کلمه جو
صفحه اصلی

بهادر


مترادف بهادر : جسور، دلاور، دلیر، شجاع، شیردل، صارم، صفدر

متضاد بهادر : جبون

برابر پارسی : دلیر، یل، گُرد، دلاور

فارسی به انگلیسی

valiant, warlike, hero, knight

valiant, warlike


فرهنگ اسم ها

اسم: بهادر (پسر) (ترکی) (تلفظ: bahādor) (فارسی: بَهادر) (انگلیسی: bahador)
معنی: دلیر، شجاع، ( شکل فارسی و اردوی واژه ی ترکی مفعولیِ «بغاتور» یا «باغاتور» )، قهرمان، ( اَعلام ) نام چند تن از پادشاهان در روزگار گذشته

(تلفظ: bahādor) (ترکی) (در قدیم) دلیر ، شجاع .


مترادف و متضاد

valiant (صفت)
شجاع، دلاور، مرد، دلیرانه، نیرومند، تهمتن، بهادر

valiantly (قید)
شجاع، دلیرانه، بهادر، دلاورانه

جسور، دلاور، دلیر، شجاع، شیردل، صارم، صفدر ≠ جبون


فرهنگ فارسی

شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان
( صفت ) دلیر دلاور شجاع .

فرهنگ معین

(بَ دُ ) [ تر. ] (ص . ) دلیر، دلاور، شجاع .

لغت نامه دهخدا

بهادر. [ ب َ دُ ] ( ص ) شجاع و دلیر بکمال. ( برهان ). شجاع و دلیر. ( آنندراج ). شجاع و دلیر بکمال و آزموده در جنگ و متهور. ( ناظم الاطباء ). سخت دلاور. ( شرفنامه منیری ). دلیر. دلاور. || قوی و پهلوان. زورمند. || سرباز. || سوار. ج ، بهادران. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. شجاع، دلیر، دلاور.
۲. پهلوان.

دانشنامه عمومی

بهادر یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان اوجان غربی بخش مرکزی شهرستان بستان آباد واقع شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَهادُر، به معنای پهلوان و دلیر، شکل فارسی شدۀ واژۀ مغولی با ـ آتور «کهن»، باغاتور «نو»، این دو نیز، خود برگرفته از واژۀ ترکی باتیر، باتور است.
اگرچه دگرگونی واژۀ ترکی باتور، باتیر به آتور، باغاتور مغولی. براساس قاعده ای کهن، یعنی تکرار نخستین مصوت واژه و تبدیل نخستین آن دو مصوت به «غ» در دوران های بعدی است، همانند تبدیل قان، خان به قاآن و قاغان، اما یک نام خاص ترکی در سنگ نبشته های ترکی عهد گوک ترک ها، تورکوها (توکیوها در زبان چینی) به صورت باغاتور چیگشی آمده است که تبدیل باتور، باتیر به باغاتور در یکی از شاخه های زبان ترکی و سپس درآمدن این صورت واژه به زبان مغولی را محتمل می سازد. همان گونه که دیگر شدۀ قان به شکل خاقان، پیش از صورت مغولی آن در زبان ترکی به کار می رفته، و در روزگار کهن تر به زبان های ایرانی، فارسی میانه، ختنی و فارسی دری راه یافته است.
اشتقاق بهادر
ریشه و اشتقاق واژۀ بهادر، باتور، باتیر ترکی تاکنون ناشناخته مانده است. کلاوسن آن را نام خاص هونی (هسیونک ـ نو) می داند و ضبط نام خاص مائوـ تون، موگ تون در منابع چینی سالهای ۲۰۹-۱۷۴ق م را چینی شدۀ آن واژه می انگارد. با این همه، وی باتور، باتیر ترکی را در فرهنگ ریشه شناسی واژه های ترکی پیش از سدۀ ۱۳م خویش نیاورده است. آراء پژوهندگان دربارۀ اصل و اشتقاق واژۀ بهادر، باتور، باتیر متفاوت است. برخی آن را دیگر شدۀ واژۀ فارسی باستان «بغ آدور»، به معنای خداوند آتش، و گروهی دیگر شدۀ واژۀ فارسی باستان «بغ پوثره» ـ که در فارسی دری «فغفور» شده است ـ و برخی دیگر از جمله هنینگ، بهادر را برگفته از واژۀ «بغتر» در زبان های شرقی ایران و برابر «بختر» اوستایی و «بهاکتر» سنسکریت به معنای پخش کنندۀ هدایا، سعادت، برکت، ثروت و دولت می پندارند. اما از این همه هیچ یک درست نمی نماید. دورفر همۀ این آراء را طرح، نقد و رد کرده است.
کاربرد
باتور، باتیر در زبان های مختلف ترکی به شکل های گوناگون ضبط شده، و کاربرد داشته است و هم اکنون نیز در زبان معیار برخی از شاخه های زبان ترکی به کار می رود. از جمله در اویغوری باستان به صورت بادور و باتور تنها به عنوان نام کسان و در قزاقی به صورت باتیر به معنای دلیر، پهلوان، مبارز، میهن دوست و خردمند به کار رفته است. این واژه در اویغوری معاصر به صورت باتیر و باتور، در زبان ترکی یاقوتی به صورت باتیر و بوتور به همان معانی، در زبان تاتاری قازان به صورت باتور و باتیر به معنای زیبا، در آناتولی به صورت باتیر به معنای جوانمرد و جسور و در زبان چُواشی به صورت پاتتر به معنای نیرومند و تندرست آمده است. دورفر برآن است که واژۀ باتور، باتیر ترکی توسط ژوان ـ ژوان (روان ـ روان) ها به زبان مغولی راه یافته، و در آن زبان، کهن ترین کاربرد این واژه در «تاریخ سری مغول»، بیشتر به عنوان لقب و بیان صفت دلاوری و پهلوانی به کار رفته است (دربارۀ دیگر گویش های مغولی، به دورفر مراجعه کنید) ولادیمیرتسف کوشیده است تا بهادر را لقبی برای طبقۀ اشراف و نخبگان قبایل دشت قلمداد کند، اما برخلاف نظر وی، بهادر در زبان مغولی تنها برای وصف توانایی های اشخاص به کار رفته، و فاقد بار معنایی سازگار با دیدگاه وی است.
راهیابی به زبان های دیگر
...

جدول کلمات

یکه بزن

پیشنهاد کاربران

پهلوان، بزن بهادر

جد لرهای بختیاری
بختیار نام داشت
و نام های دیگر آن
بهدار خان. بهار خان. بهادر خان. بیرخان.
بیدر خان.
( ( ( بختیاروند. بهداروند. بهاروند. بهادروند
بیراوند. بیداروند. ) ) )

بهادر ریشه پارسی دارد و از دو بخش بغ ( =خدا ) و آتور ( =آتش ) ساخته شده است؛ یعنی خدای آتش!

این واژه یک نام مغولی است که در "اولان باتور ( جای دلیران ) " پایتخت مغولستان دیده می شود ، و در پارسی :باتور به بهادر دگرگون شده و با هیچ واژه هندواروپایی و هندو آریایی پیوند ندارد.

با سلام مادر استان کهگیلویه و بویراحمد هستیم وفامیل ما بهادر است ما کدخدای استان هستیم ولی از نظر من بهادر دو بخش است بها. . و. . در، بها یعنی چیز ارزشمند و در یعنی مروارید معنی و مفهوم اصلی آن آدم ارزشمند وبا قدرت است.

بهادر از دوبخش بها به معنای قیمت وارزش و در به معنای مروارید تشکیل شده کاملا فارسی است وهیچگونه ارتباطی به واژه تورکی باغاتور ندارد

در مورد معنی نه، اما بهادر خان طولابی ، خان منطقه چگنی ، در استان لرستان، با افتخار جد بنده بودند!من و سایر افراد طایفه طولابی میتونیم این اسم رو به خاطره پیشینه تاریخیش و همچنین صفات خوبی که ایشون داشتن انتخاب کنیم هم اصالت ما رو به یاد مون میاره و هم از نظر روانشناسی باعث الگو برداریه خوب میشه. اسمه ارزشیه کلا حسه خوبی یهش دارم و به عنوان یه اسم پسرونه ابهت لازم رو داره من سیاوش رو هم پیشنهاد میکنم

بهادر ریشه افغانی دارد که استفاده ان در اقوام پشتو زبان بسیار مروج است که هم به قسم نام و هم به به عوض کلمه شجاع استفاده ان بسیار مروج است مثل بهادرخان، مرد بسیا بهادر است ، بهادری شان قابل قدر است، مردم این منطقه شهرت بهادری در تاریخ دارند

در هندوستان به گاو نر قوی و مبارز، بهادر میگویند

به نظر من بهادر ریشه اسم پسرانه نداره و برعکس این اسم دخترانه است زیرا بها به معنی ارزشمند است و در به معنی مروارید و در نتیجه یعنی ارزش مروارید. مرواید با ارزش و این منطق و نظر باعث میشه بهادر اسم دختر هم باشه

دیدگاه همه محترمه ولی ریشه مغولی داره نام پدر چنگیز خان یسوکای بهادر با نگاه به بخشی از زندگی چنگیز اینو در میابیم میتونید جستجو کنید
👇👇👇👇👇
تموچین ( چنگیز ) سال۱۱۶۷ میلادی در یک خانواده آهنگر بدنیا آمد. نام او هم ریشه از تمور به معنی آهن بوده و پدرش یسوکای بهادر نام داشت و یک آهنگر بود، یک برادرش تموجه و یک خواهرش تمولون نام داشتند که نام آنها هم از ریشهٔ تمور است. پدرش رئیس قبیلهٔ قیات بورجیگین بود که بیشتر آنان با قبیلهٔ تایجیوت خویشاوند بودند؛ و در کرانهٔ رود اونون سکنی گزیده بودند. یسوکای در جنگ مهارت زیادی داشت، موقعی که از یک جنگ برمی گشت با هوئلون مادر تموچین که از قبیله مرکیت بود، برخورد کرد و باعث ازدواج یسوکای با هوئلون شد، ثمره این ازدواج یک دختر بنام تمولون ( خواهر بزرگ ) تموچین و سه برادر دیگر؛ جوچی قسار، قاجیون و تموجه بود و آنها دو برادر ناتنی بنام های بختر و بلوقتای نیز داشتند که از همسر دوم [یسوکای بهادر ]بودند.


شجاع دلیر و جنگجو
اسم قشنگیه شاید بعدا اسم پسرمو بزارم این

مودو چانیو یا مودون ( به چینی: 冒頓單于 ) ( ۲۳۴ پیش از میلاد - ۱۷۴ پیش از میلاد ) بنیادگذار امپراتوری شیونگ نو در سال ۲۰۹ پیش از میلاد بود. مودو واژه ای با آوانمایی چینی است که گویش اصلی آن گویا بغتور است و بخش نخست آن همان واژه کهن ایرانی خاوری بَغ به معنای خداست که در برخی زبانهای دیگر مانند روسی نیز به سیمای وامواژه بوگ هنوز به کار می رود. این واژه همچنان در فارسی به سیمای بهادر ( پهلوان/قهرمان ) ، به ترکی بهادیر و در مغولی در نام پایتخت مغولستان ( اولان باتار: پهلوان سرخ ) کاربرد دارد.


کلمات دیگر: