کلمه جو
صفحه اصلی

بهزاد

فارسی به انگلیسی

aristocrat, well-born

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: beh zād) نیک نژاد ، نیکو تبار ، نیکو زاده ؛ (در اعلام) بهزاد نقاش و مینیاتور ساز مشهور اواخر عهد تیموری و اوایل دوره‌ی صفوی ، ملقب به کمال الدین .


اسم: بهزاد (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: beh zād) (فارسی: بِهزاد) (انگلیسی: beh zad)
معنی: نیک نژاد، نیکو تبار، نقاش و مینیاتور ساز مشهور ملقب به کمال الدین، نیکو زاده، ( اَعلام ) ) بهزاد نقاش و مینیاتور ساز مشهور اواخر عهد تیموری و اوایل دوره ی صفوی، ملقب به کمال الدین، ) «استاد حسین بهزاد» مشهورترین نگارگر ( مینیاتور ساز ) معاصر ایران [، شمسی]، مرکب از به ( بهتر، خوب ) + زاد ( زاده )، نام نقاش و مینیاتوریست معروف در اوخر عهد تیموری و اوایل عهد صفوی، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی، همچنین نام اسب ‏سیاوش

فرهنگ فارسی

نقاش و مینیاتور ساز مشهور اواخر عهد تیموری و اوایل دوره صفوی ( و. بین ۸۵۵ - ۸۴۴ ه. ق . ) لقب وی کمال الدین و از مردم هرات و شاگرد پیر سید احمد تبریزی است. او نخست در دربار سلطان حسین بایقرا بود وامیر علیشیر نوائی وزیر مشوق و حامی او بود . بعدها شاه اسماعیل صفوی وی را از هرات به تبریز برد و او تا اوایل سلطنت شاه طهماسب اول ( ۹۸۴ - ۹۳٠ ) حیات داشته و پادشه اخیر نزد او نقاشی می آموخته است. مینیاتورهای بسیاری ببهزاد منسوب است که اصالت غالب آنها مورد تردید است .
خوش نژاد، اصیل، نیکوتبار، ونام شخص
( صفت ) نیکوزاده نیک نژاد نیکوتبار.
نام اسب گشتاسب

فرهنگ معین

(بِ ) (ص مف . ) نیک نژاد، نیکوتبار.

لغت نامه دهخدا

بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) اسفندیار. (ناظم الاطباء).


بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) کمال الدین . بزرگترین و مشهورترین نقاش مینیاتورساز ایرانی در قرن دهم هجری . تاریخ تولد و وفاتش معلوم نیست ، بقولی در 942 هَ . ق . درگذشت . استاد او بقولی امیر روح اﷲ معروف به میرک نقاش هراتی کتابدار سلطان حسین بایقرا، و بقول دیگر پیر سید احمد تبریزی بود؛ و کسان دیگری را نیز نام برده اند. چیزی نگذشت که نزد امیر علیشیر نوایی و سپس در دربار سلطان حسین بایقرا در هرات تقرب یافت . و پس از برافتادن سلسله ٔ تیموریان خراسان بدست شیبک خان ازبک همچنان در هرات ماند و بعد از استیلای شاه اسماعیل اول صفوی بر ازبکان ، همراه وی به تبریز رفت . و در 928 هَ . ق . به ریاست کتابخانه ٔ سلطنتی منصوب گردید. در دوره ٔ شاه طهماسب صفوی نیز در کمال عزت و احترام میزیست ، و سرانجام در تبریز درگذشت . و در همانجا در جوار کمال الدین خجندی شاعر مدفون شد. ونیز گفته اند که در هرات درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. نظر به شهرت بهزاد طی قرنها کسان بسیاری کارهای او را تقلید کرده اند و نامش را بر تصویرهای بیشمار گذاشته اند از اینرو تمیز دادن تصویرهای اصلی اوکار دشواری است . این تحقیقات مخصوصاً پس از برپا شدن نمایشگاه هنر ایرانی در لندن (1931 م .) تا حدی به نتیجه رسیده است . اساس اطلاعاتی که از کار او در دست است تصویرهایی است که با امضای اصیل او در نسخه ای ازبوستان سعدی نقش شده . و اینک در کتابخانه ٔ ملی قاهره مخزون است . شیوه ٔ بکار بردن رنگهای گوناگون و درخشان تصویرها از حساسیت عمیق بهزاد نسبت به رنگها حکایت میکند. از این تصویرها چنین برمی آید که بهزاد بیشتر برنگهای به اصطلاح «سرد» (مایه های گوناگون سبز و آبی ) تمایل داشته ، اما در همه جا با قرار دادن رنگهای «گرم » (بخصوص نارنجی تند) در کنار آنها، به آنها تعادل بخشیده است . تناسب یک یک اجزای هر تصویر با مجموعه ٔ آن تصویر شگفت انگیز است . شاخه های پرشکوفه و نقش کاشیها و فرشهای پرزیور زمینه ٔ تصویرها نمودار ذوق تزیینی و ظرافت بی حساب بهزاد است . اما بیش از هر چیز واقعبینی اوست که کارهایش را از آثار نقاشان پیش از او متمایز ساخته است . این واقعبینی بخصوص در تصویرهایی بچشم میخورد که صرفاً جنبه ٔ درباری ندارد و نشان دهنده ٔ زندگی عادی و مردم معمولی است (شیر دادن مادیانها به کره ها در مزرعه ، تنبیه کسی که به حریم دیگری تجاوز کرده ، خدمتکارانی که خوراک می آورند، روستائیان در کشتزار و غیره ). دیگر اینکه صورت آدمها به صورت عروسک وار و یکنواخت نقاشیهای پیش از بهزاد شبیه نیست .بلکه هر صورتی نمودار شخصیتی است و حرکت و زندگی درآن دیده میشود. آدمها در حال استراحت نیز شکل و حالاتی طبیعی دارند. بر کارهای دیگری که به بهزاد منسوب است امضای مطمئنی دیده میشود. به این جهت ، تنها سبک تصویرها (ترکیب بیمانند نقشهای تزئینی با صحنه های واقعی ) میتواند راهنمائی برای تمیز دادن کارهای اصیل او بشمار آید. در میان تصویرهای بیشماری که در کتابهایا جداگانه بنام بهزاد موجود است اختلاف عقیده میان خبرگان بسیار است . اما بهرحال بسیاری از این کارها اگر ازآن خود استاد نباشند وابسته به مکتب او هستند. برخی از کتابهایی که با تصویرهای منسوب به بهزاد مزین اند ازین قرارند: خمسه ٔ امیر علیشیر نوائی (مورخ 890 هَ . ق .، در کتابخانه ٔ بودلیان ). گلستان (مورخ 891هَ . ق . جزء مجموعه ٔ روچیلد پاریس ). خمسه ٔ نظامی (مورخ 846 هَ . ق . موزه ٔ بریتانیائی ). نفوذ بهزاد بیش از هر چیزی در کار شاگردان او دیده میشود. برخی از شاگردانش ، مانند قاسم علی و آقا میرک ، در کار خود بیش و کم به پای استاد رسیدند. با آنکه در زمان صفویه سبک مینیاتورسازی بار دیگر دچار تحول شد، نزدیک نیم قرن پس از بهزاد نفوذ او در کار نقاشان بچشم میخورد. نقاشان هراتی سبک بهزاد را به بخارا بردند و آنرا در دربار خاندان شیبانی پرورش دادند. کتابی بنام مهر و مشتری که در 929 هَ . ق . در بخارا استنساخ شده نمودار آن است که سبک بهزاد در بخارا بهتر از تبریز حفظ شده است . مهاجرت برخی از نقاشان سبب اشاعه ٔ سبک بهزاددر هندوستان نیز گردید. (از دائرةالمعارف فارسی ). رجوع به حاشیه ٔ برهان قاطع و فرهنگ فارسی معین شود.


بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) نام اسب بوده . (انجمن آرا) (آنندراج ). نام اسب کیکاوس که او را شبرنگ بهزادی گفتندی . (شرفنامه ). نام اسب سیاوش . (ناظم الاطباء). نام اسب سیاوش که بمیراث به کیخسرو رسید. (یادداشت بخط مؤلف ) :
به بهزاد بنمای زین و لگام
چو او رام گردد تو بردار گام .

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 721).


چنین گفت شبرنگ بهزاد را
که فرمان مبر زین سپس باد را.

فردوسی (ایضاً ص 721).


بیاورد شبرنگ بهزاد را
که دریافتی روز کین باد را.

فردوسی (ایضاً ص 653).


برانگیخت شبرنگ بهزاد را
که بگذاشتی روز تک باد را.

اسدی (از آنندراج ).



بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) نام اسب گشتاسب . (ولف ) :
بدادش بدو شاه بهزاد را
سیه جوشن و خودپولاد را
پسر شاه کشته میان را ببست
سیه رنگ بهزاد را برنشست .

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1535).



بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از پسران جمشید جم ، حکیم و فرزانه خوی . (آنندراج ) (انجمن آرا).


بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای ایران در زمان قباد پیروز. (ولف ):
گوا کرد ازمهر و خراد را
فراهین و نیدوی و بهزاد را.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 316).



بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) یکی از نجبای عصر یزدگرد. (ولف ).


بهزاد. [ ب ِ ] (ن مف مرکب ) نیک ذات و خوش فطرت . (آنندراج ) (انجمن آرا). نجیب . اصیل . حلال زاده . (یادداشت بخط مؤلف ). نیکوزاد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). به زاده . نیکوزاده . نیک نژاد. نیکوتبار. (فرهنگ فارسی معین ).


بهزاد. [ ب ِ ] ( ن مف مرکب ) نیک ذات و خوش فطرت. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). نجیب. اصیل. حلال زاده. ( یادداشت بخط مؤلف ). نیکوزاد. ( حاشیه برهان چ معین ). به زاده. نیکوزاده. نیک نژاد. نیکوتبار. ( فرهنگ فارسی معین ).

بهزاد. [ ب ِ ] ( اِخ ) نام یکی از پسران جمشید جم ، حکیم و فرزانه خوی. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

بهزاد. [ ب ِ ] ( اِخ ) یکی از نجبای عصر یزدگرد. ( ولف ).

بهزاد. [ ب ِ ] ( اِخ ) نام یکی از نجبای ایران در زمان قباد پیروز. ( ولف ):
گوا کرد ازمهر و خراد را
فراهین و نیدوی و بهزاد را.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 316 ).

بهزاد. [ ب ِ ] ( اِخ ) اسفندیار. ( ناظم الاطباء ).

بهزاد. [ ب ِ ] ( اِخ ) نام اسب بوده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نام اسب کیکاوس که او را شبرنگ بهزادی گفتندی. ( شرفنامه ). نام اسب سیاوش. ( ناظم الاطباء ). نام اسب سیاوش که بمیراث به کیخسرو رسید. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
به بهزاد بنمای زین و لگام
چو او رام گردد تو بردار گام.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 721 ).
چنین گفت شبرنگ بهزاد را
که فرمان مبر زین سپس باد را.
فردوسی ( ایضاً ص 721 ).
بیاورد شبرنگ بهزاد را
که دریافتی روز کین باد را.
فردوسی ( ایضاً ص 653 ).
برانگیخت شبرنگ بهزاد را
که بگذاشتی روز تک باد را.
اسدی ( از آنندراج ).

بهزاد. [ ب ِ ] ( اِخ ) نام اسب گشتاسب. ( ولف ) :
بدادش بدو شاه بهزاد را
سیه جوشن و خودپولاد را
پسر شاه کشته میان را ببست
سیه رنگ بهزاد را برنشست.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1535 ).

بهزاد. [ ب ِ ] ( اِخ ) کمال الدین. بزرگترین و مشهورترین نقاش مینیاتورساز ایرانی در قرن دهم هجری. تاریخ تولد و وفاتش معلوم نیست ، بقولی در 942 هَ. ق. درگذشت. استاد او بقولی امیر روح اﷲ معروف به میرک نقاش هراتی کتابدار سلطان حسین بایقرا، و بقول دیگر پیر سید احمد تبریزی بود؛ و کسان دیگری را نیز نام برده اند. چیزی نگذشت که نزد امیر علیشیر نوایی و سپس در دربار سلطان حسین بایقرا در هرات تقرب یافت. و پس از برافتادن سلسله تیموریان خراسان بدست شیبک خان ازبک همچنان در هرات ماند و بعد از استیلای شاه اسماعیل اول صفوی بر ازبکان ، همراه وی به تبریز رفت. و در 928 هَ. ق. به ریاست کتابخانه سلطنتی منصوب گردید. در دوره شاه طهماسب صفوی نیز در کمال عزت و احترام میزیست ، و سرانجام در تبریز درگذشت. و در همانجا در جوار کمال الدین خجندی شاعر مدفون شد. ونیز گفته اند که در هرات درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. نظر به شهرت بهزاد طی قرنها کسان بسیاری کارهای او را تقلید کرده اند و نامش را بر تصویرهای بیشمار گذاشته اند از اینرو تمیز دادن تصویرهای اصلی اوکار دشواری است. این تحقیقات مخصوصاً پس از برپا شدن نمایشگاه هنر ایرانی در لندن ( 1931 م. ) تا حدی به نتیجه رسیده است. اساس اطلاعاتی که از کار او در دست است تصویرهایی است که با امضای اصیل او در نسخه ای ازبوستان سعدی نقش شده. و اینک در کتابخانه ملی قاهره مخزون است. شیوه بکار بردن رنگهای گوناگون و درخشان تصویرها از حساسیت عمیق بهزاد نسبت به رنگها حکایت میکند. از این تصویرها چنین برمی آید که بهزاد بیشتر برنگهای به اصطلاح «سرد» ( مایه های گوناگون سبز و آبی ) تمایل داشته ، اما در همه جا با قرار دادن رنگهای «گرم » ( بخصوص نارنجی تند ) در کنار آنها، به آنها تعادل بخشیده است. تناسب یک یک اجزای هر تصویر با مجموعه آن تصویر شگفت انگیز است. شاخه های پرشکوفه و نقش کاشیها و فرشهای پرزیور زمینه تصویرها نمودار ذوق تزیینی و ظرافت بی حساب بهزاد است. اما بیش از هر چیز واقعبینی اوست که کارهایش را از آثار نقاشان پیش از او متمایز ساخته است. این واقعبینی بخصوص در تصویرهایی بچشم میخورد که صرفاً جنبه درباری ندارد و نشان دهنده زندگی عادی و مردم معمولی است ( شیر دادن مادیانها به کره ها در مزرعه ، تنبیه کسی که به حریم دیگری تجاوز کرده ، خدمتکارانی که خوراک می آورند، روستائیان در کشتزار و غیره ). دیگر اینکه صورت آدمها به صورت عروسک وار و یکنواخت نقاشیهای پیش از بهزاد شبیه نیست.بلکه هر صورتی نمودار شخصیتی است و حرکت و زندگی درآن دیده میشود. آدمها در حال استراحت نیز شکل و حالاتی طبیعی دارند. بر کارهای دیگری که به بهزاد منسوب است امضای مطمئنی دیده میشود. به این جهت ، تنها سبک تصویرها ( ترکیب بیمانند نقشهای تزئینی با صحنه های واقعی ) میتواند راهنمائی برای تمیز دادن کارهای اصیل او بشمار آید. در میان تصویرهای بیشماری که در کتابهایا جداگانه بنام بهزاد موجود است اختلاف عقیده میان خبرگان بسیار است. اما بهرحال بسیاری از این کارها اگر ازآن خود استاد نباشند وابسته به مکتب او هستند. برخی از کتابهایی که با تصویرهای منسوب به بهزاد مزین اند ازین قرارند: خمسه امیر علیشیر نوائی ( مورخ 890 هَ. ق.، در کتابخانه بودلیان ). گلستان ( مورخ 891هَ. ق. جزء مجموعه روچیلد پاریس ). خمسه نظامی ( مورخ 846 هَ. ق. موزه بریتانیائی ). نفوذ بهزاد بیش از هر چیزی در کار شاگردان او دیده میشود. برخی از شاگردانش ، مانند قاسم علی و آقا میرک ، در کار خود بیش و کم به پای استاد رسیدند. با آنکه در زمان صفویه سبک مینیاتورسازی بار دیگر دچار تحول شد، نزدیک نیم قرن پس از بهزاد نفوذ او در کار نقاشان بچشم میخورد. نقاشان هراتی سبک بهزاد را به بخارا بردند و آنرا در دربار خاندان شیبانی پرورش دادند. کتابی بنام مهر و مشتری که در 929 هَ. ق. در بخارا استنساخ شده نمودار آن است که سبک بهزاد در بخارا بهتر از تبریز حفظ شده است. مهاجرت برخی از نقاشان سبب اشاعه سبک بهزاددر هندوستان نیز گردید. ( از دائرةالمعارف فارسی ). رجوع به حاشیه برهان قاطع و فرهنگ فارسی معین شود.

فرهنگ عمید

خوش نژاد، اصیل، نیکوتبار.

دانشنامه عمومی

بهزاد نامی است که هم به عنوان نام کوچک هم نام خانوادگی به کار می رود.
کمال الدین بهزاد، نقاش مینیاتورساز قرن دهم هجری
حسین بهزاد، نقاش ایرانی اهل اصفهان
حسین طاهرزاده بهزاد، نقاش ایرانی اهل تبریز
یدالله بهزاد، شاعر معاصر کرمانشاهی
محمود بهزاد، نویسنده محقق و مترجم ایرانی
بهزاد (خواننده) (مهدی بهزادپور)، خواننده ایرانی
بهزاد نبوی

بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای ایران در زمان قباد پیروز: گوا کرد از مهر و خراد را فراهین و نیدوی و بهزاد را.


پیشنهاد کاربران

بهترین زاده شده

باهوش زیرک احترام گذار


به سن و سال


برترین زاده شده

بهترین زاده، نیکو خو
این اسم چون هم دلنشینِ هم اسم کسی ک دوسش دارم. برام خیلی عزیزه. . . .

بهزاد اصیل ایرانی
ب ه ز ا د به ترین زاد ه
بخصوص اگه متولد اردیبهشت باشه
ب ه زاد :ب ه ترین
زاد ب ه ترین زاده ماه از سال

زاده بهترین

اردیبهشت بهترین زاده شده ای جااااانم چ اسمی دارم.

اصیل ، خوشا آنانکه بهزادن یا بهزادی توزندگیشون هست واقعا پسرای نابین

پانیز هستم
اسم بهزاد واقعا زیباست و هر شخصی رو ک دیدم واقعا مثل معنی اسمش رفتار میکرده
من از تمام بهزاد ها خشوم میاد علی الخصوص بزیلی<3@ - } - - : - *:$

پانیزم
خب بجز این آقا بهزاد بهزاد لیتو هم خوانندس

به: بهترین
زاد:تولد
بهترین تولد

بهترین زاده

از نامهای خوب بامعنی واصیل ایرانی

فوق العاده ست. من هر فردی که اسمش بوده رو دیدم. واقعا مثل اسمش بود. خیلی آدمای خوبی هستن. ذات و سرشت پاکی دارن


نیکو کار
اصیل
اسم اریایی
وخودم بهزاد ❤

بهزاد به معنی مردی اصیل ایرانی وبا قدرت ودرایت ، سخت پسند و نیک . بهزاد یعنی چکیدهای از مرام ومعرفت مردان ایران زمین. خوشبحال اونایی که اسمشون بهزاد هست.

نیک بخت

عاشق این اسمم زیباست بنظرم معناش یعنی زاده ی نیکو ، نیک سرشت
حتما اسم پسرم رو بهزاد خواهم گذاشت بی شک هم اصیله هم زیبا هم ایرانی

این نام نه تنها معنی زیبایی دارد بلکه خوش گفتار هم هست.
و از همه مهمتر نام بهزاد یک نام با ریشه پارسی و ایرانیست و تازی و بیگانه نیست.
این یعنی اصالت.
اسم فرزندم رو میزارم بهزاد.
نام دیگری رو میزارم “آرش ، نام دیگری رو میگذارم خشایار ، نام دختران هم “پریا” و “دایانا” و “کیمیا”
نام فرزندانم همه ایرانی و با اصالت آریایی.


با افتخار بهزادم

اصیل و ریشه دار


کلمات دیگر: