کلمه جو
صفحه اصلی

پویا

فارسی به انگلیسی

active, bouncing, dynamic, kinetic, living, restless, vivid, nominative, searching

dynamic, vivid, active, restless, kinetic


active, bouncing, dynamic, kinetic, living, restless, vivid


فارسی به عربی

دینامی

فرهنگ اسم ها

اسم: پویا (پسر) (فارسی) (تلفظ: puyā) (فارسی: پويا) (انگلیسی: puya)
معنی: پوینده، آن که در جهت پیشرفت حرکت می کند، جوینده، ویژگی آن که حرکت می کند و دارای استعداد یا توان دگرگونی در جهت برتری و پیشرفت است، ( در قدیم ) آن که برای به دست آوردن چیزی می کوشد، دونده پی چیزی وجوینده ی آن، ( اَعلام ) میرزا مهدی پویا معروف به «آقاپویا» عالم و مبلّغ شیعی در شبه قاره هند، آن که دارای حرکت و پیشروی است

(تلفظ: puyā) ویژگی آن که حرکت می‌کند و دارای استعداد یا توان دگرگونی در جهت برتری و پیشرفت است؛ (در قدیم) آن که برای به دست آوردن چیزی می‌کوشد، دونده پی چیزی وجوینده‌ی آن.


مترادف و متضاد

searching (صفت)
طالب، پویا

running (صفت)
مداوم، جاری، دونده، پویا، مناسب برای مسابقه دو

seeking (صفت)
پویا

dynamic (صفت)
پویا، حرکتی، وابسته به نیروی محرکه

فرهنگ فارسی

پوییدن
( صفت ) ۱- رونده . ۲- دونده .

پر انرژی، دینامیک، پرجنب و جوش


فرهنگ معین

(ص فا. ) نک پویان .

لغت نامه دهخدا

پویا. ( نف ) پوینده. رونده و برخی دونده را گویند. ( برهان ). که پوید :
طفل تا گیرا وتا پویا نبود
مرکبش جز شانه بابا نبود.
مولوی.
عشوه کرد اهل عشق را پویا
بلبل از عشق گل شده گویا.
لطیفی.

فرهنگ عمید

پوینده، رونده.

دانشنامه عمومی

پویا (خواننده). پویا جلیلی پور (انگلیسی: Pouya Jalili Pour؛ با نام هنری پویا زادهٔ ۵ ژانویهٔ ۱۹۷۶) خواننده موسیقی پاپ اهل ایران است.
پویا جلیلی پور متولد ۱۵ دی ماه ۱۳۵۴ در شهر انزلی به دنیا آمد. رؤیای کودکی او این بود که روزی خلبان شود اما بعد از گذشت ۲۴ سال از عمرش شور خوانندگی را در وجود خود احساس می کند. ۱۲ ساله بود که به همراه پدرش ایران را به مقصد ترکیه ترک و از آنجا به لندن مهاجرت می کند. بعد از ۱۲ سال زندگی در لندن به لس آنجلس سفر می کند و به کار هنری مشغول می شود. به ایران و ایرانی علاقه دارد و همواره به فرهنگ آداب و رسوم ایران پایبند بوده است. پدر و مادر پویا هم اکنون ساکن نروژ هستند. او تنها یک خواهر به نام مریم دارد که 5 سال از پویا کوچک تر است.
در ویژه برنامه نوروز ۱۳۹۸در بی بی سی فارسی بهزاد بلور قبل از اجرای ترانهٔ شرابِ پویا، وارد شدن و مشغول به کار شدن پویا به پلیس آمریکا را اعلام کرد که از طرف پویا نیز این موضوع تأیید شد.
۱۳۹۷

پیشنهاد کاربران

یعنی عاشق سر زنده فعال

پویا یعنی عاشق توانا و جوینده

پویا یعنی فعال . جستجو گر

پویا یعنی فعال
سرزنده

پویا یعنی شجاع قدرت مند و باغیرت


پویایعنی فعال ورونده. فقط دوستان نظرشخصی من درباره نامگذاری:اونایی که اسامی مشابه دارن ازلحاظ ظاهری واخلاقی شباهت زیادی ( بالای۹۰٪ ) باهم دارن. مثلاهمین پویا، پسرای خشکل وموجه ومثبتی هستن. میتونین خودتون باکسانی که هم اسمتونن مقایسه کنین.

پویا . خوشحال سرزنده. دونده . جوینده.

پویا یعنی فعال و سرزنده

کنجکاو و جستجو کننده

سازنده توانگر شکوفا

پویا یعنی باغیرت و قوی وعاشق زندگی

پویا
یعنی فعال ، جنب و جوش ، آرام نشدنی

متحرک

جستجوگر

جوینده. سرزنده. یه دونه تو کل دونیا. وبا هرکی سازگاری داره

پویایعنی سرزنده کوشا باغیرت وعاشق

پویا یعنی با استعداد و توانمند در تغییر دادن و بهبود بخشیدن . پویا یعنی خواستن و توانستن

کاوشگر و کنجکاو و همینطور دانا و عاقلژ😍😍

روشن فکر

پویا یعنی با استعداد، با غیرت، استوار، خستگی ناپذیر، تکیه گاه

پویا یعنی پوینده

پویا یعنی من پر جمبو جوش و فعال عاشق والیبال و درسخون یعنی بخوام میتونم

رونده, دونده . آن کع حرکت پیشروو

آن که حرکت پیشرو دارد

جاوید

پویا یک واژه تازه و نوساز در پارسی است که به
چم روشن, جنبنده, کسی یا چیزی که در بهتر شدن از دیگران چابک و فرز تر است. به بادپایی و شتابان دچار
دگرگونی برای رسایی, فرگشتی و پالیده شدن
می کند.


جوینده ی پر حرکت


جستجوگر. پرتلاش

زیباوکوشااسمی ایرانی خوش قلب

نیرومند و توانگر

پویا یعنی عشق یعنی زندگی

اسم پویا اسم کاملا پسرانه است ، پویا یعنی باهوش و زرنگ ، جستجوگر ، و فعال ، جذاب

زبر و زرنگ باهوش و خلاق

پویا

معنی پویا: پوینده. رونده و برخی دونده را گویند. پویا قبلا از اسمهای مشترک دختروپسربود . ولی اکنون درثبت احوال کشور تفکیک جنسیتی برای اسمها قایل شدند و پویابرای نامگذاری پسران مورد تاییداست .

پویا : /puyā/ پویا : 1 - ویژگی آن که حرکت می کند و دارای استعداد یا توان دگرگونی در جهت برتری و پیشرفت است؛ 2 - ( در قدیم ) آن که برای به دست آوردن چیزی می کوشد، دونده پی چیزی وجوینده ی آن؛ 3 - ( اَعلام ) میرزا مهدی پویا معروف به �آقاپویا� عالم و مبلّغ شیعی در شبه قاره هند.

نام پویا برای دختران استفاده میشده ور زمان قدیم
من خیلی دیدم و شنیدم

زنده

پویا یعنی زندگی یعنی عشق من

گلگونه گوهر فرخ فرخنده شایسته شهناز صحرا زری سیمین نوشین شیرین بهناز سروناز سروگل جواهر فروزان فانوس گلناز گلنوش مهرنوش رومینا مینا لعیا نارنج ترنج سرمه ترمه طرلان والیه مه دخت مهتاج مهتاب مهناز نازطلا شهین مهین سوسن شیدا شیوا مهشید مهرخ بهرخ گیتی نگین سودابه رودابه اقدس زویا رویا اندیشه بنفشه سپیده شادی تینا بیتا آتوسا آنیتا زلیخا آیدا سروش خانم تانیا نسیم نسرین هاله هایده شکر ستاره رنگینه سکینه سهیلا آرام ژیلا ژاله رکسانا سمیه سولماز شیلا فریبا فرانک فلک ناز فلامک شیما تارا صفورا نغمه ندا نازنین پویا نیلوفر اعظم عارفه عطیه عاطفه الناز مرجانه نقره طلا زبیده زلفا عفت عشرت نصرت حشمت افتخار ویکتوریا آماندا ماندانا بهجت شاه سلطان زیور قزی آذر پوپک علیه مهری مهوش پریوش پریسا پریا پری کتایون کیهان رعنا شاهدونه گلرخ آفتاب خورشید طوبی توران پوران مهرانه قیمتی دختربس خدابس پریزاد پرستو پریچهر غنچه آزاده آرزو اختر افروز ایران ایراندخت مهردخت بهارک پارمیس پروانه پروین پریدخت پوری پوراندخت زمانه تهمینه چکامه هنگامه غوغا غزل غزاله خجسته سایه ساحل سبا ستوده مستوره شکوه شکوفه شوکت شوکا یگانه آمال .



خوشحالی

جوینده

رونده

خسته نشدنی انرژی بخش مورد اعتماد زرنگ


پویا یعنی زرنگ و جوینده و با استعداد و خیلی بامزه

جست و جو گر

یعنی عاشق. خوش قلب. با غیرت. کوشا. یعنی چیزی رو اگه بخواد بایددد به دستش بیاره. . . . . . وه خدارو شکر یکی از همین اسم
نصیب من شده

پویایعنی عاشق، قوی، جوینده، پرتلاش، باغیرت ، روشن فکر، کوشا

پویا به معنی فعال، جوینده، کوشا

پویا صفت فاعلی از مصدر ( پوییدن=رفتن و حرکت کردن )
یعنی کسی که موندگار نیست و میره. .
همین!

پویا یعنی دونده و رونده


پویا یعنی زرنگ، یکی یدونه، باهوش، خوش تیپ


کلمات دیگر: