کلمه جو
صفحه اصلی

شیرزاد

فرهنگ اسم ها

اسم: شیرزاد (پسر) (فارسی) (تلفظ: šir zād) (فارسی: شيرزاد) (انگلیسی: shir zad)
معنی: زاده شیر، ( به مجاز ) دلیر و شجاع، ( در گیاهی ) ( شیرزاد ) نام گیاهی که برروی تنه درختان می روید، ( اَعلام ) شیرزاد: شاه غزنوی [قرن و هجری]، که پس از مدت کوتاهی به دست برادرش ارسلان کشته شد، ( در گیاهی ) شیرزاد ( نام گیاهی که برروی تنه درختان می روید )، شجاع، طبق بعضی از نسخه های شاهنامه نام جارچی انوشیروان پادشاه ساسانی

(تلفظ: šir zād) زاده شیر ؛ (به مجاز) دلیر و شجاع ؛ (در گیاهی) شیرزاد (نام گیاهی که برروی تنه درختان می‌روید).


فرهنگ فارسی

ابن مسعود ( سوم ) ابن ابراهیم بن مسعود اول ) بن محمود ملقب به کمال الدوله از پادشاهان سلسله غزنوی ( جل. ۵٠۸ ه./ ۱۱۱۴ م . - ۵٠۹ ه.ق ./ ۱۱۱۵ م . )
گونه ای لیکن که بر روی تنه درختان دیگر می روید و به بزرگی یک نخود تا یک گردو می رسد و التصاق کامل به درخت پایه خود دارد . گونهای از آن در سیستان فراوان است و زنان به جهت ازدیاد شیر آنرا میخورند ( وجه تسمیه به همین مناسبت است ) شیرزا .

لغت نامه دهخدا

شیرزاد. ( اِ مرکب ) گونه ای لیکن که بر روی تنه درختان دیگر میروید و ببزرگی یک نخود تا یک گردو میرسد و التصاق کامل به درخت پایه خود دارد. گونه ای از آن در سیستان فراوان است و زنان بجهت ازدیاد شیر آن را میخورند ( وجه تسمیه به همین مناسبت است ). شیرزا. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) دانه ای به درشتی نخود و قهوه ای رنگ یا سفید که بر تنۀ بعضی درختان می روید و سفت می شود. برخی از انواع آن باعث افزایش شیر مادر می شود.
۲. (صفت ) [قدیمی] شیرزاده، زادۀ شیر، بچه شیر.
۳. (صفت ) [قدیمی، مجاز] شجاع، دلیر: یا رسول الله جوان ار شیرزاد / غیرِ مردِ پیر سرلشکر مباد (مولوی۱: ۶۳۹ ).

دانشنامه عمومی

شیرزاد، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مسجدسلیمان در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان تل بزان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۰ نفر (۱۵خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: