کلمه جو
صفحه اصلی

حبیبه

فارسی به انگلیسی

sweetheart


sweetheart, feminine proper name

عربی به فارسی

دانه ريز , جودانه , گرده , دانه , حب و کپسولي که باقند و شکرپوشيده باشد


فرهنگ اسم ها

اسم: حبیبه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: habibe) (فارسی: حبيبه) (انگلیسی: habibe)
معنی: دوست، معشوق، انسان کامل، ( مؤنث حبیب )، یار، معشوقه، مؤنث حبیب

(تلفظ: habibe) (عربی) (مؤنث حبیب) ، دوست ، یار ، معشوقه .


فرهنگ فارسی

محبوبه، دوست زن، مونث حبیب
دخت عبدالعزی ابن حذار شاعره ایست از عرب

لغت نامه دهخدا

( حبیبة ) حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث حبیب. محبوبة. دوست ( زن ).

حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) ناحیتی در طوف بطیحة،متصل به بادیه ای نزدیک بصرة است. ( معجم البلدان ).

حبیبة. [ ح ُ ب َ ب َ ]( اِخ ) نام قریه ای از قرای یمامة. ( معجم البلدان ).

حبیبة. [ ح ُ ب َی ْ ی ِ ب َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن حُبیبة. محدث است. رجوع به حبیبه محمد شود.

حبیبة. [ ح ُ ب َ ب َ ] ( اِخ ) اُم ُحُبین َ. ( منتهی الارب ). رجوع به این کلمه و حبینة شود.

حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) ام موسی. سریه ای از سراری علی ( ع ). رجوع به ام موسی شود.

حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابراهیم. رجوع به حبیبة دخت عز ابراهیم شود.

حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابی امامة اسعدبن زرارة. سهل بن حنیف او را تزویج کرد و ابوامامة اسعدبن سهل ازو متولد گشت و پیغمبر او را به نام جد مادریش اسعد نامید و ابوامامة کنیت داد. خواهر حبیبة رفاعة نام داشت و زن نبیطبن جابر از بنی مالک بن نجار بود. رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 715 و الاصابة ج 8 ص 47 و ج 1 ص 99 شود.

حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابی تُجراة یا تَجراة یا تُجزاءالفهریة. صحابیه است. ابن عبدالبر گوید: شیبیه عبدریه مکیة است. صفیه بنت شیبیة از او روایت کند. حدیث : «اسعوا یا اصحابی فان اﷲ کتب لکم السعی » را او روایت کرده. شافعی و طحاوی نیز این حدیث را آورده اند. رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 716 و الاصابة ج 8 ص 47 شود. سجستانی گوید: حبیبة دخت ابی نخراة ( چنین ) فهریة مالک عطأبن ابی ریاح یکی از قرّاء معروف صحابة بود. ( المصاحف چ 1937 م. ص 88 ). و در حاشیه این صفحه از تهذیب التهذیب ج 7 ص 200 ابن حجر نقل شده که مالک عطأبن ریاح قاری ، حبیبة دختر میسرةبن ابی خشیم است.

حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابی خلف. محدثة است. کتاب صوم و فوائدی از حدیث جعفربن محمد به سال 660 هَ. ق. بر او قرائت شده است. ( اعلام النساء ج 1 ص 201 از مجموعه خطی شماره 82 در کتابخانه ظاهریة به دمشق ).

حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابوسفیان. ابوعمر آورده است : که ابان بن صمعة از محمدبن سیرین از حبیبة دخت ابی سفیان روایتی راجع به پاداش پدر و مادری که سه فرزند ایشان مرده باشد آورده ، و گفته است که : کسی برای ابوسفیان دختری به نام حبیبة یاد نکرده و گویا وی حبیبة دخت ام حبیبة دخت ابوسفیان باشد که ابوعیینة او را یاد کرده ، و سپس داستان هجرت حبیبة ( دختر ام حبیبة و عبداﷲبن جحش ) را به حبشه نقل کرده است. ابن حجرگوید: و این نادرست میباشد چه این ابوسفیان غیر از ابوسفیان بن حرب است و این حبیبة در منزل عائشه خدمت میکرده و مادرش ام حبیبة نیست. رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 716 و الاصابه ج 8 ص 48 و 50 و به حبیبة دخت جحش شود.

حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) ام موسی . سریه ای از سراری علی (ع ). رجوع به ام موسی شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ابراهیم . رجوع به حبیبة دخت عز ابراهیم شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ابوسفیان . ابوعمر آورده است : که ابان بن صمعة از محمدبن سیرین از حبیبة دخت ابی سفیان روایتی راجع به پاداش پدر و مادری که سه فرزند ایشان مرده باشد آورده ، و گفته است که : کسی برای ابوسفیان دختری به نام حبیبة یاد نکرده و گویا وی حبیبة دخت ام حبیبة دخت ابوسفیان باشد که ابوعیینة او را یاد کرده ، و سپس داستان هجرت حبیبة (دختر ام حبیبة و عبداﷲبن جحش ) را به حبشه نقل کرده است . ابن حجرگوید: و این نادرست میباشد چه این ابوسفیان غیر از ابوسفیان بن حرب است و این حبیبة در منزل عائشه خدمت میکرده و مادرش ام حبیبة نیست . رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 716 و الاصابه ج 8 ص 48 و 50 و به حبیبة دخت جحش شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ابوشریق . رجوع به حبیبة دخت شریق شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ابوعامر راهب است . وی خواهر حنظله ٔ غسیل الملائکة است . ابن سعد او را در زمره ٔ بیعت کنندگان شمرده است .


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ابی امامة اسعدبن زرارة. سهل بن حنیف او را تزویج کرد و ابوامامة اسعدبن سهل ازو متولد گشت و پیغمبر او را به نام جد مادریش اسعد نامید و ابوامامة کنیت داد. خواهر حبیبة رفاعة نام داشت و زن نبیطبن جابر از بنی مالک بن نجار بود. رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 715 و الاصابة ج 8 ص 47 و ج 1 ص 99 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت زیدبن خارجة الخزرجیة. صاحب قاموس الاعلام ترکی نام پدرش را چنین آورده ، و صحیح خارجةبن زید است .


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ابی تُجراة یا تَجراة یا تُجزاءالفهریة. صحابیه است . ابن عبدالبر گوید: شیبیه ٔ عبدریه ٔ مکیة است . صفیه بنت شیبیة از او روایت کند. حدیث : «اسعوا یا اصحابی فان اﷲ کتب لکم السعی » را او روایت کرده . شافعی و طحاوی نیز این حدیث را آورده اند. رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 716 و الاصابة ج 8 ص 47 شود. سجستانی گوید: حبیبة دخت ابی نخراة (چنین ) فهریة مالک عطأبن ابی ریاح یکی از قرّاء معروف صحابة بود. (المصاحف چ 1937 م . ص 88). و در حاشیه ٔ این صفحه از تهذیب التهذیب ج 7 ص 200 ابن حجر نقل شده که مالک عطأبن ریاح قاری ، حبیبة دختر میسرةبن ابی خشیم است .


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت قیس بن زیدبن عامربن سواد انصاری . از بنی ظفر. وی با پیغمبر بیعت کرد. ابن اثیر او را یاد کرده است . (الاصابة ج 8 ص 50).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ابی خلف . محدثة است . کتاب صوم و فوائدی از حدیث جعفربن محمد به سال 660 هَ . ق . بر او قرائت شده است . (اعلام النساء ج 1 ص 201 از مجموعه ٔ خطی شماره ٔ 82 در کتابخانه ٔ ظاهریة به دمشق ).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ابی نخراةالفهریة. رجوع به حبیبة دخت ابی تجراة شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ام حبیبة. رجوع به حبیبة دخت عبداﷲبن حجیر شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت جحش . ابن سعد گوید: کنیتش ام حبیبة است و او خواهر زینب دخت جحش بود. و گویند زوجه ٔ عبدالرحمان عوف بود و هفت سال مستحاضه شد. ابن عبدالبر نقل کند که : کنیتش ام حبیب است ولی مشهور ام حبیبه میباشد. رجوع به الاصابه ج 8 ص 48 و نیز رجوع به حبیبة دخت عبیداﷲبن جحش شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت حصین بن عبداﷲبن انس بن امیةبن زیدبن دارم . زوجه ٔ سائب بن ابی سائب بود. زبیربن بکار او را یاد کرده گوید: او مادر عبداﷲبن سائب بن ابی سائب بود، و عبداﷲ و پدر و مادرش صحابی بودند. (الاصابه ج 8 ص 48).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت رسول اکرم (ص ). (قاموس الاعلام ترکی ).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت زیدبن ابی زهیر انصاری . مقاتل در تفسیر آیه ٔ «الرجال قوامون علی النساء» گوید: زید لطمه ای به صورت دختر خود حبیبه بزد و او را به نزد پیغمبر آورد، تاآخر داستان . رجوع به الاصابة ج 8 ص 48 و ج 3 ص 28 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت سهل بن ثعلبةبن الحارث بن زیدبن ثعلبةبن غنم بن مالک . صحابی انصاری است . عمرة از او روایت کند. اهل مدینه گویند: اوست که زوجه ٔ ثابت بن قیس بن شماس بود، و از وی طلاق به خلع گرفت ولیکن جایز است که ابن حبیبة و جمیلة دخت ابی ّبن ابی سلول هر دو از ثابت بن قیس بن شماس طلاق خلع گرفته باشند. از نظر تاریخ فقه و حقوق ، ابن حجر گوید: اولین خلع در اسلام درباره ٔ این زن واقع شد و پیش از ثابت بن قیس بن شماس پیغمبر میخواست او را ازدواج کند، و چون به زنی ثابت درآمد جاریه بود و ثابت او را میزد، پس یک روز پیغمبر به او برخورد، گفت : کیستی ؟ پاسخ داد: حبیبه دخت سهل هستم . پرسید: چه خبر است ؟ گفت : لا انا و لاثابت ، پس چون ثابت بیامد، پیغمبر به او گفت : از وی چیزی بستان و رهایش کن ! حبیبة گفت : آنچه از وی گرفته ام به او باز پس دهم . و در حدیث دیگر ثابت را بدخوی خوانده و درباره ٔ مال الخلع گوید: فردت الیه حدیقته . و آن را اولین خلع در اسلام خوانده است . حبیبة پس از ثابت به زنی ابی بن کعب درآمد، و حدیث پاداش پدرو مادری که سه فرزند آنها بمیرد، او روایت کرده است . رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 716 و الاصابة ج 8 ص 49 شود، و قاموس الاعلام ترکی در الاصابة دو تن به نام حبیبه دخت سهل آورده گوید: ابن سعد آنها را دو تن شمرده است .


حبیبة. [ ح ُ ب َی ْ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن حُبیبة. محدث است . رجوع به حبیبه محمد شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت شریق . یا دخت ابی شریق انصاری . وی جده ٔ عیسی بن مسعودبن حکم است و او از این جده ٔ خودروایت کند. حبیبة از علی بن ابی طالب (ع ) از پیغمبر روایت کرد و عیسی بن مسعودبن حکم و مسعودبن حکم از وی روایت کنند. ابن مندة گوید: از بدیل ورقاء روایت کند.ابونعیم او را در عداد صحابه شمرده . ابن حبان از ثقاث تابعین اش شناخته . رجوع به طبقات الاتقیاء ابن حبان (نسخه ٔ خطی ) و تهذیب التهذیب ابن حجر و الاصابة ج 8 ص 49 و اعلام النساء ج 1 ص 202 و الاستیعاب ج 1 ص 716 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت شریک بن انس بن رافع اشهلی . مادرش امامة، دخت سماک بن عتیک اوسی اشهلی است . برادر او عبداﷲبن شریک است . و دو خواهر به نام ام صخر و ام سلیمان دارد. رجوع به الاصابه ج 8 ص 14 و 50 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت صُلَیل بن وبربن خالدبن عجلان ، از بنی عوف بن حارث بن خزرج انصاری است . با پیغمبر بیعت کرد. فروةبن عمروبن ورقةبن عبیدبن عامربن بیاضة، او را تزویج کرد، و عبدالرحمان بن فروه ازو متولد گشت . ابن منده از قول ابن سعد او را یاد کرده است . (الاصابة ج 8 ص 50).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ضحاک بن سفیان سلمی . شاعره ای از عرب . وی زوجه ٔ عباس بن مرداس بود، و چون عباس به وفادت نزد پیغمبر شد واسلام آورد و خبر اسلام او به زوجه اش حبیبة رسید خانه ٔ شوهر رها کرد و به خانواده ٔ خویش پیوست و اشعاری خطاب به شوهر سرود و برای او فرستاد. رجوع به الاغانی و اعلام النساء ج 1 ص 202 و 203 و الاصابة ج 8 ص 50 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عقبةبن حجاج سهمی ، زوجه ٔ مطلب بن ابی وداعة بود. عقبة در زمان پیغمبر به کافری کشته شد. زبیربن بکار او را یاد کرده است . (الاصابه ج 8 ص 50).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت طاهربن العربی . وی از زنان نیکوکار است و در حدود سال 1277 هَ . ق . مسجد ملا احمدشبلی و ضریح وی را ساخته است . رجوع به تاریخ مکناس از عبدالرحمان بن زیدان و اعلام النساء ج 1 ص 202 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عباس . مستوفی او را چهارمین زن از زنان پیغمبر شمرده که باایشان نزدیکی نشد. رجوع به تاریخ گزیده ص 161 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عبداﷲبن حجیر اسدی . مادرش ام حبیبه زوجه ٔ پیغمبر و دختر ابوسفیان بود. رجوع به حبیبه دخت عبیداﷲبن جحش شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عبدالرحمان ملقب به زین بن ابی بکر محمدبن ابراهیم بن احمدبن عبدالرحمان بن اسماعیل بن منصور مقدسی . وی به سال 654 هَ . ق . متولد شد. از یلدانی و خطیب مردا و ابراهیم بن خلیل و احمدبن عبدالدائم روایت میکرد. سبط و فضل اﷲ جیلی به وی اجازه ٔ روایت دادند. ذهبی گوید: از وی حدیث شنیدم و امالی کنانی بر وی قرائت شد، و محمد الوانی ، جزء حسن بن عرفةرا بر وی قرائت کرد. وی در شعبان 733 هَ . ق . درگذشت . رجوع به الدرر الکامنة ج 2 ص 5 و مشاهیر النساء تألیف محمد ذهنی و اثبات مسموعات محمد الوانی ، نسخه ٔ خطی و اعلام النساء ج 1 ص 203 و قاموس الاعلام ترکی شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عبدالعزالعوراء. یکی از شاعرات عرب که زمان اسلام را نیز درک کرده است و در حماسه ، بعض اشعار او آمده است . رجوع به اعلام النساء ج 1 ص 203 و قاموس الاعلام ترکی شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عز ابراهیم بن عبداﷲبن ابی عمرالمقدسی . مکنی به ام عبداﷲ. محدثه بود. «انتخاب طبرانی » و «جزء ابن عرفة» و مشیخه ٔ احمدبن عبدالدائم را از احمدبن عبدالدائم روایت کند، و محمدبن عبدالهادی و حسن بکر و دیگران به وی اجازه ٔ روایت دادند. مولد او 654 هَ . ق . و وفات وی در صالحیه ٔ دمشق به تاریخ 10 ذی القعده 745 هَ . ق . واقع شد. وی در تمام زندگانی خویش شوهر اختیار نکرد. رجوع به الدرر الکامنة ج 2 ص 5 و ذیل تذکرة الحفاظ و اعلام النساء ج 1 ص 201 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عز. شیخه ای از مشایخ حدیث بود، و از وی روایت کرده اند. (اعلام النساء ج 1 ص 204 از مجموعه ٔ خطی شماره ٔ 91 کتابخانه ٔ ظاهریه ٔ دمشق ).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت علی پاشا هرسکی . شاعره ای از ادیبات قسطنطینیه است .وی به شهر هرسک به سال 1262 هَ . ق . متولد گردیده . رجوع به الدر المنثور تألیف زینب فواز، و مشاهیر النساء تألیف محمد ذهنی و اعلام النساء ج 1 ص 205 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عمروبن حصن ... از بنی عامربن زریق است . وی اسلام آورد و بیعت کرد. ابن مندة گوید: کسی از وی روایت نکرده است . (الاصابه ج 8 ص 50).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت محمدبن احمدبن قدامةالمقدسی . شیخه ای از شیوخ حدیث است . در حدود سالهای 656-713 هَ . ق . در دامنه ٔ کوه قاسیون به دمشق حدیث میگفت . شرف الدین دمیاطی و جز او از وی روایت کنند. (اعلام النساء ج 1 ص 205 از دو مجموعه ٔ خطی شماره ٔ 37 و 46 کتابخانه ٔ ظاهریه ٔ دمشق ).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت مسعودبن خالد، از بنی عامربن زریق است . وی با پیغمبر بیعت کرد. روایتی ازو دیده نشده است . ابن مندة از قول محمدبن سعد او را یاد کرده است . (الاصابة ج 8 ص 50).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت معتب بن عبیدبن سوادبن هیثم . با پیغمبر بیعت کرد. او زوجه ٔ بشربن حارث بود و بریرة را برای او آورد. (الاصابه ج 8 ص 50).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت میسرة. وی از رواة حدیث است . از ام کرز کعبیة روایت کند و مولای او عطأبن ابی رباح از وی روایت دارد. ابن حبان او را از ثقات شمرده . ابوداود و نسائی روایتی بدو نسبت دهند. رجوع به تهذیب التهذیب ابن حجر و تذهیب التهذیب ذهبی و الکمال فی معرفة الرجال مقدسی و اعلام النساء ج 1 ص 205 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت خارجةبن زیدبن ابی زهیربن مالک بن امری ءالقیس بن مالک بن ثعلبةبن کعب بن خزرج بن حارث بن خزرج . و برخی نام او ملیکة دانند. زوجه ٔ ابوبکر صدیق بود. گویند در مرض موت ابوبکر، آبستن بود، پس ابوبکر گفت : در قلب من چنین افتاده که او دختری باشد، و چنین نیز شد و پس از مرگ ابوبکر دختری بزاد و عایشه او را ام کلثوم نامید، و این دختر را طلحةبن عبیداﷲ تزویج کرد و از او زکریا و عایشه بوجود آمدند. حبیبة پس از مرگ ابوبکر با حبیب بن اساف تزویج کرد و با او بر سر کنیزی نزاع کرده دعوی نزد عمر بردند. داستان چنین است که : حبیبة کنیزی داشت پس ادعا کرد که شوهر وی یعنی حبیب بن اساف بااو رابطه ٔ نامشروع داشته است . رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 715 و امتاع الاسماع ج 1 ص 538 و الاصابة ج 8 ص 48 شود.


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) ناحیتی در طوف بطیحة،متصل به بادیه ای نزدیک بصرة است . (معجم البلدان ).


حبیبة. [ ح َ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حبیب . محبوبة. دوست (زن ).


حبیبة. [ ح َ ب َ ](اِخ ) دخت عبدالعزی بن حُذار. شاعره ای است از عرب .


حبیبة. [ ح َب َ ] (اِخ ) دخت الغبیک . رجوع به حبیبه سلطان شود.


حبیبة. [ ح ُ ب َ ب َ ] (اِخ ) اُم ُحُبین َ. (منتهی الارب ). رجوع به این کلمه و حبینة شود.


حبیبة. [ ح ُ ب َ ب َ ](اِخ ) نام قریه ای از قرای یمامة. (معجم البلدان ).


حبیبة. [ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عبیداﷲبن جحش بن ریاب . صحابیه است . مادرش ام حبیبة رملة دخت ابی سفیان زوجه ٔ پیغمبر بود. وی با پدرش به سرزمین حبشه هجرت کرده به دین نصاری درآمدند و به همان دین از دنیا رخت بربست . حبیبة بامادرش به نزد پیغمبر به مدینه آمدند. (الاستیعاب ). ونیز همو در ذیل عنوان حبیبة دخت ابی سفیان گوید: در یکی از روایتهای زهری چهار زن هستند که همگی پیغمبر را دیدند. دو تن ایشان از زنان اویند: ام حبیبه ، و زینب دخت جحش ، و دو تن ربیبه ٔ پیغمبر بودند: زینب دخت ام سلمه ، و حبیبه دخت ام حبیبه دخت ابی سفیان ، و سپس داستان هجرت عبیداﷲبن جحش را به حبشه نقل کرده و ابن حجر در ص 50 ج 8 الاصابه نام پدر او را به جای عبیداﷲبن جحش ، عبداﷲبن حجیر آورده است . رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 716 و الاصابه ج 8 ص 48 و 50 و قاموس الاعلام ترکی شود.


حبیبة. [ح ُ ب َی ْ ی ِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن ابی حبیبة محدث است .


دانشنامه عمومی

حبیبه (روستا). حبیبه به عربی ( الَحَبیبة )، روستایی است در دهستان المُقَبَنَة از توابع استان حضرموت در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
الصنعانی، محمد بن یحیی بن عبدالله بن احمد، الیمانی. ، (اَلأنَباءَ عَن دُولةَ بَلقِیسَ وَ سَبأَ) ، منشورات دار الیمنیة للنشر والتوزیع، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۴ میلادی به (عربی).
جمعیت آن ( ۵۵ ) نفر ( ۶ خانوار) می باشد.

پیشنهاد کاربران

حبیبه :دوست ، یار ، معشوقه.

حبیبه : محبوب ، مورد علاقه ، دلارام ، دلبر.

دوست داشتنی
معشوقه
یار
دوست خدا ( مونث )

یعنی محبوب، معشوق، دوس داشتنی

یعنی دوست داشتن

دوست داشتنی \ خانم \ زیبا


یعنی باوقار

دوست، یار، محبوب، معشوقه، دویت داشتنی، دوست خدا

دوست، یار، معشوقه

معشوقه . مهره مار دار پسر کش اگر چه ریشش عربیه ولی بسیار معنای واضح زیبایی داره مثل بعضی اسما نیس که فقط حروف الفبا کنار هم چیده باشن

حبیبه یعنی با وفا

یعنی معشوقه . دوست داشتنی
اسم قشنگیه اسم ابجیمه.

دوست ویار همیشگی
در همه ی لحظات

قشنگه

حبیبه یعنی دوست. یار. معشوق


کلمات دیگر: