کلمه جو
صفحه اصلی

عذرا


مترادف عذرا : باکره، بتول، بکر، دختر، دوشیزه

متضاد عذرا : زن

فارسی به انگلیسی

virgin, feminine proper name

virgin


فرهنگ اسم ها

اسم: عذرا (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: azrā) (فارسی: عَذرا) (انگلیسی: azra)
معنی: دوشیزه، بکر، لقب حضرت مریم مادر حضرت عیسی ( ع ) و حضرت فاطمه ( س )، باکِره، آشکار، ( اَعلام ) ) لقب حضرت مریم مادر حضرت عیسی ( ع )، ) لقب حضرت فاطمه ( س )، باکره، لقب مریم ( ع ) و لقب فاطمه ( س )، نام معشوق وامق

(تلفظ: azrā) (عربی) دوشیزه ، باکِره ، آشکار ؛ (در اعلام) لقب حضرت مریم مادر حضرت عیسی (ع) ، لقب حضرت فاطمه (س) .


مترادف و متضاد

باکره، بتول، بکر، دختر، دوشیزه ≠ زن


فرهنگ فارسی

لقب مریم ۴ مادر عیسی ۴ است .

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . عذراء ] (ص . ) ۱ - بکر، دوشیزه . ۲ - گوهر سوراخ نشده .

فرهنگ عمید

۱. بکر، دوشیزه.
۲. (صفت ) [مجاز] ویژگی سخنی که پیش از آن گفته نشده، سخن تازه آورده.
۳. [مقابلِ نهان] پیدا، آشکار.
۴. (قید ) به تنهایی، تنها.

دانشنامه عمومی


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برای بانو حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) نام ها و القابی است که برخی آسمانی اند و از سوی آفریدگار تعیین شده و بعضی از سوی برگزیدگان الهی تعیین شده است. یکی از القاب آن حضرت، عذرا است.
عذرا (یعنی آن بانو پیوسته همچون دوشیزگان بود.)از فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) که آن بانو را حوریه ای به صورت انسان معرفی کرده است بر می آید که آن حضرت همچون حوریان بهشت پیوسته دوشیزه باقی خواهد ماند. چه آن که حضرتش از طعام بهشتی آفریده شد. از امام صادق (علیه السّلام) در این باره پرسش شد که چگونه حوریه بهشتی هر زمان که همسرش نزد وی می رود او را دوشیزه می یابد؟ فرمود: چون او از ماده ای پاک آفریده شده و هیچ گونه فسادی به جسم وی راه نمی یابد و بدنش دچار آفتی نمی گردد.
قزوینی، محمدکاظم، فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت (ترجمه)، ص۱۲.
۱. ↑ قزوینی، محمدکاظم، فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت (ترجمه)، ص۱۲.
منبع
سایت اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «فرهنگ القاب فاطمه (سلام الله علیها)»، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۶/۱۱/۱۱.
...

[ویکی الکتاب] معنی عُذْراً: حجت و بهانهای که به وسیله آن شخص معذور شود - وسیله اتمام حجت (در عبارت "عُذْراً أَوْ نُذْراً "حاصل معنای آیه این است که فرشتگان ذکر را القاء میکنند تا حجت بر تکذیب گران تمام شود ، و تهدیدی برای غیر ایشان باشد)
معنی بَلَغْتَ: رسیدی(در جمله "قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْراً ":از جانب من به عذر قابل قبولی رسیده ای )
ریشه کلمه:
عذر (۱۲ بار)

(بضم عین) پوزش. در اقرب الموارد گوید: عذر حجّتی است که با آن پوزش خواسته می‏شود. راغب گفته عذر آن است که انسان بخواهد با آن گناهان خویش را محو کند... آن سه قسم است یا می‏گوید: من اینکار نکرده‏ام. و یا می‏گوید: بدین جهت کرده‏ام و می‏خواهد با ذکر علت خویش را تبرئه کند، و یا می‏گوید: من کرده‏ام ولی دیگر نمی‏کنم...، این سومی توبه است، هر توبه عذر است ولی هر عذر توبه نیست. این سخن در اقرب الموارد از کلیّات ابو البقاء نیز نقل شده است. . پوزش نخواهید، عذر نیاورید . آن عالم از موسی اعتذار کرد و گفت «اِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً» تو بر کارهای من صبر نتوانی کرد تا بالاخره موسی گفت: اگر بار دیگر از تو از علت کاری بپرسم با من مصاحبت مکن از جانب من به عذری که اول گفته بودی که من صبر نتوانم کرد، رسیده‏ای. . این اعتذار ظاهراً از جانب خداوند است که بندگان در معذّب شدن خدا را (نعوذ باللّه) محکوم ندانند. معذّر: (به صیغه فاعل) معتذر. آن از باب تفعیل کسی است که عذر می‏آورد ولی عذر ندارد، ولی معتذر کسی است که عذر دارد (مجمع البیان) در مفردات گفته: معذّر آن است که خود را معذور می‏داند ولی عذر ندارد. این فرق از اقرب الموارد نیز بدست می‏آید . بیشتر مفسّران معذّرون را کسان عذر تراش گفته‏اند و بعضی اصل آن را «مُعْتَذِرون» گفته‏اند به ادغام تاء در ذال. یعنی: معتذرین اعراب آمدند که به آنها اجازه داده شود تا در جنگ شرکت نکنند ولی آنان که خدا و رسول را تکذیب کردند نشستند و برای اعتذار نیامدند از ذیل آیه «سَیُصیبُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ» به نظر می‏آید که از «مُعَذِّرُون» اعّم اراده شده است. مَعْذِرَةْ: مصدر است به معنی اعتذار . معاذیر: جمع معذرة است به معنی عذرها، حجت‏ها. . به نظرم جواب لو محذوف است مثل «لاتنفعه» و غیره یعنی: انسان بر خویشتن یک پارچه بصیرت است و اگر معذرت‏های خویش را بیآورید فایده‏ای نخواهد داشت مثل . ولی این در صورتی است که لو به معنی آن شرطیّه و برای استقبال باشد و اگر به معنی امتناع باشد جواب آن ظاهراً از ما قبلش بدست می‏آید یعنی اگر عذرهایش را نادیده می‏گرفت می‏دانست که یکپارچه بصیرت است. والله العالم.

پیشنهاد کاربران

معنی عذراسنگ گرانبها و گوهری که تراش داده نشده

طلای ناسُفته . بِکر گوهر سوراخ نشده

در داستان وامق و عذرا
عذرا شاهزاده بود

در داستان وامق و عذرا ، عذرا یک دختر شاهزاده رومی بود و به معنی سنبله سر به فلکهای آسمانی هم معنا دارد

همایش

عذرا پاک منزه از هر پلشتی ودروغ ودغل . مهربان دوست داشتنی. خلاصه عشقه


وامق وعذرا داستان ( دو دلداده ) وامق تورکی است ( وامق، بافق، زرنق، نودوزق، اتیق مرند که نوشته اند ( عتیق ) ( غین وقاف در فارسی نیست ) عذرا یا اوز را ( معمولا کلمات تورکی را برای رد گم کنی با حروف مخصوص عربی ( اربی ) ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) می نویسند. و به کلمات تورکی هویت عربی می دهند ) اگر قصه ی وامق و عذرا قبل از اسلام باشد و وامق یک کلمه تورکی باشد. حتما عذرا با املای صحیحش اوز را تورکی است هم وزن سارا، دارا ( داراب بر وزن ساراب و سهراب ) ، زهرا، مهرا، افرا، قارا، بارا، دارا ( داراماق ) ، آرا ( دنبالش بگرد، آرا منی=منو پیدا کن ) ، یارا، هارا ( باشیم هارا ایاغیم اورا ) ، اورا، دورا، تورا ( تورال ) ، مورا ( مورال ) ، فلورا، نورا ( نورایی ) ، خورا ( یارا خورا، خورا=جذام. . فعل خوردن از خورای تورکی گرفته شده است ) ، سورا ( سراغ )

عَذرا
عَذرا به معنی دوشیزه، باکِره، آشکار، ( در اعلام ) لقب حضرت مریم مادر حضرت عیسی ( ع ) ، لقب حضرت فاطمه ( س ) – دوشیزه، باکره، بکر، عَذرا لقب
حضرت فاطمه ( س ) و حضرت مریم ( ع ) است ، عَذرا نام معشوق وامق .

عَذرا : /azrā/ عَذرا ( عربی ) 1 - دوشیزه، باکِره، آشکار؛ 2 - ( اَعلام ) 1 ) لقب حضرت مریم مادر حضرت عیسی ( ع ) ؛ 2 ) لقب حضرت فاطمه ( س ) . اسم عَذرا مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .

اسم دخترانه عذرا
به معنی دوشیزه و پاکی هست

در پاسخ به آن که گفته عذرا ترکی است
معذرت معذور عذر و حروف اصلی آن همه عربی هستن و عذرا را می توان گفت عربی _پارسی است و به هیچ وجه نمیشه گفت ترکی
حالا چرا عربی_پارسی پیشوند آ که نشان دهنده ی ظرفیت زیاد است که در دانستن که بن مضارع دان آ ، دانا میشود
و گرفتن بن مضارع گیر آ ، گیرا میشود و بسیاری دیگر
و اینجا به عذر به اضافه آ ( پیشوند پارسی ) که میشود عذرا


باکره دوشیزه پاکدامن

عذرا کلمه ای عبری هست نه عربی . لقبی بوده که یهودیان مومن عصر عیسی ( س ) به حضرت مریم داده شده ( مریم عذرا ) یعنی بکر و خالص و مروارید .
مرواریدی که سوراخ نشده . گوهر ناب .
تلفظ عُذرا کاملا غلطه . مثل تهرون ایرون

قطور یا قوتور؟؟اگر کلمه ایی عربی نیست ولی با حروف مخصوص عربی ( ح. ع. ث. ص. ض. ذ. ط. ظ ) نوشته شده است. یعنی کاسه ایی زیر نیم کاسه است. و آن کلمه تورکی است. مثلا اسم روستای قوتورخوی ( قوتور نام بیماری پوستی است که آبی که در رودخانه ی قوتور وجود دارد. این بیماری پوستی را از بین می برد. . . و ضرب الامثل معروف گچی نین قوتوری سرچشمه ده ن سو ایچر معرف این بیماری است ) . قطور در عربی با قطر. و اقطار هم خانواده است. و با قوتور تورکی زمین تا آسمان فرق دارد. . . . . . . . فاضلاب ( فازلاب بر وزن تالاب ) است. و منظور آب با فضیلت نیست. و آب اضافی و گندآب است. . . عنکبوت ( انکه بوت ) حیوانی که رانهای درازی دارد. . . . . عقاب ( او قاپ ) حیوانی که شکارش را می قاپد. نام دیگر قارتال. . . قاطر یا قاتیر ( مخلوط شدن خر واسب ) ؟؟. . . قطار یا قاتار؟؟ ( دوه لر قاتار قاتار. . . دورنالار قاتار قاتار )


کلمات دیگر: