کلمه جو
صفحه اصلی

شریفه

فرهنگ اسم ها

اسم: شریفه (دختر) (عربی) (تلفظ: šarife) (فارسی: شريفه) (انگلیسی: sharife)
معنی: دارای شرف و افتخار، بزرگوار، با اصل و نسب، مؤنث شریف، ارزشمند، عالی، سید، ارجمند، ( عربی ) ( مؤنث شریف )، شریف

(تلفظ: šarife) (عربی) (مؤنث شریف) ، ← شریف .


فرهنگ فارسی

مونث شریف، شرائف وشریفات جمع
( صفت ) مونث شریف جمع : شرائف شریفات : مراسله شریفه .
شریفه هر چیز که دارای شرافت باشد

لغت نامه دهخدا

( شریفة ) شریفة. [ ش َ ف َ ] ( ع ص ) مؤنث شریف. ( ناظم الاطباء ). وجیهه. ( یادداشت مؤلف ). مؤنث شریف. ج ، شَرائف ، شَریفات. ( اقرب الموارد ). رجوع به شریف شود.

شریفة. [ ش َرْ ی َ ف َ ] ( ع مص ) بریدن شریاف کشت را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بریدن شریاف و برگهای کشت گیاه را. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). افزودن برگ های کشت ببریدن. ( المصادر زوزنی ). رجوع به شریاف شود.

شریفة. [ ش َ ف َ ] ( اِخ ) نام دختر محمد بنی فضل که از راویان حدیث است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
شریفه. [ ش َ ف َ ] ( ع ص ) شریفة. هرچیز که دارای شرافت باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شریف و شریفة شود.

شریفه . [ ش َ ف َ ] (ع ص ) شریفة. هرچیز که دارای شرافت باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به شریف و شریفة شود.


شریفة. [ ش َ ف َ ] (اِخ ) نام دختر محمد بنی فضل که از راویان حدیث است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


شریفة. [ ش َ ف َ ] (ع ص ) مؤنث شریف . (ناظم الاطباء). وجیهه . (یادداشت مؤلف ). مؤنث شریف . ج ، شَرائف ، شَریفات . (اقرب الموارد). رجوع به شریف شود.


شریفة. [ ش َرْ ی َ ف َ ] (ع مص ) بریدن شریاف کشت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بریدن شریاف و برگهای کشت گیاه را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). افزودن برگ های کشت ببریدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به شریاف شود.


فرهنگ عمید

= شریف: از هیئت شریفهٴ نسوانِِ دی که باد / بر هیئت آفرین و بر این هیئت آفرین (ایرج میرزا: ۱۹۸ ).

پیشنهاد کاربران

بانوی با حیا



کلمات دیگر: