کلمه جو
صفحه اصلی

ترنم


مترادف ترنم : زمزمه، سرایش، نجوا، آواز، نغمه

برابر پارسی : خوش خوانی، ترانه خوانی، آوازخوانی

فارسی به انگلیسی

sing, singing melodiously

singing melodiously


sing


فرهنگ اسم ها

اسم: ترنم (دختر) (عربی) (هنری) (تلفظ: tarannom) (فارسی: تَرنّم) (انگلیسی: tarannom)
معنی: خواندن و زمزمه کردن شعر، آواز، نغمه و سرود به حالت موسیقایی، خواندن شعر، ترانه، و مانند آن ها به حالت موسیقایی و معمولاً با صدای پایین، زمزمه کردن یک نغمه، نغمه، سرود

(تلفظ: tarannom) (عربی) خواندن شعر ، ترانه ، و مانند آنها به حالت موسیقایی و معمولاً با صدای پایین ، زمزمه کردن یک نغمه ؛ آواز ، نغمه ، سرود .


مترادف و متضاد

زمزمه، سرایش، نجوا


آواز، نغمه


۱. زمزمه، سرایش، نجوا
۲. آواز، نغمه


فرهنگ فارسی

آواز، خواندن، زمزمه کردن به آوازخوش
۱-( مصدر ) سراییدن آواز گردانیدن . ۲- ( اسم ) آوازه خوانی . ۳-( اسم ) آواز نیکو سرود نغمه . جمع : ترنمات .

فرهنگ معین

(تَ رَ نُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) سراییدن ، آواز خواندن .

لغت نامه دهخدا

ترنم . [ ت َ رَن ْ ن ُ ] (ع اِ) آواز نیکو.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سرود و نغمه و ترانه و خوش خوانی . (ناظم الاطباء) :
ترنمشان خمار از گوش میبرد
یکی دل داد و دیگر هوش میبرد.

نظامی .


از تنعم نخفتی و به ترنم گفتی . (گلستان ).
تنعم روید از کام و زبانی
که با آه و فغانی همدم افتد.

ظهوری (از آنندراج ).


|| مطلق آواز :
به ترنم هجای من خوانی
سرد و ناخوش بود ترنم خر.

سوزنی .


|| مطلق آهنگ : و هر قومی را نوعی است از موسیقی ، کودکان را جدا و زنان را جدا و مردان را جدا. چون ترنم کودکان را و نوحه ٔ زنان را و سرود مردان را و ویله دیلمان را و دست بند عراقیان را. (مجمل الحکمه ). || نام یکی از چهار قطعه تألیفات موسیقی . و رجوع به مجمعالادوار نوبت سوم ص 81 شود

ترنم . [ ت َ رَن ْ ن ُ] (ع مص ) سراییدن . (دهار) (مجمل اللغه ). سراییدن و برگردانیدن آواز. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). سراییدن و سرود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و با لفظ رستن مستعمل . (آنندراج ). غنا، خواندن نیکو و خوش گردانیدن صدا. (از اقرب الموارد) (از المنجد) :
مالاح برق ٌ او ترنم طائر.

متنبی (از اقرب الموارد).


|| بانگ کردن کمان درکشیدن و جز آن ، یقال : ترنم الحمام یعنی بانگ کرد کبوتر و کذلک الجندب و القوس و کل ما استلذ صوته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نیکو کردن آواز در تلاوت قرآن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).

ترنم. [ ت َ رَن ْ ن ُ] ( ع مص ) سراییدن. ( دهار ) ( مجمل اللغه ). سراییدن و برگردانیدن آواز. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). سراییدن و سرود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و با لفظ رستن مستعمل. ( آنندراج ). غنا، خواندن نیکو و خوش گردانیدن صدا. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) :
مالاح برق ٌ او ترنم طائر.
متنبی ( از اقرب الموارد ).
|| بانگ کردن کمان درکشیدن و جز آن ، یقال : ترنم الحمام یعنی بانگ کرد کبوتر و کذلک الجندب و القوس و کل ما استلذ صوته. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || نیکو کردن آواز در تلاوت قرآن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

ترنم. [ ت َ رَن ْ ن ُ ] ( ع اِ ) آواز نیکو.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || سرود و نغمه و ترانه و خوش خوانی. ( ناظم الاطباء ) :
ترنمشان خمار از گوش میبرد
یکی دل داد و دیگر هوش میبرد.
نظامی.
از تنعم نخفتی و به ترنم گفتی. ( گلستان ).
تنعم روید از کام و زبانی
که با آه و فغانی همدم افتد.
ظهوری ( از آنندراج ).
|| مطلق آواز :
به ترنم هجای من خوانی
سرد و ناخوش بود ترنم خر.
سوزنی.
|| مطلق آهنگ : و هر قومی را نوعی است از موسیقی ، کودکان را جدا و زنان را جدا و مردان را جدا. چون ترنم کودکان را و نوحه زنان را و سرود مردان را و ویله دیلمان را و دست بند عراقیان را. ( مجمل الحکمه ). || نام یکی از چهار قطعه تألیفات موسیقی. و رجوع به مجمعالادوار نوبت سوم ص 81 شود

فرهنگ عمید

۱. آواز خواندن، زمزمه کردن به آواز خوش.
۲. آواز.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَرَنُّم، در لغت به معنی خواندن شعر با صوت یا آواز خوش، اما در اصطلاح موسیقی به مفهوم خواندن هجاهایی غالباً بی معنی است که با عنوان «الفاظ نقرات» در تصنیف های کلاسیک ترکی و ایرانی در سده های ۹ تا ۱۲ق/۱۵ تا ۱۸م متداول بوده است.
در دورۀ جاهلیت و صدر اسلام واژۀ ترنم به مفاهیمی چون صدای بغ بغوی کبوتر، غرش رعد، غژغژ کمان و همچنین اصوات آلات موسیقایی چون چنگ و عود اطلاق می شده است. در همین دوره دو واژۀ انشاد و غنا، به معنی «خواندن شعر به آواز خوش» رایج بوده است؛ اما از سدۀ ۲ تا ۸ق/ ۸ تا ۱۴م، واژۀ انشاد معنی «دکلمه» را به خود گرفته، و غنا نیز به معنی آواز درآمده است و در پی آن خواندن شعر کلاسیک به حالت آوازی «ترنم» نامیده شده است.
نویباور، ایکهارد، «ترنم و ترنوم در شعر و موسیقی»، ج۱، ص۲۷- ۲۹، ترجمۀ سیاوش بیضایی، همان، ۱۳۸۴ش، س ۷، شم ۲۸.
در فرهنگ شاعران عرب، زمانی که شعر با لحن یا ملودی اجرا می شده، اما دارای وزن موسیقایی (ایقاع) خاصی نبوده، ترنم و یا تلحین نامیده می شده است. از این رو خواندن اشعار عامیانه، شعر کلاسیک، متون مذهبی، آواز ساربانان (حدی) و سرانجام قرائت قرآن، همه ترنم نامیده شده است.
نویباور، ایکهارد، «ترنم و ترنوم در شعر و موسیقی»، ج۱، ص۲۷- ۲۹، ترجمۀ سیاوش بیضایی، همان، ۱۳۸۴ش، س ۷، شم ۲۸.
در سدۀ ۹ق در ایران عبدالقادر مراغی (د ۸۳۸ق) واژۀ ترنم را کماکان به معنی خوش خوانی یا ادای «نغمات طیبه از حلوق انسانی» به کار می برد.
مراغی، عبدالقادر، شرح ادوار، ج۱، ص۲۴۵، به کوشش تقی بینش، تهران، ۱۳۷۰ش..
...

واژه نامه بختیاریکا

( تَر نَم ) ( تم ) ؛ نمدار؛ مرطوب

جدول کلمات

زمزمه

پیشنهاد کاربران

ترنم
فرهنگ فارسی معین
( تَ رَ نُّ ) [ ع . ] ( مص ل . ) سراییدن ، آواز خواندن .


نم نم باران بهاری
حسسسس خووب
مسیقی لطیف باران

اسم ترنم عالی است به انسان ارامش می دهد من از اینکه نام من ترنم است بسیار خوشحال هستم وهرکه با این موضوع مخالفت دارد مشکل از آن ها است

زیباترین زمزمه هستی، ترنم عشق من.

ترنم از طراوت و شادابی میاد، از اتفاقات خوب و خوش خبر میده. مثل ترنم بهار، ترنم زندگی، ترنم خیال

بارش باران بهاری

اواز


نسیم زندگی

زمزمه باران

شروع ابتدا

به معنی نم نم باران

پاکی و دادن حس خوب

آواز خوش

آواز زیرِ لب

ترنم یعنی خوش صدا

موسیقی لطیف باران

صدای بارن

ترنم یعنی آواز خوش اسم دخترم هستش

اسم من هم ترنم هست، ۱۲ سالمه ترنم معانی دیگری هم داره مثل:خواندن شعر، ترانه، ، زمزمه کردن یک نغمه، آواز، سرود

آواز باران

نم نم باران بهاری وصبحگاهی

ترنم معانی دیگری هم دارد اواز خوش
نغمه.


فک میکنم ترنم یعنی
یک حس ولذت خوب وقشنگ که در. زمان خاصی درعمق وجود انسان بوجودمیاد.

زمزمه کردن به آواز خوش

صدای باران بهاری


ترنم به معنی ساده دل نشین یا زمزمه دلنشین را به همراه خود دارد.

ترنم به معنى زمزمه زی لب



ترنم یعنى صداى بارون
صداى زیبا

خندیدن باران

اوازخوش

زمزمه ی آواز

ترنم یعنی زمزمه ارام

صدای باران نم نم باران

اسم من هم ترنم هست اسم ترنم معنی دیگری هم داره آواز نغمه ی آرام

ترنم آواز خوش و نم نم باران است

ترنم یعنی ترنم دلنوازبهاری ترنم یهچعنی حس زندگی ونشاط بله دیگه مگه هر ت میشه ترنم

نشاط
دلنوازیهای حس زندگی و نشاط
زیباترین آواز خوان ، زمزمه عشق ، لب خندان طراوت و شادابی
موسیقی لطیف ، لذت حس زندگی با نشاط

ترنم یعنی اسم دختر دیگه!!!

اسم خودم ترنمه
ترنم میشه اواز دلنشین
واااااییییی چ اسمی دارم من قربونم بشین

ترنم یعنی زمزمه ی نغمه. . زمزمه آواز خوش
آواز خوش نم نم باروون . .
ترنم یعنی " قرائت قران " با آواز خوش و با زمزمه

من عاشق اسمم D:
ترنم یک اسم خاص ، زیبا ، خوش آهنگ ، پر معنا و شیک و باکلاس و تک تکه که کمتر کسی لیقات اینو داره که اسمش ترنم باشه : )
به مظر خودممم اسم ترنم پر معنا ترین و بی نظیر و فوووق العاااده ترین اسم در میان اسم دختراست!!
البته این نظر منه * >_<
من خیلی خیلی اسمم رو دوست دارم و از پدر و مادرم خیلی خیلی متشکرم که همچین اسمی را برام انتخاب کردن❤️

ترنم عشق منه، فداش بشم بشم بااسم قشنگش

نغمه لطیف و ارامبخش

زمزمه ی باران

یه حس خوب دارم به اسمم هر کی صدام میکنه آرامش دارم

ترنم واژهای عربی به معنای نغمه ی زیبا_ صدای بهار و در فارسی صدای دلنواز _ صدای ساز_صدای چنگ

راستیتش دوست دارم اسمم رو صدا بزنن وقتی کسی من رو با نام صدا می زنه انگار تمام دنیارو به من دادن
یه جورایی بهم آرامش می ده

به نظر من ترنم به معنی ترانه نغمه و سرود هست

ترنم به نظر من زمزمه یک اتفاق خوب است مثل زمزمه باران ویا نوای روح بخش یک موسیقی دل نشین و صدای خوب

اسم ترنم را دوست دارم اما چون یکی از بچه های افراد ما که اسمش ترنم است خیلی به من زور میگوید از اسم ترنم متنفر شدم. هرچند که این ترنم دختر عمه ام است و خودش هم چهار سال دارد. یک ترنم دیگر داریم اون کلاس دوم است و خیلی مهربان است. الن ازم معذرت خواهی کرد خوشحال شدم بعد گفت تو هم از ما معذرت خواهی کن خدددااااا کمکم کن.



کلمات دیگر: