کلمه جو
صفحه اصلی

اوان


مترادف اوان : آغاز، ابتدا، اوایل، اول، بدو، عنفوان، نخست

متضاد اوان : پایان

فرهنگ اسم ها

اسم: آوان (دختر) (کردی) (طبیعت) (تلفظ: āvān) (فارسی: آوان) (انگلیسی: avan)
معنی: سرسبزی، شادابی، آباد، وسیع، آبادان، مُزد، زیاد

اسم: اوان (پسر) (عبری) (تلفظ: evan) (فارسی: اِوان) (انگلیسی: evan)
معنی: خداوند خوب و بخشنده

مترادف و متضاد

آغاز، ابتدا، اوایل، اول، بدو، عنفوان، نخست ≠ پایان


فرهنگ فارسی

وقت، هنگام
( اسم ) هنگام زمان .
دهی است جزئ دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) هنگام ، زمان .

لغت نامه دهخدا

اوان . [ اَ / اِ ] (ع اِ) گاه . حین . (قاموس ). ابان . وقت و هنگام . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات از صراح و منتخب و قاموس ). ج ِ آونة. (مهذب الاسماء) (از بحر الجواهر). آئنة. (ناظم الاطباء) :
اوان منقل آتش گذشت و خانه ٔ گرم
زمان برکه ٔ آبست وصفه ٔ ایوان .

سعدی .



اوان . [ اِ ] (اِ) ایوان . (ناظم الاطباء). ایوان و کوشک . صفه ٔ بزرگ . (آنندراج ). نیم گنبد. (مهذب الاسماء). ج ، اُون . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


اوان . [ ] (اِخ )دهی است جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین دارای 718 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ محلی و محصول آنجا غلات و لوبیا و گردو و شغل اهالی زراعت است . استخر بزرگی دارد که آب از ته آن میجوشد و بدریاچه ٔ اوان معروف است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


اوان. [ اَ / اِ ] ( ع اِ ) گاه. حین. ( قاموس ). ابان. وقت و هنگام. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات از صراح و منتخب و قاموس ). ج ِ آونة. ( مهذب الاسماء ) ( از بحر الجواهر ). آئنة. ( ناظم الاطباء ) :
اوان منقل آتش گذشت و خانه گرم
زمان برکه آبست وصفه ایوان.
سعدی.

اوان. [ اِ ] ( اِ ) ایوان. ( ناظم الاطباء ). ایوان و کوشک. صفه بزرگ. ( آنندراج ). نیم گنبد. ( مهذب الاسماء ). ج ، اُون. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

اوان. [ ] ( اِخ )دهی است جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین دارای 718 تن سکنه. آب آن از رودخانه محلی و محصول آنجا غلات و لوبیا و گردو و شغل اهالی زراعت است. استخر بزرگی دارد که آب از ته آن میجوشد و بدریاچه اوان معروف است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

فرهنگ عمید

وقت، هنگام.

دانشنامه عمومی

آوان (ورزقان). آوان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان جوشین بخش خاروانا شهرستان ورزقان واقع شده است.
اوان (گروه موسیقی). اَوان ٬ نام یک گروه موسیقی ایرانی در سبک فیوژن می باشد. این گروه در سال ۱۳۹۳ تشکیل شده است. و اولین آلبوم خود را در سال ۱۳۹۴ با نام «اوان» منتشر کرد. اوان اولین گروه تلفیقی می باشد که در جشنواره موسیقی فجر اجرا داشته است.

گویش مازنی

/evaan/ ایوان
( او آن ) /oo aan/ آن ها

ایوان


واژه نامه بختیاریکا

( آوان ) تِفگشت

پیشنهاد کاربران

آوان : آبها . سرسبزی و خرمی وشادابی و آباد

سرسبزی شادابی

آبها . پاکی و روشنایی

آوان یعنی سرسبزی ، شادابی

به رنگ آب

کوهی در کردستان. اسم دخترم هست از اسمهای اصیل ایرانی تو کتاب اسم دیدم

کلمه آوان به معنی نخستین و اولین پایتخت حکومت عیلام باستان در 5000 سال قبل مسیح

آوان : /āvān/ آوان ( کردی ) 1 - آبادان، آباد؛ 2 - مُزد؛ 3 - وسیع، زیاد. اسم آوان مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .


آوانوش : /āvānuš/ آوانوش ( آوا = صدا، بانگ، شهرت، آوازه نوش= زندگی، بی مرگی، جاوید ) ، 1 - آوا و صدای زندگی؛ 2 - آوا و صدای جاوید، بانگ بی مرگ و جاوید؛ 3 - ( به مجاز ) جاوید و ماندگار. اسم آوانوش مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .

آوان
واژه نامه آزاد
نام قدیم شهرستان دزفول از شهرهای استان خوزستان

آوان : منسوب به آو ، آوان : آبها ، مثل آب پاک وزلال .

آوان : سرسبزی ، شادابی ، آباد ، پرآبی .

آوان یعنی دزفول ، سر سبزی، زلال آب ، برکت و دزفولی یعنی کسی که صاحب اینهاست ترجمه شده از کتاب های ایران باستان

آو در زبان لری ولکی استان لرستان یعنی آب است.

آوان : آوان اسم دخترانه لکی استان لرستان به معنی باران است.

آوا : آوا یعنی مانند آب زلال و گوارا و پاک وروشن و بابرکت

به معنی اولین، نخستین هست

آوان : اآبها ، سرسبزی ، خرمی ، آو : آب ، آو وان : پسوند �وان� هم به معنی جای آبخیز و سر سبز و آباد است، دریاچه سر سبز و آبخیز


'''آوان''' یکی از روستاهای [[استان آذربایجان شرقی]] است که در [[دهستان جوشین]] [[بخش خاروانا]] [[شهرستان ورزقان]] واقع شده است.
۱ - در کتاب فرهنگ نام های ترکی فرهاد جوادی اینگونه آمده است که آوان نام یکی از سلسله های شاهی تمدن ترک تبار ایلام ( عیلام ) و همچنین نام شهری در زمان حکومت ایلامیان در سال 2550قبل از میلاد بوده است ( ص276 )
2 - در کتاب فرهنگ لغت ترکی اسماعیل جفرلی نیز بعد از اشاره به نام شهری در زمان ایلامیان ( در بالا ذکر کردیم ) مکان و زمینی را که در کشاورزی استفاده نکرده اند و خام مانده معنی کرده که با نگاه به نوع توپوگرافی این منطقه می تواند صححتر باشد چرا که روستا و اطراف آن ناهموار و برای کشاورزی نامناسب است. ( ص192 )
زبان:
زبان روستای آوان ترکی آذربایجانی می باشد ولی با توجه به اسامی مناطق، لهجه، برخی کلمات مورد استفاده در روستا ( مثلا قره قدی ) و معنی نام روستای آوان می توان گفت این روستا از یادگار ترکان باستان می باشد. نا گفته نماند که قبور گاوور به وفور در این روستا دیده می شود که به گفته بیشتر صاحب نظران یادگار سکاها و اشغوز در این روستا هستند
✍:میررضا حسینی

اوان به چمِ نخستین یا آغازین است. چمِ هنگام یا زمان نیز میدهد. واژه ای با ریشه تازی است.

آوان یعنی نشاط سرسبزی هم اسم دختره هم اسم پسرونه اس پسرخودمن امیش آوانه

آوان نام یک تمدن قدیمی در حوالی شهر دزفول است. امروزه از کلمه آوان برای اسم دختران و پسرانه استفاده می شود.

من اسمم آوانه ولی پسرم در ترکیه و سوریه پسر و در ایران و عراق دخترونس ولی در اصل آوان یک اسمه کوردهای ترکیس و اسم پسر هستش

اسم اصیل لکی

اَوان به چم هنگام فقط کردی یا اسم کردی نیس در فارسیم هست فقط با گذشت زمان کاربردشو از دست داده در داستان خسرو به نویسندگی عبدالحسین وجدانی آمده که مربوط به تهران قدیم و آن روزگار است مانند خیلی از واژگان که در شاهنامه هست ولی در گفتار روز انه بکار نمیره مانند هژیر به معنی چابک در این بیت فردوسی دیده میشه👈بگشتند هر دو سوار هژیر
به گرز و به نیزه ، به شمشیر و تیر
اما در گفتگو شاید خیلیا ندونن چیه معنیش که برای نمونه بخوان بگن چه دونده هژیر و زرنگی بخاطر اینکه رفته رفته فراموش شده یا واژه شوخ در سفرنامه ناصر خسرو بمعنی چرک و کثیفیس ولی امروز تغییر کاربرد معنایی داده معنای مزاح و لطیفه میده

اوایل
اوان زندگی: اوایل زندگی

آوان : آوان اسم دخترانه به معنی آوان یعنی آباد و وسیع. علاوه بر این آوان معنی سرسبزی، شادابی و طراوت نیز می دهد. هم چنین آوان نام کوهستانی در کردستان است. آوان یعنی بانوی پاک و زلال ، بانوی زیبا وروشن .

وقت، هنگام، زمان، آغاز

بدایت

با توجه به اسنادی که از بین النهرین به دست آمده اوان نخستین سلسله از عیلام قدیم است. سلسله اوان پنج هزار سال پیش در جنوب غرب ایران نضج گرفت و ششصد سال با دوازده پادشاه حکومت کرد. اوان یکی از مقتدرترین حکومت های منطقه در زمان خود و آغازگری موفق برای تمدن عیلام قدیم به شمار می رود .


کلمات دیگر: