کلمه جو
صفحه اصلی

حسنا

عربی به فارسی

صحيح است , خوب , بسيار خوب , تصويب کردن , موافقت کردن , اجازه , تصويب , چشمه , جوهردان , دوات , ببالا فوران کردن , روامدن اب ومايع , درسطح امدن وجاري شدن , تندرست , سالم , راحت , بسيارخوب , به چشم , تماما , تمام وکمال , بدون اشکال , اوه , خيلي خوب


فرهنگ اسم ها

اسم: حسنا (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hosnā) (فارسی: حسنا(حسنی)) (انگلیسی: hosna)
معنی: نیکو، شایسته، خوب روی، زن زیبا، عاقبت نیکو، ( در قدیم ) نیک، پسندیده، زیبا

نیک پسندیده خوب زیبا


فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث حسن : زن خوبروی زن خوشگل . جمع : حسان .
نام کوهی نزدیک ینبع

لغت نامه دهخدا

حسنا. [ ح ُ ] ( ع ص ) مؤنث حسن. حسنی : بحق اسماء حسنا و علامتهای بزرگ او.... بیعت فرمانبریست. ( تاریخ بیهقی ص 316 ).

حسنا. [ ح َ ] ( ع ص ) حسناء. رجوع به حسناء شود.

حسنا. [ ح َ ] ( اِخ ) نام کوهی نزدیک ینبع.

حسنا. [ ح َ ] (اِخ ) نام کوهی نزدیک ینبع.


حسنا. [ ح َ ] (ع ص ) حسناء. رجوع به حسناء شود.


حسنا. [ ح ُ ] (ع ص ) مؤنث حسن . حسنی : بحق اسماء حسنا و علامتهای بزرگ او.... بیعت فرمانبریست . (تاریخ بیهقی ص 316).


فرهنگ عمید

۱. زیبا.
۲. (اسم ) زن زیبا.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حُسْناً: نیکو(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی حَسَناً: به صورتی نیکو(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی کَثِیرٍ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی کَثِیرَةٌ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
ریشه کلمه:
حسن (۱۹۴ بار)

(بر وزن قفل) زیبائی. نیکوئی. در قاموس گوید: «اَلْحُسْنُ: الْجَمالُ» (زیبائی) در صحاح گفته: «اَلْحُسْنُ: نَقیضُ الْقُبْحِ. (نیکی). هر دو از این معنی در قرآن یافت می‏شود مثل و نه ترا است که آنها را به همسران دیگر عوض کنی گر چه زیبائی ایشان تو را به شگفت ارد . و مثل انسان را نسبت به پدر و مادرش به نیکی سفارش کرده‏ایم . راغب گوید: حسن (به ضمّ اوّل عبارت است از هر چیز سرور آور و خویش آیند. قول راغب جامع هر دو معنای فوق است زیرا خوش آیند شامل هر دو از زیبائی و نکوئی است . حسن در قرآن هم مصدر آمده و هم اسم. مثل آیه 8 عنکبوت که ذکر شد و مثل که هر دو مصدر اند و می‏شود گفت که اسم اند و نحو که هر دو اسم اند یعنی: برگشت خویش آیند و ثواب دلپسند نزد خداست . حَسَن (بر وزن فرس) وصف است به معنی زیبا و نیکو. پروردگارش او را پذیرفت پذیرشی نیکو. موارد استعمال آن: قبول حسن، قرض حسن، متاع حسن، رزق حسن، اجر حسن، بلاء حسن، و غیره است . حسنة: هر نعمت خوش آیند و شاد کننده است که به انسان می‏رسد و سیّئه ضدّ آن است (مفردات) و شامل نعمت دنیا و آخرت هر دو است پروردگارا به ما در دنیا نعمتی نیکو بخش و در آخرت نعمتی نیک بخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار. این کلمه مجموعاً 28 بار در قرآن مجید آمده است و شامل نعمت هر دو جهان است و حتی در طاعت و شفاعت و پیروی نیز به کار رفته است . حسنات جمع حسنة است و شامل نعمتهای دنیا و آخرت هر دو می‏باشد و جمعاً سه بار در قرآن یافت می‏شود: هود 114 فرقان:70. احسن اسم تفضیل است بهتر از خدا در حکم کدام است ؟مجموعاً 36 بار در قرآن مجید ت‏کده است. مؤنث آن حسنی است و خدا به همه وعده بهتر داده است «حسنی» در این آیه و آیات دیگر باید موصوفی داشته باشد مثل و مثل که «کلمة» و «الاسماء» موصوف حسنی است و این کلمه 17 بار در کلام اللّه مجید تکرار شده است. در آیاتی نظیر غرض آن نیست که: با حسن تابع شوید و به حسن تابع نشوید یا احسن را قبول می‏کنیم ولی حسن را نه بلکه شاید غرض آن است که ما انزل اللّه همه احسن است و انچه خدا قبول کند همه احسن است . احسان مصدر باب افعال به معنی نیکی کردن مثل افعال این ماده در قرآن مجید همه از باب افعال امده مگر در سه موضع که از ثلاثی به کار رفته است نحو و دو مورد دیگر آیه 31 کهف و 76 فرقان است . محسن: نیکوکار. محسنین: نیکوکاران. محسنات: زنان نیکوکار. به نظر می‏آید که این اسماء فاعل در قرآن به جای صفت مشبهه به کار رفته‏اند و از آنها ثبوت اراده شده است چنانکه با مراجعه روشن خواهد شد. ، ، «محسنات» در قرآن فقط یک بار هست اینک چند آیه را بررسی می‏کنیم : * احسان بالاتر از عدل است زیرا عدل آنست آنچه بر عهده دارد بدهد و آنچه برای اوست بگیرد. ولی احسان آن است بیشتر از آنچه بر عهده دارد بدند و کمتر از آنچه برای اوست بگیرد. اختیار عدل واجب ولی اختیار احسان مستحب است . توجّه‏ بعضی‏ها «خلقهُ» را به فتح لام و بعضی‏ها به سکون لام و مصدر خوانده‏اند یعنی: همان خدائیکه هر چه آفرید نیکو آفرید. یا: همان خدائیکه خلقت همه چیز را نیکو کرد. با مقایسه آیه ، ، روشن می‏شودمی شود که همه چیز را خدا آفریده و نیکو آفریده و در میان آفریده‏ها بد وجود ندارد. به نظر نگارنده مراد از آیه ما تحن فیه آن است که در این جهان میان موجودات از لحاظ خلقت و تأثیر در یکدیگر، موازنه و عدالت هست و آن سبب اعتدال و نکوئی تمام اشیاء است و در آیه فرقان خواندیم «وَ خَلَقَ کُلُّ شَیْ‏ء فَقَدَرَهُ تَقْدیراً» همان تقدیر و اندازه‏گیری موجب حسن و نکوئی گردیده است و اصولا «خلق» در اصل معنی چنانکه راغب گفته به معنی اندازه‏گیری است . این موجودات بی حدّ و حصر با همه اختلاف که دارند مانند آهن آلات خرد و بزرگ یک کارخانه همه مفید و همه خیر و همه در هم دیگر تأثیر دارند. چنانکه گفته‏اند: جهان چون چشم و خطّ و خال و ابروست‏ که هر چیزش به جای خویش نیکوست در تفسیر صافی ذیل آیه از امام علیه السلام نقل است: «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّموات و الْاَرْضُ» آری اگر عدل و موازنه نبود و موجودات در یکدیگر تأثیر نداشتند آسمانها و زمین بر پا نمی‏شدند. و این است معنی «اَحْسَنَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهَ». امّا حساب خیر و شر نا گفته نمانددر عالم خارج نسبت به ذات اشیاء به طور قطع می‏شود گفت: که خیر و شری وجود ندارد آنچه هست موازنه است و تعدیل و تأثیر خیر و شر عنوان ثانوی است که بر موجودات بار می‏شود. مثلا زهر مار نسبت به ما یا موجودات دیگر که از آن ضرر می‏بیند شرّ ولی نسبت به خود مار آلت دفاع آن است و آن را در برابر دشمنان مصون میدارد خیر است و قطع نظر از این دو نسبت ، زهر مار نه خیر است و نه شرّ. و هکذا پس اشیاء فی حدّ نفس موصوف به خیر و شرّ نیستند و با مقایسه و نسبت به خود یا نسبت به یکدیگر خیر و یاشرّ می‏شوند و یا نسبت به یکی خیر و نسبت به دیگری شرّ می‏گردند مثلا قرآن نسبت به مؤمنین شفا و رحمت و نسبت به ستمگران خسران و زیان است «وِلا یَزیدُ الظّالِمینَ اِلّا خَساراً». و چون انسان با موجودات و همچنین موجودات با یکدیگر همواره صفت خیر و شرّ بر آنها بار است و از آنها جدا نیست انسان پیوسته بعضی چیزها را برای خود مفید میداند و خیر مینامد و بعضی چیزها را که سبب عذاب و ناراحتی اوست شرّ می‏خواند و هرگاه انسان مثل سنگ شکنجه و راحتی احساس نمی‏کرد خیر وشری در جهان نسبت به او وجود نداشت. قرآن مجید نیز روی این حساب قدم برداشته است و خیر و شرّ را از بشر قابل انفکاک نمی‏داند: ، ، . ناگفته نماند شر و خیر هر دو امر وجودی اند چنانکه صریح آیات فوق است مثلا در آیه «وَمَنْ یَعْمَلْ مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ» نمی‏شود گفت: هر که عدم را عمل کند آن را خواهد دید سیل و زلزله و غیره نسبت به انسان شرّ است و وجود است نه عدم چنانکه مثلا عسل نسبت به انسان خیر و وجود است حکم این هر دو یکسان است. فلاسفه که بعد می‏بودن شرّ قائل اند مثل قائلین به یزدان و اهریمن هر دو دسته خواسته‏اند از نسبت دادن شرّ به خدا جلوگیری کنند. ولی دسته اوّل واقعیّت را درک نکرده و دسته دوّم سلطنت خدا را ناتمام تموده‏اند. چرا خدا شر میافریند؟ خداوند اوّلا و بالذات، شرّ به وجود نمی‏آورد بلکه مردم در اثر اعمال بد پدیده‏های عالم رانسبت به خود شرّ می‏کنند، به عبارت روشن‏تر مردم از دستور حق و عدالت منحرف می‏شوند و در نتیجه خداوند برای آنها شرّ پیش می‏آورد و آنچه می‏بایست خیر و مفید شود شرّ و مضرّ می‏گردد. برای درک این مطلب باید دست به دامن قران زد. قرآن می‏فرماید: . آیه صریح است در اینکه آمدن سیل و از بین رفتن وسائل زندگی قوم سباء در اثر اعراض از دستور خداوند بوده است، پس سیل را که نسبت به آنهاشرّ بود، خدا فرستاد و خدا این کار را کرد چنانکه فرمود «فَاَرْسَلْنا» ولی چرا خدا این شرّ را به وجود آورد؟ زیرا که آنها کفور شدند و اعراض کردند «وَ هَلْ نُجازی اِلّاَ الْکَفورَ» چقدر خنده اور است بگوئیم سیل نسبت به آنها شرّ نبود زیرا شرّ عدمی و سیل وجود است . . مشرکان به رسول خدا «صلی اللّه علیه و آله و سلم» خرده گرفته و میگفتند: خوبی از جتنب خدا و بدی از جانب تو است که به ما می‏رسد خدا در جواب می‏فرماید: بگو حسنه و سیئه هر دو از جانب خداست « قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدراللّهِ» در اینجا خدا هر دو را از جانب خود می‏گوید و آیه بعدی فرموده: حسنه از جانب خداست (و اوست که حسنه می‏دهد و کسی اجبارش نمی‏کند) و سیئه از جانب ما است یعنی ما سبب می‏شویم که خداوند سیئه پیش میاورد. در قرآن کریم آیات زیادی هست که شرور و بلاها معلول اعمال ناشایست مردم است مثل ، در آیه اوّلی بلا را معلول عمل آدمی و در آیه دوّم از خدا می‏داند. یعنی شرّ را خدا می‏آورد ولی علّت آن عمل انسان است. اگر گویند: به مقتضای «اَلَّذی اَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءِ خَلَقَهُ» باید اینها شرّ و بد نباشد و حال آنکه قرآن مجید در شرّ و مصیبت بودن این قبیل چیزها صریح است؟!. گوئیم اینها از لحاظ تقدیر و موازنه و اثر اعمال و انتقام در مقابل طغیان، عدل و خیراند هر چند نسبت به اشخاص مجرم شرّ و مصیبت باشند چنانکه در سوره الرحمن در چند محلّ پس از ذکر عذابهای آخرت آیه «فَبِاَیِّ آلاءِ...» آمده است زیرا آن عذابها نسبت به نظام عالم و مقتضای شقاوت مجرمین خیر و از لوازم نظام کلّی عالمند گر چه نسبت به مجرمین شرّاند به عبارت اخری: آنها نسبت به خدا و داقع خیراند و خدا خلقت آنها را نکو کرده ولی نسبت به اهل عذاب شرّاند و در آن عیبی نیست چنانکه قرآن مؤمنان را شفا و نسبت به کفّار «لا یزید الّا خساراً» است. در اینجا باید حساب مصائبی را که برای امتحان و ترفیع مقام برای بعضی از بندگان پاک خدا پیش می‏آید از این حساب جدا دانست و انشاءاللّه در کلمه صوب ذیل آیه خواهد آمد. خلاصه سخن آنکه: شرّ مثل خیر وجودی است، شرّ را خدابه وجود می‏آورد ولی سبب آن عمل آدمی است شرّ را عدمی دانستن مثل عقیده به یزدان و اهریمن هر دو باطل و اشتباه است . اسمآءِ حسنی‏ اسماءِ حسنی یعنی نامهای بهتر نامهائیکه دلالت بر حسن دارند آن هم نه فقط حسن مطلق بلکه احسن است زیرا حسنی مؤنث احسن می‏باشد. این اسماء قهراً معانی وصفی دارند زیرا برنامه هائیکه معانی وصفی ندارند حسن گفته نمی‏شود مثلا اگر به درخت می‏گوئیم: درخت این حسنی ندارد، فقط نام و معرّف است ولی اگر بگوئیم: بارور: آن معنای وصفی است و دلالت بر حسن دارد. اسماء حسنی نامهائی است که در آنها معانی حسن ملحوظ و متضمّن صفات جلال و جمال خداوندی‏اند . این چهار محلّ است که در آن کلمه «اَلْاَسْماءُ الْحُسنی» آمده است و خدا با آنها خوانده می‏شود و هنگام دعا صفات حق تعالی که هر یک نماینده قسمتی از تدبیر عالم و یا نشان دهنده جلال کبریائی است در نظر داعی نجسّم می شود. اسماء حسنی در قرآن مجید بنابر نقل المیزان 127 است به ترتیب ذیل: 1- اِله، اَحَدْ، اَوَّلْ، آخِرْ، اَعْلی، اَکْرَمْ، اَعْلزمْ، اَرْحَمَ الرّاحِمین، اَحْکَمُ الْحاکِمین، اَحْسزنُ الْخالِقین، اَهْلُ التَّقوی، اَهْلُ الْمَغْفِرَة،اَقْرَبْ، اَبْقی. ب - بارِی ْ، باطِنْ، بَرّ، بَصیرْ، بَدیعْ. ت - تَوّابْ. ج - جَبّارْ، جامِعْ. ح - حَکیمْ، حَلیم، حیّ، حَقَّ، حَمیدْ، حَسیبْ، حَفیظْ، حَفّی . خ - خَبیرْ، خالق، خلّاق، خَیر، خَیْرذ الْماکِرینْ، خَیْرُ الرّازِقینْ،،خَیْرُ الفاتِحینْ، خَیْرُ الْفاصِلینْ، خَیْرُ الْحاکِمینْ، خَیْرُ الْغافِرینْ، خَیْرُ الْوارِثینْ، خَیْرُ الرّاحِمینْ، خَیْرُ الْمُنْزِلینْ. ذ - ذُوالْعَرْشْ، ذُوالطّوْلْ، ذُوانْتِقامْ، ذوالْقُوَّةْ، ذُوالْفَضْلَ الْعَظیمْ، ذُو الرَّحْمَة، ذُوالْجَلالِ وَ الْاِکْرامْ، ذُوالْمَعارِجْ. ر - رَحْمنْ، رَحیم، رَؤُفْ، رَبّ، رَفیعُ الدَّرَجات،رَزّاقْ، رَقیبْ. س - سَمیعْ،سَلامْ، سَریعُ الْحِسابْ، سَریعُ الْعِقابْ‏ ش - شَهید، شاکر، شَکُوِْ، شَدیدُ الْعِقابْ، شَدیدُ المِحال. ص - صَمَدْ. ض - ظاهِرْ ع - عَلیمْ عَزیز، عَفُّوْ، عَلیّ، عَظیم، عَلّامَ الْغُیوبْ، عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةْ، غ - غَنیّ، غَفُورْ، غالِب، غافِرُ الذَّنْبْ، غَفّارْ. ف - فالرقُ الْاِصباحْ، فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی، فاطِرْ، فَتّاح. ق - قَوِیّ، قُدُّس، قَیّومْ، قاهِرْ، قَهّارْ، قَریبْ، قادِرْ، قَدیر، قابِلُالتّوبْ، قائِمٌ علی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ. ک - کَبیر، کَریم، کافی، ل - لَطیف. م - مَلِکْ، مُؤمِن، مُهَیْمِنْ، مُتِکَبِّر، مُصَوِّر، مَجید، مُجیب، مُبین، مُولی، مُحیط، مَقیت، مُتَعالْ، مُحْیی، مَتین، مُقْتَدِر، مُسْتَعانْ، مُبْدِیُ……..، مالِکُ الْمُلْکِ. ن - نَصیرْ، نُورْ. و - وَهّابْ، واحِدْ، وَلِیّ، والی، واسِعْ، وَکیلْ، وَدود. ه - هادی. در توحید صدوق از حضرت رضا «علیه السلام» از پدرانش از علی «علیه السلام» از رسول خدا «صلی اللّه علیه و اله» نقل شده که فرمود: برای خدا نود و نه اسم است، هر که خدا را با آنها بخواند خدا دعای وی را اجابت کند و هر که آنها را بشمارد داخل بهشت می‏شود. در روایت دیگری از امام صادق از پدرانش از امیرالمؤمنین از رسول خدا «صلی اللّهُ علیه و اله» نقل شده فرمود: برای خدای تعالی نود و نه اسم است صد مگر یکی، هر که آنها را بشمارد داخل بهشت شود و آنها چنین‏اند: الله، اله، واحد، احد، صمد، اوّل، آخر، سمیع، بصیر، قدیر، قاهر، علیّ، اعلی، باقی، بدیع، باری، اکرم، ظاهر، باطن، حیّ، حکیم، علیم، حلیم، حقّ، حسیب، حمید، حفیّ، ربّ، رحمن، رحیم، ذاری، رزّاق، رقیب، رؤوف، رائی، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبّار، متکبّر، سیّد، سبّوح، شهید، صادق، صانع، طاهر، عدل، عفوّ، غفور، غنی، غیاث، فاطر، فرد، فتّاح، فالق، قدیم، ملک، قدّوس، قویّ، قریب، قیّوم، قابض، باسط، قاضی الحاجات، مجید، مولی، منّان، محیط، مبین، مقیت، مصوّر، کریم، کبیر، کافی کاشف ضرّ، وتر، وهّاب، ناصر، واسع، ودود، هادی، وفیّ، وکیل، وارث، باعث، برّ، توّاب، جلیل، جواد، خبیر، خالق، خیرالناصرین، دیّان، شکور، عظیم، لطیف، شافی. اینها که شمرده شد مجموعاً صدتا است ولی لفظ جلاله داخل در عدد نیست بنابراین مجموع اسماء حسنی در روایت نود و نه است و لفظ جلاله صفت بخصوصی در آن ملحوظ نیست بلکه الزاماً دال بر تمام آنهاست بکلمه «الله» رجوع شود. در نسخه ما در توحید صدوق «باعث» دو دفعه ذکر شده ولی پیداست که اشتباه چاپ است. مقصود از شمردن که فرمود: هر که آنها را بشمارد داخل بهشت شود. آنست که به آنها ایمان بیاورد و بداند که خداوند دارای چنین صفاتی است. نود و نه بودن اسماء حسنی در روایت شیعه و سنّی به طور مستفیض نقل شده ولی بنا برآنچه در قرآن و روایات دیگر و دعاها نقل شده تعداد اسماء حسنی بیشتر از این است در المیزان ذیل آیه 180 سوره اعراف بعد از ذکر این نکته فرموده: غایت دلالت این روایات آنست که: از جمله اسماء حسنی نود و نه اسم است که از خواصّ آنها استجابت دعا و دخول بهشت است در صورت دعا کردن با آنها و شمردن آنها. ایضاً در تفسیر المیزان ذیل آیه فوق از سوره اعراف بحث مفصّلی است طالبان تفصیل به آنجا رجوع کنند. * حسان جمع حسناءِ و حسنة به معنی زنان زیباروی است. همچنین است که جمع حسنة به معنی نیکو است. * مراد از «حُسْنَیَینْ» شهادت و پیروزی است مسلمین بکفّار می‏گفتند: ما در پیکار و جهاد خود به یکی از دو چیز نائل می‏شویم که هر دو نیکوست یا شهید می‏شویم و یا فاتح می‏گردیم.

پیشنهاد کاربران

اسم دختر بزرگ من حسنا ست و هرچندانتخاب همسرم بود اما به عقیده من زیباترین و بامعنی ترین اسم برای یک دختر است؛ حسنا:دختر ( زن ) زیبارو

حسنا : نیکی - خوبی - سعادت - خوشبختی - خوشرویی - عاقبت بخیری - نیکبخت . نیکو و زیبا و پسندیده

نیکو زیبا قشنگ پاکی

حسنا یعنی بهترین

واژه و اسم حسنا در واقع معنی پاک و نیکو را داراست.

و در قران هم بکار برده شده است و طبق این ایه:
و قولوا لناس حسنا
و بفرما یید که به مردم نیکی کنید.
به واضحی در میابیم که معنی اسم حسنا نیکی است.
حسنا معمولا به صورت حسنی با الف کوچک نوشته میشود .

حسنا از کلمه ی حسن با معنی نیکی می اید و به این دلیل است که اغلب با معنی نیکو شناخته میشود.

یکی از القاب حضرت فاطمه زهرا

هم قافیه ونیکو

حسنا به معنی نیکو وخوب است اگر اسم دختر باشد معنی زن زیبا رو هم میدهد

تو قرآن به شکل حُسنا سه بار اومده

از زیبایی وجمال می اید

نیکی کردن اگر برای بانو باشد به معنی زیبایی

حسنا اسم بسیارزیبایی است به معنی بهترین نیکوترین

دختری صورتے همچون ماه

به معنی نیکو و17 بار در قران اومده


زنی زیبا ونیکو کار

حسنا به معنی نیکی و خوبی است که از حسن می اید
اسم من هم حسنا است حسنا ناصری

مونث حسن، خوبی

حسنا به معنی نیکی است

حسنا از حسن میاد که به معنی خوبی کردن است

اسم من حسنا و از برنامه های شما خوشم می آید من نه ساله هستم و چند روز دیگر جشن تکلیف من است

حسنا به معنی نیکو و پسندیده و کار خوب کردن

حسن اسم فوقالعاده باکلاسی است به معنی زیبایی

وظیفه پدر و مادر انتخاب نام نیکو هست و حسنا واقعا اسم خوب و بامعنی هست

حسنا اسم عربی به معنا زن زیبا
اسم دخترم حسنا هستش

حسنا یعنی نیکی برتر، بهترین، در ضمن همتون میدونید که اسما الحسنا نامی برای اسامی خداست و از اونجایی که خدا دارای بهترین نام هاست پس حسنا یعنی بهترین و بهترین یعنی الله

حسنا : به معنای نیکوتر، شایسته تر، خوب تر، پسندیده تر، زیباتراست ، حسنا ازالقاب حضرت زهراء مرضیه سلام الله علیه است. حسنا اسمی قرآنی است . اگردخترداربشم آرزومه اسمش روفاطمه یا حسنا یا زهرا بذارم خیلی این سه اسم رو دوست دارم. حسن حسین محسن احسان حسنا مرضیه به معنای نیکو وخوب وپسندیده است.

در قرآن سوره بقره آیه ۸۳ آمده است: �واذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله وبالوالدین احسانا وذی القربی والیتامی والمساکین وقولوا للناس حسنا ؛ یاد کنید که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگویید

حسنا : خوب ، پاک سرشت ، پاک نیت ، پسندیده، خوش اخلاق ، خوش بیان ، خوش سخن ، مهربان ، دلسوز، نیکو، زیبا، نیک سیرت ونیک صورت ، باتقوا وباایمان ، هدایت شده ورستگار وسعادتمندوعاقبت به خیر.


حسنا ښکلی او ښایسته ته وایی.
الله تبارک وتعالی په قرآن کریم کی د حسنا لفظ څو کرته راوستی د مثال په توګه:
و قولو لناس حسنا.
ولله الاسماءالحسنی.
هو الخالق الباری المصور له الاسماءالحسنی.

حسنا : معانی زیبایی دارد : بسیارخوب / نیک / پسندیده / بانوی زیبا / زیبا / تمام وکمال وبدون اشکال / خوب / سالم وتندرست / نیکوتر / شایسته تر / خیلی خوب .
حسنا ازالقاب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
حسنا نام کوهی نزدیک ینبع است .

اَسْماءُ الْحُسْنی به عربی �الاسماء الحسنی� نام های نیکوی خداوند.

حسنا :
/hosnā/ حُسنا : نیک * پسندیده * خوب * زیبا * اسماالحسنی ازنامهای خدا

حسنا یعنی زیبایی، زن زیبا، خوشگل، تو قرآن اسم حسنا 3بار آمده

حسنا یعنی خوشرو خوش بیان خوشگل با اخلاق مهربان در قران ١٧ بار اسم حسنا امده ویکی از نام های خداوند است

حسنا : نیکو پسندیده زیبا خوب .
اسم دخترم حسنا است با معانی زیبا.
اسماالحسنی : اسما الحسنی به معنی نامهای نیکوی خداوندمتعال است.

حسنا از القاب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه است . حضرت زهرامرضیه سلام الله علیها سروربانوان هر دو دنیا است . حضرت زهرا سلام الله علیها الگو واسوه نیکوی بانوان است.


اسم حسنا خیلی بامسما و زیباست
من یه دختر کوچولوی خندون داشتم به اسم زیبای حسنا که ۷ ماهه بود که در تصادف از دستش دادم. . .
امیدوارم همه دخترهای گلمون خصوصا حسناهای عزیز عاقبت بخیر بشند و باعث افتخار حضرت صاحب الزمان باشند.

حسنا : نیکو - زیبا

�اسماء الحسنی� یا نام های نیکوی خداوند 99 اسم هستند:

1 - الرحمن: بخشاینده

2 - الرحیم: مهربان

3 - الملک: پادشاه

4 - القدوس: مقدس

5 - السلام: پاک و سلامتی بخش عالم

6 - المؤمن: اطمینان دهنده

7 - المهیمن: نگهدارنده

8 - العزیز: باشکوه

9 - الجبار: توانگر

10 - المتکبر: بسیار بزرگ

11 - الخالق: آفریننده

12 - البارئ: درست

13 - المصور: نگارگر، صورتگر

14 - الغفار: همیشه بخشاینده

15 - القهار: فروکاهنده

16 - الوهاب: نیک بخشاینده

17 - الرزاق: همیشه روزی دهنده

18 - الفتاح: گشاینده ( پیروزکننده )

19 - العلیم: داناترین

20 - القابض: می راننده، بیرون کشنده جان ها

21 - الباسط: گستراننده، فراخ کننده روزی

22 - الخافض: پست کننده، خوار کننده

23 - الرافع: ( به سوی خود ) بالا برنده

24 - المعز: عزیزکننده

25 - المذل: خوارکننده

26 - السمیع: شنواترین

27 - البصیر: بیناترین

28 - الحکم: دادگر

29 - العدل: بینهایت عادل

30 - اللطیف: آن که بر بندگانش لطف دارد

31 - الخبیر: آگاه ترین

32 - الحلیم: بسیار بردبار

33 - العظیم: بی انتها

34 - الغفور: بسیار بخشاینده

35 - الشکور: بسیار سپاسگزار ( پاداش دهنده بزرگ است مر عمل کوچک را )

36 - العالی: بلند مرتبه

37 - الکبیر: بزرگ ترین

38 - الحفیظ: نگهدارنده

39 - المقیت: خوراک دهنده

40 - الحسیب: شمارنده

41 - الجلیل: بسیار گرانقدر

42 - الکریم: بسیار بخشنده

43 - الرقیب: نگهبان، بیننده و آماده

44 - المجیب: پاسخگو

45 - الواسع: گسترده، پهناور

46 - الحکیم: فرزانه، بسیار خردمند

47 - الودود: دوست

48 - المجید: بسیار لایق ستایش ( در ذات و صفات خود عظیم و نسبت به بندگان بسیار با خیر و احسان است )

49 - الباعث: برانگیزنده مردگان

50 - الشهید: بیننده

51 - الحق: راست، درست

52 - الوکیل: عهده دار همه امور بندگان و موجودات

53 - القوی: پرزور

54 - المتین: سخت ( و نیز پاینده )

55 - الولی: دوست، یار و نگهبان

56 - الحمید: ستوده

57 - المحصی: شمارنده

58 - المبدئ: نخستین آفریننده

59 - المعید: بازگرداننده، دوباره زنده کننده

60 - المحیی: زندگی بخش، هستی بخش

61 - الممیت: می راننده، نابود کننده

62 - الحی: زنده

63 - القیوم: قائم به ذات ( همه - آفریننده ای که کسی او را نیافرید ) ، پاینده

64 - الواجد: یابنده

65 - الماجد: بزرگوار

66 - الواحد: یکتای بی همتا

67 - الاحد: یگانه ( خدایی جز او نیست )

68 - الصمد: بی نیاز

69 - القادر: توانا

70 - المقتدر: تعیین کننده ( قضا و قدر ) ، فراتر

71 - المقدم: فراپیش کشنده

72 - المؤخر: فراپس دارنده، پس گذارنده چیزها و نهنده آن ها بجای آن ها

73 - الأول: نخستین، اول پدیدارکننده وجود

74 - الأخر: واپسین، آخر فناکننده موجود

75 - الظاهر: آشکار ( پدیدار، هویدا ) ، همیشه پیروز

76 - الباطن: پنهان، همه دربرگیرنده

77 - الوالی: یگانه سرپرستی که همه ولایتها از اوست

78 - المتعالی: خود ستوده

79 - البر: نیکوترین

80 - التواب: همیشه توبه پذیر

81 - المنتقم: انتقام گیر

82 - العفو: درگذرنده ( آمرزنده ) ، ناپدیدکننده گناهان

83 - الرؤوف: بسیار دلسوز و مهربان

84 - مالک الملک: فرمانروای جهان

85 - ذوالجلال و الاکرام: دارای شکوه و بخشش

86 - المقسط: عادل

87 - الجامع: گردآورنده

88 - الغنی: توانگر

89 - المغنی: بی نیاز کننده، بسنده

90 - المانع: بازدارنده

91 - الضار: آزار دهنده ( این صفت تنها در احادیث یافت می شود )

92 - النافع: سودمند

93 - النور: روشنی

94 - الهادی: رهنما

95 - البدیع: سنجش ناپذیر، آفریننده

96 - الباقی: ماندگار و واگردان نشدنی ( تغییر ناپذیر )

97 - الوارث: مالک نهایی تمام مخلوقات

98 - الرشید: راهنما، آموزگار و دانای بی خطا

99 - الصبور: شکیبا

القاب حضرت فاطمه سلام الله علیها :
زهرا * حسنا * حورا * نورا * عَذرا * محدثه * ریحانه * مریم * مرضیه * راضیه * زکیه * صدیقه * رحیمه * فهیمه * معصومه * منصوره *
حانیه * حره * طاهره * مطهره * تقیه * نقیه * فاضله * مشکات *
�حوراء�، �علیمه�، �معصومه�، �فاضله�، �رشیده�، �صادقه� و �غرّاء�
علیمه: دارای علم و دانش برتر و آگاه به علوم پیامبران.
معصومه: دارای ملکه عصمت.
فاضله: برتری در فضایل اخلاقی و بزرگی نسبت به بانوان عالم.
غرّاء: نورانی و درخشان.
�منصوره�: در روایتی از پیامبر اکرم ( ص ) نقل شده است که؛ نام حضرت زهرا ( س ) در آسمان �منصوره� و در زمین �فاطمه� است. در ادامه روایت آمده: �در زمین فاطمه نامیده شد؛ براى این که شیعیان وى از آتش جهنّم حفظ می شوند و دشمنانش از دوستى و محبت وى که نجات بخش است، محروم می مانند و این است معناى کلام خداوند که می فرماید: �و در این روز ( قیامت ) ، مؤمنان به سبب نصرت و یارى خداوند شادمان می گردند�، و منظور از نصرت و یارى خداوند همین نصرت خداوند براى شیعیان و دوست داران فاطمه است که به شفاعت و یارى فاطمه از آتش دوزخ نجات می یابند.

�مریم کبری�: در روایتی از امام کاظم ( ع ) نقل شده است که، پیامبر اکرم ( ص ) به امام علی ( ع ) فرمود: �. . . هَذِهِ وَ اللَّهِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ هَذِهِ وَ اللَّهِ مَرْیَمُ الْکُبْرَى �.

مشکات�؛ بر اساس روایات، یکی از مصادیق و تطبیقات �مشکات� در آیه شریفه �اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ� حضرت فاطمه زهرا ( س ) دانسته شده است؛ همان�طورکه امام صادق ( ع ) فرمود: �مشکات، فاطمه ( س ) است�. {سوره نورآیه35}.
�حَصان، عَذراء، نوریّه و حانیه�.
همچنین لقب هایی مانند: جاهده، جمیله، حاضره، حبیبه، حفیفه، حکیمه، حلیمه، داعیه، راقیه، رئوفه، زاهده، زاهره، زهره، سلیمه، شافعه، شاهده، شریفه، شهیده، صائمه، صالحه، صبیحه، صفیه، علیه، فاتحه، قائمه، کاظمه، مجیبه، محمده، مشفقه، مصلیه، مصلحه، منعمه، نبویه، نصیبه، وافیه، ولیه.






گفتنی است؛ لقب های دیگری نیز در میان عُرف اسلامی به عنوان نامی برای دختران، مشهور شده است که روایتی به ویژه درباره این لقب ها نداریم تا به عنوان یکی از القاب حضرت زهرا ( س ) برشمرده باشد، اما برخی از آنها دارای معانی مثبت و معنوی هستند که از این جهت جزو نام های اسلامی محسوب می شوند. از جمله این نام ها عبارتند از:
یک. �طهورا�؛ که با همین عنوان در روایات نیامده است، هر چند لقب �طهور� ( صیغه مبالغه ) به جهت معنایی که دارد، نیز در حق حضرت فاطمه زهرا ( س ) صادق است؛ زیرا در لغت �طاهر مطهر� را طهور گویند؛ یعنی چیزی که هم خود پاک است و هم پاک کننده و به بیان دیگر؛ نهایت پاکی.
دو. �نگار�؛ که یک واژۀ فارسی و به معنای نقش، نقاشی، نقشی که از حنا بردست و پای محبوب کنند، تحریر، بت و صنم، معشوق، محبوب و . . . است. در حالی که تمام القاب حضرت زهرا ( س ) عربی است. لذا چنین لقبی در منابع تاریخی برای آن حضرت ثبت نشده است. البته در طول اعصار و قرون، در اشعار شاعران مدیحه سرا، القابی مانند گل یاس، نیلوفر و. . . برای حضرت زهرا از باب تشبیه ذکر کرده اند، که این غیر از القابی است که در زمان خود حضرت او را خطاب می کردند.
سه. �عطیه�؛ یعنی بخشش، چیزی که به کسی بخشیده شود. آنچه که در منابع و تاریخ زندگی حضرت زهرا به عنوان اسامی و القاب آن حضرت آمده، چیزی به اسم عطیه در آنها به چشم نمی خورد.
چهار. �عارفه�؛ مؤنّث �عارف� به معنای دانا و شناسنده است. اگر چه مفهوم این لقب در حق آن حضرت صادق است، اما با جست و جویی که در منابع حدیثی انجام شد، چنین لقبی برای حضرتش یافت نشد.
پنج. �بشری� و �هدی�؛ این عناوین نیز به عنوان لقبی برای حضرت زهرا ( س ) در روایات اعلام نشده است. البته هدی و بشری عباراتی در توصیف قرآن هستند، و همان گونه که قرآن هدایت و بشارت را برای ما به ارمغان آورد، اهل بیت پیامبر اکرم ( ص ) که مبیّن و مفسّر قرآن هستند می توانند به وصف عام از این صفت برخوردار باشند.

حسنا متینا هلنا اسم برادرزاده های گلم است. الهی عاقبت بخیربشن.

حسنا : نیکو . خوب . پسندیده . زیبا

اسمهایی که به حسنا میاد : النا - هلنا - آوا - آوینا - آویسا _ هما - حماسه - حانیه - حانیا - حانیسا - هانیه - هانیا - هانیسا - ویانا - دیانا - دنیا - دینا - حورا - حورسا - حوریا - حوریاس - مهیاس - یاس - یاسمن - یاسمینا - مینا - تینا - ژینا - آینا - آیسان - الیانا - السانا - آرتینا - آتنا - سنا - ثنا - الینا - سیلوانا - لیانا - کیانا _ سارینا - سانیا - سونیا - سوفیا - فرینا - هیوا - هانا - تیانا - ضحا - یسرا - یمنا - اسرا - نسا - زهرا - نورا - نورسا - میلانا -
ماندانا - ماریا - مارینا - رونیا - رویسا - راحیل - محیا - مهسا - سارا - ساره - سمانه - سما - اسما - سها - سهیلا - سلنا - سلما - سدنا - حنیسه - حنیسا - حنا - حنانه - آنا - آرنا - نارینا - تیوانا - تیوا - رزا - رونا - فرینا - فریحا - محنا - مهنا - ملینا - هلینا - هیلدا - هلدا - هدا - بشرا - بارانا - باران - پرینا - پرشانا - هلیا - افرا - ستیا - ستایش - رستا - رها - سایدا - سایناز - مهرسا - مهرسانا - مرسانا - مهدا - مهدینا - مهیدا - مهدیسا - یسنا - یامین - یاسینا - متینا - مبینا - رادینا - آرمینا - مایسا - هلما - حلما - مهتا - سانیا - سایا - آیسا - سوین - سامیه - سامینا - آرینا - روژینا - روژدا -
سالویا - سپیتا - مهدیا - دنیا - درسا - درا - دریتا - نگاه - پناه - حدیثه - حدیث - هادیا - هنگامه - گلسا - السا - سی دا - ستیلا - مهیسا - مهنیا -
مهیان - مرسا - مهدیس - مهلا - مهیلا - حمیرا - سمیرا - سحر - - رحیمه - مریحا - رایحه - راحمه - راحیل - راحله - امنا - آمنه - کیارا - کمیلا - کارینا - کیاناز - کوثر - کلثوم - رقیه - رزینا - زهیرا - ناهیرا - آناهید - آناهیتا _ ستاره - ستین - ستینا - مینا - آساره - اسرین _ انسیه - انیسه - آنیسا _ آنیتا - سلین - ثمین - ثمینا - آرشینا - هورسا - آتوسا - آندیا - دلسا - جانا - آدرینا - مونا - نوژان - روژان - مهرا - مهرینا - مهرنیا - ماهورا - ماه حورا - ماهک - فاطیما - سلوی - بهینا - بهسا - بصیرا - نصرا - آریسا - سلدا - هلیسا _ مهرانا _ هلینا - پینار - نیلا - نیلسا - نفیسه - نفس - هدیه - محدثه - ریحانه - پانیسا - ملیکا - نیلیا - نیکو - نیکا - نینا - نیروانا - نیتا - نونا - نوشین - یاسمن - صبا - سبا - نسیم - تسنیم - عسل - نرگس - نرجس - نسترن - نسرین - نژلا - نجلا - زهره - ناهید - روشنا - نرسا - برسین - نارملا - آتریسا - شاینا - ملیسا - مهستا - سایان - طهورا - طوبا -
طلوع - مدیسا - روهینا - هیما - هیلا - همیلا - هیام - رونیکا - رونیا - روناک - رکسانا - روشا - روسانا - روژیا - روژا - روجا - رویا - روبیتا - رنا - رعنا - رمیصا - سیما - رزیتا - رزینا - رامیلا - رامونا - رایا - رانیا - ریما - مانیا - فوژان - فریما - فریسا - فریدا - صفورا - صحرا - صبورا - صبرا - آریسان -
آرشینا - پادینا - پادمیرا - سونا - سوگل - سوگند - سورینا _ سورا - سودا - سلینا - ساناز - سارگل - ساحل - سادنا - آسنا - آسنات - آیسل - سانیسا - سوریسا - سلیسا - همتا - فرهانه - کاملیا - آنیلا - آیسا - دلارا - الارا - منصوره - معصومه - امیرا - امینا - تیارا - تیادا - وانیا - تارا - تانیا


ببتاد


حسنا

حسنا به معنی خوب، نیک، نیکو.

�حسنی� نام زیبایی است که معنایی زیبا نیز دارد، ولی در شمار القاب جضرت زهرا ( س ) نیامده است.

حسنا و هومینا اسم برادرزاده های گل و نازنینم هست .
حسنا - هومینا دواسم زیبا ودلنشین بالفظ و معنی زیبا هستند.
حسنا : نیک ، خوب و زیبا ، نیکو وپسندیده
هومینا : گوهر نیک

حسنا : نیکویی ، خوبی ، احسان ، آراسته، زیبا ، شایسته ، خیلی خوب ، تندرست ، سالم ، بانشاط ، بسیارخوب ، بسیارزیبا ، بسیارپسندیده ، پسندیده ، نیکو ، بدون اشکال ، زیبارو ، خوشگل ، چشمه ، بهترین ، خوبترین.

اسماء الحسنی : یعنی بهترین ونیکوترین نامهای خداوند.

در حدیثی آمده است که رسول اکرم ( ص ) برای امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) به منظور پیش گیری از چشم زخم دعایی خواندند که مضمونش چنین بود: "اعیذکما بکلمات الله التامه و اسماءالله الحسنی کلها عامه من شر السامه و الهامه و من شر کل عین لامه و من شر حاسد اذا حسد .
"یعنی:" شما را به تمام کلمات و اسمای حسنای خداوند از شر مرگ و حیوانات موذی و هر چشم بد و حسود آن گاه که حسد ورزد، می سپارم". سپس پیامبر ( ص ) فرمود: این چنین حضرت ابراهیم برای دو فرزندش اسحاق و اسماعیل تعویذ کرد.


کلمات دیگر: