.

اسم رعنا هم همانند نام های دیگر خیلی ها دوست دارن بخاطر راحت تلفظ کردنش است و هر کی اسم رعنا میشنوه سریع بیاد زیبایی و قدبلندی یاد میکنه
در کل اسم اصیل ایرانی هستش پدر من استاد دانشگاه هستش اسم خواهرمو رعنا گذاشته یه اسم قدیمی و ریشه ایرانی
اولین و پادشاه زن زیبایی جهان هم اسمش رعنا بوده که ایرانی بود


کلمات دیگر: