مترادف اوان : آغاز، ابتدا، اوایل، اول، بدو، عنفوان، نخست
متضاد اوان : پایان
آغاز، ابتدا، اوایل، اول، بدو، عنفوان، نخست ≠ پایان
سعدی .
اوان . [ اِ ] (اِ) ایوان . (ناظم الاطباء). ایوان و کوشک . صفه ٔ بزرگ . (آنندراج ). نیم گنبد. (مهذب الاسماء). ج ، اُون . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
اوان . [ ] (اِخ )دهی است جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین دارای 718 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ محلی و محصول آنجا غلات و لوبیا و گردو و شغل اهالی زراعت است . استخر بزرگی دارد که آب از ته آن میجوشد و بدریاچه ٔ اوان معروف است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
ایوان