کلمه جو
صفحه اصلی

غزاله

فارسی به انگلیسی

roe, doe

doe


عربی به فارسی

بز کوهي , اهوي کوهي , غزال


فرهنگ اسم ها

اسم: غزاله (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی، کهکشانی) (تلفظ: qazāle) (فارسی: غَزاله) (انگلیسی: ghazale)
معنی: نام نوعی آهو، ( به مجاز ) آفتاب، چشمه ی آفتاب، زیبارو، ( در قدیم ) نوعی آهو بره ی ماده، ( اَعلام ) به قولی نام مادر امام چهارم علی ابن حسین ( ع ) بوده است، ( در اعلام ) به قولی نام مادر امام چهارم علی بن حسین ( ع ) بوده است، آهو بره ماده

(تلفظ: qazāle) (عربی) (در قدیم) نوعی آهو بره‌ی ماده ؛ (به مجاز) آفتاب ، چشمه‌ی آفتاب ؛ (در اعلام) به قولی نام مادر امام چهارم علی بن حسین (ع) بوده است .


فرهنگ فارسی

آهوی ماده، آهوبره ماده
( اسم ) ۱ - آهو بره ماده جمع : غزالات ۲ - آفتاب . یا غزاله فلک . ۱ - آفتاب ۲ - برج حمل .
بقولی نام مادر امام چهارم علی بن حسین ( ع ) بوده است

فرهنگ معین

(غَ لِ ) [ ع . ] (اِ. )۱ - آهو برة ماده . ۲ - آفتاب .

لغت نامه دهخدا

( غزالة ) غزالة. [غ َ ل َ ] ( ع اِ ) آهوبره ماده. ( منتهی الارب ). بچه آهو که ماده باشد و به کسر اول خطاست. ( غیاث اللغات ).انثی الغزال. ج ، غزالات. ( اقرب الموارد ) :
آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر
پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود.
حافظ.
|| آفتاب ، بدان جهت که چون شعاع خود درازکشد گویی میرسد، و منه قوله یصف البرد :
ام الغزالة من طول المدی خرفت
فما تفرق بین الجدی و الحمل.
؟ ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
آفتاب. ( دهار ) ( غیاث اللغات ). || چشمه آفتاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . عین الشمس. قال بعضهم یقال : طلعت الغزالة و لایقال غربت. ( اقرب الموارد ) : و چون جهان از حلول غزاله به منزله حمل خندان شده بود. ( جهانگشای جوینی ).
به روز مردی او کیست شه سوار فلک
غزاله نام زنی چرخ تاب و چرخ نشین.
سلمان ساوجی.
|| آفتاب وقتی که طلوع شود یا بلند گردد. || گیاهی است شیرین که میخورند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عشبة من السطاع ینفرش علی الارض یخرج من وسطه قضیب طویل یقشر حلواً یأکلها کل شی ٔ. ج ، غزالات. ( اقرب الموارد ).

غزالة. [ غ َ ل َ ] ( اِخ ) نام زنی ، و گاهی معرفه شود. ( از منتهی الارب ).

غزالة. [ غ َ ل َ ] ( اِخ ) اسم قریه ای از قرای طوس که ابوحامد غزالی از آنجاست.( تاج العروس ). صاحب روضات الجنات ( ص 719 ) گوید: غزاله به «زای » مخفف ، قریه ای است از اعمال طوس ، چنانکه شیخ بهایی آن را ذکر کرده است و گروهی نیز این قول رابه سمعانی نسبت داده اند. رجوع به غزال ( اِخ ) شود.

غزالة. [ غ َ ل َ ] ( اِخ ) زن شبیب بن یزید و در شجاعت از مشاهیر زنان بود. در موصل به دنیا آمد و به همراهی شوهرش بر عبدالملک بن مروان خروج کرد ( 76 هَ. ق. ) و در جنگها دلیرانه شرکت میکرد. خالدبن عتاب رباحی در جنگی واقع در ابواب کوفه وی را کشت و قتل او اندکی پیش از غرق شوهرش شبیب واقع شد ( 77 هَ. ق. ). ( از اعلام زرکلی ). جاحظ در البیان و التبیین گوید: غزاله حجاج بن یوسف را از پیش خود راند و اشعار زیر را که از عمران بن حطان است به وی خواند:
اسد علی و فی الحروب نعامة
فتخاء تنفر من صفیر الصافر
هلا برزت الی غزالةالوغی
بل کان قلبک فی جناحی طائر
صدعت غزالة قلبه بفوارس
ترکت مدابره کأمس الدابر.

غزاله . [ غ َ ل َ ] اسب محطم بن ارقم . (منتهی الارب ).


غزاله . [ غ َ ل َ ] (اِخ ) اسب محطم بن ارقم . (منتهی الارب ).


غزالة. [ غ َ ل َ ] (اِخ ) اسم قریه ای از قرای طوس که ابوحامد غزالی از آنجاست .(تاج العروس ). صاحب روضات الجنات (ص 719) گوید: غزاله به «زای » مخفف ، قریه ای است از اعمال طوس ، چنانکه شیخ بهایی آن را ذکر کرده است و گروهی نیز این قول رابه سمعانی نسبت داده اند. رجوع به غزال (اِخ ) شود.


غزالة. [ غ َ ل َ ] (اِخ ) به قولی نام مادر امام چهارم علی بن حسین (ع ) بوده است . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 62).


غزالة. [ غ َ ل َ ] (اِخ ) زن شبیب بن یزید و در شجاعت از مشاهیر زنان بود. در موصل به دنیا آمد و به همراهی شوهرش بر عبدالملک بن مروان خروج کرد (76 هَ . ق .) و در جنگها دلیرانه شرکت میکرد. خالدبن عتاب رباحی در جنگی واقع در ابواب کوفه وی را کشت و قتل او اندکی پیش از غرق شوهرش شبیب واقع شد (77 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی ). جاحظ در البیان و التبیین گوید: غزاله حجاج بن یوسف را از پیش خود راند و اشعار زیر را که از عمران بن حطان است به وی خواند:
اسد علی و فی الحروب نعامة
فتخاء تنفر من صفیر الصافر
هلا برزت الی غزالةالوغی
بل کان قلبک فی جناحی طائر
صدعت غزالة قلبه بفوارس
ترکت مدابره کأمس الدابر.

(البیان والتبیین چ قاهره 1351 هَ . ق . ج 1 ص 120).


جاحظ او را از جمله ٔ زهاد صاحب نطق و بیان شمرده است . (ایضاً ج 1 ص 282). غزال و به قول صاحب عیون الاخبار غزاله پس از کشته شدن شوهرش شبیب امام گردید.(عیون الاخبار ج 2 ص 155). برای تفصیل رجوع به البیان و التبیین صفحات مذکور و عقدالفرید ج 5 ص 325 و عیون الاخبار ج 1 ص 170 و ج 2 ص 155 و مجمل التواریخ و القصص ص 304 و 456 و تاریخ گزیده ص 271 و اعلام زرکلی شود.

غزالة. [ غ َ ل َ ] (اِخ ) نام زنی ، و گاهی معرفه شود. (از منتهی الارب ).


غزالة. [غ َ ل َ ] (ع اِ) آهوبره ٔ ماده . (منتهی الارب ). بچه ٔ آهو که ماده باشد و به کسر اول خطاست . (غیاث اللغات ).انثی الغزال . ج ، غزالات . (اقرب الموارد) :
آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر
پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود.

حافظ.


|| آفتاب ، بدان جهت که چون شعاع خود درازکشد گویی میرسد، و منه قوله یصف البرد :
ام الغزالة من طول المدی خرفت
فما تفرق بین الجدی و الحمل .

؟ (منتهی الارب ) (آنندراج ).


آفتاب . (دهار) (غیاث اللغات ). || چشمه ٔ آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) . عین الشمس . قال بعضهم یقال : طلعت الغزالة و لایقال غربت . (اقرب الموارد) : و چون جهان از حلول غزاله به منزله ٔ حمل خندان شده بود. (جهانگشای جوینی ).
به روز مردی او کیست شه سوار فلک
غزاله نام زنی چرخ تاب و چرخ نشین .

سلمان ساوجی .


|| آفتاب وقتی که طلوع شود یا بلند گردد. || گیاهی است شیرین که میخورند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عشبة من السطاع ینفرش علی الارض یخرج من وسطه قضیب طویل یقشر حلواً یأکلها کل شی ٔ. ج ، غزالات . (اقرب الموارد).

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) آهوبرۀ ماده.
۲. [مجاز] آفتاب: نماز شام که زرین غزاله در پس کوه / نهفته گشت و هوا کرد عزم مشک افشان (سلمان ساوجی: ۱۶۷ ).
۳. برج حمل.

پیشنهاد کاربران

دختری با چشمان درشت و مثل آهو

غزاله یعنی آهو یعنی زیبا😍😍

غزاله دختری با چشمان اهویی

زن زیبارو. خوش چشم
واقعا همینه

دختری با چشم های بسیار زیبا وافسونگر


غزاله یعنی درخشش آفتاب و وقار و قدرت و معصومیت آهو

آهوی بره ی ماده
هنگامی که افتاب بلند ترین نقطه قرار داره
بنظرم اسمم بهترین اسمه دنیاست
جالبه چشمای همه غزاله ها زیباست 😋😋


Ghazale

غزاله نوشته میشه عشق خونده میشه. دوست دارم

دختری با چشمان آهویی

آفتاب جهان تاب

بره ماده آهو ماده دختری با چشمان کشیده و پوستی زیبا همانند آهو و موهایی خرمایی

دختری ک خودشو فدای عشقش میکنه

ماده ای بسیار تمیز و کردنی

غزال یا غزاله یک نام دخترانه عربی است که ریشه آن کردی و � کـَـژال � است . غزال و غزاله یکی اند . غزاله تاء وحدت دارد . مانند : نجمه

کژال = آهوی سیاه چشم و زیبا = Gazelle :

این واژه به گونه غزال به عربی رفته و به گونه Gazelle از عربی به انگلیسی رفته است .

یعنی دختر از جنس سختی

غزاله به معنی بره اهوی چشم مشکی
افتاب درخشان
چشمه ی افتاب داره
و جالبه همه ی غزاله ایی که چشم هایی مشکی مثل اهو دارند و موهایی خرمایی دارند

من اسمم غزاله ست
و چشمای خیلی خیلی درشت و کشیده ی مشکی و موهای خرمایی دارم
واقعا تعجب کردم وقتی دیدم بعضی از بچه ها به این نکته اشاره کردن که اغلب غزاله ها این شکلین
واقعا اسم خیلی خاص و شیکیه
از پدر و مادرم ممنونم که این اسمو برام انتخاب کردن

غزاله یعنی
تک و خاص درست مثل عشق
اولا فکر می کردم که اسمم خیلی کمیاب هست و بدم می اومد از این ماجرا ولی بعد فهمیدم که فقط کسایی که خاص هستن تک هم هستن درست مثل تمام کسایی که غزاله نام دارند
پس بخاطر اسمتون همیشه تک باشید و تک باقی بمونید .
دوستون دارم غزاله های تک

پیشنهاد
چشمانت اهویست که مرا به دیوانگی و ویرانی می کشاند. . .

غزاله یعنی آهو بسیار زیبا
منم موهام خرمایی و چشام آهویی

غزاله یعنی دختری از جنس احساس وزیبایی
من واقعا از مادربزرگم به خاطر اسم زیبایم متشکرم
همتون رو دوست دارم غزاله ها

دختری زیبارو با چشمانی درشت و مشکی که هر مخاطبی را ب غلیان می اندازد
غزاله یعنی دختری از جنس افتاب
از جنس داغی
و از جنس عشق

زیبایی خورشید
اهو
زیبا

غزاله مثه خونه تو رگ هام
وجودش و وفاداریش فوق باوره
از خدا ممنونم ک یکی از فرشته هاشو ب من داده
اسطوره ی عشق و وفاداری تحت هر شرایطی

دختری پراز احساس و قلبی پاک ونیکو سرشت
رفتار نیک وگفتارنیک وپندار نیک را داراست
غزاله های زیبا و مهرپرور خیلی عشقین

غزاله دختری آهویی و سر سخت که همه عاشق او هستن

غزاله یعنی دختری در فراسوی خیال. . .
غزاله یعنی چشمه ی آرامش بخش آفتاب. . .
غزاله یعنی آهویی زیبا در دست باد❤

غزاله یعنی دختری در فراسوی خیال. . . .
غزاله یعنی چشمه ی گرم آفتاب. . .
غزاله یعنی آهویی زیبا در دست باد: ) ❤

من وقتی بزرک شدم بچه بعد از دخترم آسنا یه دختر دیگه میارم اسمش رو میزارم غزاله رنگ چشمای دخترم غزاله سبز در میاد اسم غزاله خیلی اسم قشنگیه دخترم غزاله همه ی جونه منه

غزاله ینی عشق اگه غزاله نباشه زندگی میمیرد

آفتاب قبل از ظهر ، قبل از ظهر شدن را غزاله گویند

غزاله اسمی زیباس من خودم چشام مثل اهون و درش و سیاه و موهایی خرمایی دارم از پدر و مادرم سپاس گذارم ک همچین اسمیرو برای من گذاشتن

اسم بسیار زیبایی است . اسم من هم غزاله است و چشمان درشت و قهوه ای رنگ و اهویی دارم.


کلمات دیگر: