برابر پارسی : نمکین، نمکدار، گندمگون
ملیحه
برابر پارسی : نمکین، نمکدار، گندمگون
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
اسم: ملیحه (دختر) (عربی) (تلفظ: malihe) (فارسی: مَليحه) (انگلیسی: malihe)
معنی: بانمک، زیبا، دوست داشتنی، ( مؤنث ملیح )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، ( در قدیم ) دوست داشتنی و مورد پسند، ( عربی ) ( مؤنث ملیح ) در قدیم ) ( به مجاز ) ملیح
معنی: بانمک، زیبا، دوست داشتنی، ( مؤنث ملیح )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، ( در قدیم ) دوست داشتنی و مورد پسند، ( عربی ) ( مؤنث ملیح ) در قدیم ) ( به مجاز ) ملیح
(تلفظ: malihe) (عربی) (مؤنث ملیح) در قدیم) (به مجاز) ملیح ، زیبا و خوشایند ، دارای ملاحت ، با نمک ؛ (در قدیم) دوست داشتنی و مورد پسند .
فرهنگ فارسی
مونث ملیح، نمکین، زن خوب صورت
۱ - ( صفت ) مونث ملیح ۲ - ( اسم ) نامی است از نامهای زنان .
۱ - ( صفت ) مونث ملیح ۲ - ( اسم ) نامی است از نامهای زنان .
فرهنگ معین
(مَ حَ ) [ ع . ملیحة ] (ص . ) زن با نمک .
لغت نامه دهخدا
( ملیحة ) ملیحة. [ م َ ح َ ] ( ع ص ) امراءة ملیحة؛ زن خوب صورت. ج ، مِلاح. ( ناظم الاطباء ). تأنیث ملیح. ( اقرب الموارد ). رجوع به ملیح ( معنی اول )شود. || ( اِ ) نامی است از نامهای زنان.
ملیحة. [ م َ ح َ ] (ع ص ) امراءة ملیحة؛ زن خوب صورت . ج ، مِلاح . (ناظم الاطباء). تأنیث ملیح . (اقرب الموارد). رجوع به ملیح (معنی اول )شود. || (اِ) نامی است از نامهای زنان .
فرهنگ عمید
= ملیح
ملیح#NAME?
دانشنامه عمومی
ملیها (به مالتی: Mellieħa) شهری در ناحیهٔ مالت شمالی واقع در کشور مالت است که در سال ۱۹۹۵ میلادی ۶٫۲۲۱ نفر جمعیت داشته اما جمعیت آن در سال ۲۰۰۵ میلادی ۷٫۵۴۹ نفر بوده است.
فهرست شهرهای مالت
فهرست شهرهای مالت
wiki: سلوکی و اشکانی در پس کرانه های خلیج فارس است. ملیحه حدود ۲۰ کیلومتری جنوب شهر ذَید در امارت شارجه امارات متحده عربی واقع شده است. روستای ملیحه و محوطه باستانی آن در ۵۰ کیلومتری شرق شهر شارجه قرار دارند.
آثار باستانی آن از دوره نوسنگی تا دوره های سلوکی و اشکانی ادامه می یابد. از ملیحه یک سکه پارسی مربوط به نیمه دوم سده یکم پیش از میلاد/اوایل سده یکم میلادی گزارش شده است که تشخیص پادشاه نقش شده بر آن دشوار است. از ملیحه هم چنین یک سکه ضرب سلوکیه مربوط به ارد دوم از جنس برنز یافت شده است.
آثار باستانی آن از دوره نوسنگی تا دوره های سلوکی و اشکانی ادامه می یابد. از ملیحه یک سکه پارسی مربوط به نیمه دوم سده یکم پیش از میلاد/اوایل سده یکم میلادی گزارش شده است که تشخیص پادشاه نقش شده بر آن دشوار است. از ملیحه هم چنین یک سکه ضرب سلوکیه مربوط به ارد دوم از جنس برنز یافت شده است.
wiki: ملیحه (شارجه)
پیشنهاد کاربران
[ م َ ] ( ع ص ) نساء ملیحه ؛ زنی شیرین . ج ، مِلاح ، اَملاح. ( ناظم الاطباء ) . خوب صورت . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . دارای ملاحت. تأنیث ملیح
- ملیح الکلام ؛ فصیح و زبان آور. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ترکیب بعد شود.
- ملیح المحاوره ؛ خوش بیان . شیرین سخن . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . رجوع به ترکیب قبل شود.
|| مجازاً ضد صبیح که سفیدلون باشد. ( غیاث ) . گندمگون . || زیبا. خوب صورت . مطبوع و خوشنما و خوش آیند. ( از ناظم الاطباء ) :
آخر نه گناهی است که من کردم و بس
منظور ملیح دوست دارد همه کس .
- ملیح الکلام ؛ فصیح و زبان آور. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ترکیب بعد شود.
- ملیح المحاوره ؛ خوش بیان . شیرین سخن . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . رجوع به ترکیب قبل شود.
|| مجازاً ضد صبیح که سفیدلون باشد. ( غیاث ) . گندمگون . || زیبا. خوب صورت . مطبوع و خوشنما و خوش آیند. ( از ناظم الاطباء ) :
آخر نه گناهی است که من کردم و بس
منظور ملیح دوست دارد همه کس .
بانمک
نامی زیبا و قشنگ
عالی راضیم با بانمک بودن
ملیحه مثل مجسمه. ای. از ورنامخواست. . ( از توابع. اصفهان ) ور پرس شده. است.
نرم و نرمک و زیبا رو
زن بانمک و زیبا رو و نمکی
بهترین اسم . بانمک و زیبا رو
ملیحه: /malihe/ مَلیحه ( عربی ) ( مؤنث ملیح ) 1 - ( در قدیم ) ( به مجاز ) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک؛ 2 - ( در قدیم ) دوست داشتنی و مورد پسند.
ملیحسا : /malih sā/ مَلیح سا ( عربی ـ فارسی ) ( ملیح سا ( پسوند شباهت ) ) ، 1 - همچون ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک؛ 2 - ( در قدیم ) دوست داشتنی و مورد پسند.
ملیحسا : /malih sā/ مَلیح سا ( عربی ـ فارسی ) ( ملیح سا ( پسوند شباهت ) ) ، 1 - همچون ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک؛ 2 - ( در قدیم ) دوست داشتنی و مورد پسند.
لغت نامه دهخدا
ملیحة. [ م َ ح َ ] ( ع ص ) امراءة ملیحة؛ زن خوب صورت. ج، مِلاح. ( ناظم الاطباء ) . تأنیث ملیح. ( اقرب الموارد ) . رجوع به ملیح ( معنی اول ) شود. || ( اِ ) نامی است از نامهای زنان.
ملیحة. [ م َ ح َ ] ( ع ص ) امراءة ملیحة؛ زن خوب صورت. ج، مِلاح. ( ناظم الاطباء ) . تأنیث ملیح. ( اقرب الموارد ) . رجوع به ملیح ( معنی اول ) شود. || ( اِ ) نامی است از نامهای زنان.
زن زیبا و بانمک، ملیح و خوشرو
بانمک و زیبا و کم شانس
خوشرو خوش زبان
خوشرو.
ملیحه اسم دخترانه است، معنی ملیحه: ( عربی ) ( مؤنث ملیح ) 1 - ( در قدیم ) ( به مجاز ) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک؛ 2 - ( در قدیم ) دوست داشتنی و مورد پسند.
ملیحه
ملیحه مؤنث ملیح، ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک.
ملیحه مؤنث ملیح، ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک.
با نمک بودن را موافقم
خوش قلب
با نمک دارای ملاحت ملیح خوش قلب زیبارو جذاب 🤗😍
بانمک و جذاب
ملیحه زیبا و خوش قلب. . با نمک و دارایملاحت های دل نشین
زیبا خوشگل و تپل
با نمک ، زیبا و خوشرو
کلمات دیگر: