کلمه جو
صفحه اصلی

عبدالرحمان

فرهنگ اسم ها

اسم: عبدالرحمان (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abdolrahmān) (فارسی: عبدالرحمان) (انگلیسی: abdolrahman)
معنی: بنده ی بخشاینده ( خدا )، بنده ی خدای بخشاینده، ( اَعلام ) ) عبدالرحمان ابن عوف: [سال پیش از هجرت، هجری] صحابی پیامبر اسلام ( ص ) و از نخستین مسلمانان، ) عبدالرحمان شیرازی: [زنده در هجری] پزشک مقیم حلب، مؤلف کتابهایی به عربی در باب تعبیر خواب و اسرار نکاح، ) عبدالرحمان صوفی: [، قمری] اخترشناس ایرانی، از مردم ری، مؤلف کتاب صورالکواکب و رساله ی اسطرلاب ( هر دو ترجمه ) به عربی، ) عبدالرحمان غافقی: [قرن هجری] حاکم مسلمان آندلس [، قمری]، که در نبرد پواتیه ( بلاط الشهدا ) از شارل مازنل، شاه فرانکها شکست خورد و به قتل رسید، ) نام پنج تن از فرمانروایان اموی آندلس، ( در اعلام ) عبدالرحمان ابن عوف بن عبد عوف الزهری القرش یکی از بزرگان صحابه، عبدالرحمان جامی از شاعران بنام ایران در قرن نهم ( هـ ق )، عبد الرحمن

(تلفظ: abdolrahmān) (عربی) بنده‌ی بخشاینده (خدا)؛ (در اعلام) عبدالرحمان ابن عوف بن عبد عوف الزهری القرش یکی از بزرگان صحابه؛ عبدالرحمان جامی از شاعران بنام ایران در قرن نهم (هـ . ق) .


لغت نامه دهخدا

عبدالرحمان. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) جدی جاهلی است و فرزندان او بطنی از زهیر از جذامند. خانه های آنان در دقهلیه و مرتاحیة از دیار مصر بود. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالرحمان. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن احمد مشهور به ابن عبدالرزاق. از فضلاء دمشق بود و او را کتابی است به نظم ، به نام قلائد المنظوم که در حدود 400 بیت و در فرائض است و نیز او راست : مفتاح الاسرار فی شرح الدرالمختار. وی به سال 1075 هَ.ق. متولد شد و در 1128 درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالرحمان. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن عبدالرحمان موصلی از بزرگان شعرا در عصر خود بود.او را دیوانی است در شعر. وی به سال 1031 هَ. ق. به دمشق متولد و در 1118 درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالرحمان. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن عمرو الاموی. محدث شام بود و قضاوت اردن و فلسطین یافت. وی به سال 170 هَ. ق. متولد و در 245 به دمشق درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). و رجوع به تاریخ الخلفاء ص 260 شود.

عبدالرحمان. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن ابی زنادبن عبداﷲبن ذکوان القرشی... از حفاظ حدیث بود. ولایت خراج مدینه را یافت ، و به بغداد سفر کرد. وی به سال 100 هَ. ق. متولد شد و در 174 در بغداد درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالرحمان. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن احمد، مکنی به ابوعمر معروف به ابی ذکوان. عالم به قراآت و از شیوخ قراء شام بود. وی به سال 173 هَ. ق. متولد و در 202 درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالرحمان. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن احمدبن الحسن بن بندار العجلی الرازی ، مکنی به ابوالفضل. فاضل و عارف به ادب بود وی به سال 454 هَ. ق. درگذشت.از تألیفات اوست : جامع الوقوف. ( از اعلام زرکلی ).

عبدالرحمان. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن احمدبن حمودةبن مامش باش تارزی از فضلاء متصوفه بود وی در قسطنطنیه طریقه رحمانیه را منتشر کرد و از تألیفات اوست : عمدة المرید در طریقت و منظومة الرحمانیة و غنیة المرید. وی به سال 1222 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالرحمان. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن احمدبن رجب سلامی بغدادی دمشقی. حافظ حدیث و از علماء بود. به سال 706 هَ. ق. به بغداد متولد شد و در 795 هَ. ق. به دمشق درگذشت از تألیفات اوست : شرح جامع الترمذی وشرح الاربعین للنووی ، فتح الباری فی شرح البخاری ، شرح علل الترمذی ، طبقات الحنابله. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمد مشهور به ابن عبدالرزاق . از فضلاء دمشق بود و او را کتابی است به نظم ، به نام قلائد المنظوم که در حدود 400 بیت و در فرائض است و نیز او راست : مفتاح الاسرار فی شرح الدرالمختار. وی به سال 1075 هَ .ق . متولد شد و در 1128 درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عمرو الاموی . محدث شام بود و قضاوت اردن و فلسطین یافت . وی به سال 170 هَ . ق . متولد و در 245 به دمشق درگذشت . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به تاریخ الخلفاء ص 260 شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن ابی زنادبن عبداﷲبن ذکوان القرشی ... از حفاظ حدیث بود. ولایت خراج مدینه را یافت ، و به بغداد سفر کرد. وی به سال 100 هَ . ق . متولد شد و در 174 در بغداد درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن علی بن شیخ نجیب الدین . رجوع به ظهیرالدین عبدالرحمان شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن احمد الصنادیقی الشافعی وی از فقهاء بود از تألیفات اوست : شرح البردة. شرح الشمائل . وی به سال 1164 هَ . ق . به دمشق درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن احمد، مکنی به ابوعمر معروف به ابی ذکوان . عالم به قراآت و از شیوخ قراء شام بود. وی به سال 173 هَ . ق . متولد و در 202 درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حسن الاصبهانی معروف به ابوسعد النیشابوری . از حفاظ حدیث بود. او راست : کتاب شرف المصطفی و جز آن وی به سال 307 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن احمدبن حمودةبن مامش باش تارزی از فضلاء متصوفه بود وی در قسطنطنیه طریقه رحمانیه را منتشر کرد و از تألیفات اوست : عمدة المرید در طریقت و منظومة الرحمانیة و غنیة المرید. وی به سال 1222 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن احمدبن رجب سلامی بغدادی دمشقی . حافظ حدیث و از علماء بود. به سال 706 هَ . ق . به بغداد متولد شد و در 795 هَ . ق . به دمشق درگذشت از تألیفات اوست : شرح جامع الترمذی وشرح الاربعین للنووی ، فتح الباری فی شرح البخاری ، شرح علل الترمذی ، طبقات الحنابله . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالغفار الایجی معرف به عضدالدین ایجی عالم به اصول و معانی و عربیت و از اهل ایج فارس بود وی قضاوت یافت و شاگردان بزرگ تربیت کرد. از تألیفات اوست : مواقف در اصول دین . اشرف التواریخ . جواهرالکلام . مختصر المواقف . شرح مختصر ابن حاجب و فوائد الغیاثیه در معانی و بیان . وی به سال 756 هَ . ق . درگذشت . (ازالاعلام زرکلی ). و رجوع به روضات الجنات ص 430 شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن احمدبن عطیة العنسی المذحجی ، مکنی به ابوسلیمان و معروف به دارائی و از مردم داریا است . رجوع به ابوسلیمان دارائی شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی ، مکنی به ابوالفضل المیکالی . ادیب و از امراء میکالیین خراسان بود. او را شعری رقیق است و تألیفاتی دارد از جمله مخزون البلاغة. ملح الخواطر و منح الجواهر. دیوان رسائل و دیوان شعر.وی به سال 436 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن احمدبن یونس بن عبدالاعلی ، مکنی به ابوسعید معروف به الصدفی منسوب به قبیله ٔ صدف از قبائل حمیریه است . رجوع به صدفی عبدالرحمان شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن احمدبن الحسن بن بندار العجلی الرازی ، مکنی به ابوالفضل . فاضل و عارف به ادب بود وی به سال 454 هَ . ق . درگذشت .از تألیفات اوست : جامع الوقوف . (از اعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن ادریس بن محمد العراقی الحسینی ، مکنی به ابن ابوالعلا فاضل مالکی و از مردم فاس بود. از تألیفات او است : مختصر فی الصحابه . الجرح و التعدیل . وی به سال 1234 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن ادریس بن مننجری ادریسی الحسنی التلمسانی . وی به مغرب از شیوخ عصر خود بود. از تألیفات او است : حاشیه ٔ علی الجعبری . حاشیة علی فتح المنان . حاشیة علی المرادی . وی به سال 1179 هَ . ق . به فاس درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن اسحاق النهاوندی الزجاجی ، مکنی به ابوالقاسم . در عصر خود از شیوخ عربیت بود. مولد وی نهاوند است و در بغداد نشأت یافت و به سال 339 هَ . ق . در طبریه ٔ سوریه درگذشت . از تألیفات اوست : الجمل الکبری . الایضاح الکافی . این هر دو در نحو است . شرح الالف و اللام مازنی . شرح خطبة ادب الکاتب . المخترع فی القوافی و الامالی . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن محمدالسدوسی معروف به جوهری . قاضی وفقیه و عالم به حساب بود. قضاوت مصر یافت . او را کتابی است در حساب . وی به سال 251 هَ . ق . به سامرا متولد شد و در 320 به مصر درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم المقدسی الدمشقی ملقب به شهاب الدین و مکنی به ابوالقاسم و معروف به ابوشامة. رجوع به ابوشامة شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن عبدکلال . وی از بنی حمیر و شاعری رقیق الغزل بود. به سال 90 هَ. ق . به امر ولید به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن عثمان الصفراوی . رجوع به صفراوی عبدالرحمان بن اسماعیل شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن البارزی بن ابراهیم بن هبة اﷲ الجهنی الحموی الشافعی . از قضات و فقهاء اصولی و شعراء و از اهل حماة بود. به سال 608 هَ . ق . متولد شد و در 683 به مدینه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن بدر معروف به ابن بکار النابلسی رشیدالدین . شاعری خوش سخن بود، او را مدائحی در وصف ناصر و اولاد اوست .وی به سال 619 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن جبلة الانباری . از بزرگان و پیشوایان عصر عباسی است . محمدامین وی را با بیست هزار تن به جنگ مأمون فرستاد او بلاد خراسان را فتح کرد و در همدان با لشکریان مأمون جنگید و به سال 195 هَ . ق . به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حارث بن هشام المخزومی القرشی المدنی . از تابعیان و ثقات حدیث و اشراف جلیل القدر قریش بود. وی یکی از چهار تن است که عثمان بن عفان استنساخ مصاحف را به آنان واگذار کرد. وی به سال 43 هَ . ق . در مدینه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حبیب الفهری معروف به صقلی . بخاطر درازی قامت و کبودی چشم و سرخ و سپیدی رنگ به صقلی معروف شد. هنگام استیلای عبدالرحمان معروف به «الداخل الاموی » بر اندلس با وی مخالفت کرد و به یاری عباسیان برخاست مردم اندلس به جنگ او درآمدند. وی به کوهی در ناحیه ٔ بلنسیه پناه برد الداخل برای سر او هزار دینار جایزه معین کرد و مردی از بربر وی را گرفت و به سال 162 غیلةً او را بکشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حبیب بن ابی عبیدةبن عقبةبن نافع الفهری . وی امیری شجاع و زیرک بود و با پدر خود در افریقیه میزیست پس از قتل پدرش به سال 122 هَ . ق . به اندلس رفت سپس به تونس بازگشت و تا سال 126 در آنجا اقامت کرد و مردم تونس با وی بیعت کردند و به همراهی آنان به قیروان رفت و آنجا را تصرف کرد و با مردم تلمسان و صقلیه و مردانیه نبرد کرد وغنائم زیادی بدست آورد. و غلغله در مغرب انداخت . وی به سال 137 هَ . ق . به دست برادرانش عبدالوارث و الیاس در قصر قیروان به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حجیرة الخولانی المصری ، مکنی به ابوعبداﷲ. از قضات و امین خزانه ٔ مصر و از رجال حدیث بود. عبدالعزیزبن مروان او را به قضاوت برگزید... وی به سال 83 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حسان بن ثابت الانصاری الخزرجی شاعر و شاعرزاده و مقیم مدینه بود. در زمان پدر خود به شاعری شهرت یافت . به سال 104 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حسل الجمحی . شاعر هجاگوی و صحابی بود اصل او از یمن و مولد او مکه است . و در فتح دمشق حاضر بود. وی عثمان بن عفان را در زمان خلافتش هجا گفت . و بدان جهت او را در خیبر زندانی کرد. سپس با وساطت حضرت علی (ع ) آزاد شد. وی در رکاب علی (ع ) در جنگ جمل و صفین حاضر بود، و در صفین به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن الحسین بن محمدبن جابربن خلدون . رجوع به ابن خلدون شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حسن بن سعید الخزرجی القرطبی ، مکنی به ابوالقاسم . عالم به قراآت بود. او راست : کتاب القاصد در علم قرائت .وی به سال 446 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حسن بن عمر الاجهوری فقیه مالکی و از مردم مصر بود و به حلب مسافرت کرد. وی از مدرسین الازهر بود. از تألیفات اوست : مشارق الانوار فی آل البیت الاخیار. شرح علی تشنیف السمع للعیدروس . به سال 1198 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حسین بن عبداﷲ البکری الفاروثی فقیه متصوف واز مردم دمشق بود و شعر نیکو میگفت . به سال 711 هَ . ق . متولد شد و در 776 درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن خالدبن مسافر الفهمی المصری . والی مصر و از رجال حدیث و ثقات بود.وی به سال 127 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن خالدبن ولید المخزومی القرشی از تابعین است . در فتح شام و صفین با معاویه بود. و در خلافت معاویه با رومیان جنگید. ابن اثال طبیب به سال 46 هَ . ق . به امر معاویه وی را زهر داد. (از تاریخ خلفاء ص 153) (الوزراء و الکتاب صص 16 - 17) (کامل ابن اثیر ج 3 ص 229) (الاعلام زرکلی ) (تاریخ مصر ص 121).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن خواجه کلان . از قضاة هرات در زمان حکومت محمدخان شیبانی است که در مدرسه ٔ گوهرشادآغا تدریس میکرد. (از حبیب السیر ج 3 ص 359).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حارت الهمدانی . رجوع به اعشی همدانی شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن داود اعرج ، حافظ و قاری . از مردم مدینه بود. وی دوست ابوهریره و نخستین کس است که علوم عربیت را در مدینه منتشر کرد و عالم به انساب قریش وثقه بود. به سال 117 هَ . ق . به اسکندریه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن علی بن عباس المقری از وزراء دولت اشرفیه رسولیه ٔ یمن بود منصب قاضی القضاتی دولت اشرفیه و مدتی وزارت یافت و به سال 790 هَ . ق . در زبید درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن داود الدمشقی الصالحی . فاضل و از مردم دمشق بود. از تألیفات اوست : الکنز الاکبر فی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر در دو مجلد. فتح الاغلاق فی الحث علی مکارم الاخلاق . مواقع الانوار و مآثر المختار. تحفة العباد فی ادلة الاوراد و نزهة النفوس و الافکار فی خواص الحیوانات و النبات و الاحجار در سه مجلد. وی به سال 782 متولد و در 856 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن یزیدالباهلی ملقب به ذالنور بود. وی از جانب عمربن الخطاب قضاء لشکریانی که به قادسیه میرفتند یافت . سپس او را ولایت باب وقتال ، با ترکان و خزران داد. وی به سال 32 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به ذوالنور شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن زیادبن انعم المعافری افریقی ، مکنی به خالد قاضی و از علماء بود و به جرأت ، بر ملوک و ممانعت آنان از جور و ستم شهرت داشت . وی به سال 75 هَ . ق . به برقه متولد شد و نخستین کس از مسلمانان است که در افریقا متولد شد. او دوبار قضاوت قیروان یافت . سپس به بغداد رفت و سپس در خلافت منصور عباسی بدو پیوست و مورد توجه او واقع شد. پس از آنکه منصور به خلافت رسید او را به قیروان فرستاد. و به سال 161 هَ . ق . در همانجا درگذشت . (از الاعلام زرکلی ) (الوزراء و الکتاب ص 18) (تاریخ مصر ص 121).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن زید معروف به ابن البیلمانی . اصل او از یمن و مسکن او حران . شاعری مجید بود. ولید اموی را مدح گفت . و در حدود سال 90 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن سعیدبن قیس الهمدانی . مردی شجاع و از اشراف یمن بود. وی به همراهی گروه بسیاری از مردم یمن با مختار ثقفی نزدیک کوفه نبرد کرد و در یکی از نبردها به سال 66 هَ . ق . به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن علی بن صالح المکودی . از علماء عربیت بود از تألیفات اوست : شرح الفیه ٔ ابن مالک در نحو. شرح مقدمه ٔ ابن اجروم . البسط و التعریف فی علم التصریف . شرح مقصور و ممدود ابن مالک . وی به سال 807 هَ . ق . به فاس درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن علی بن محمد الجوزی القرشی البغدادی . رجوع به ابن جوزی ابوالفرج در این لغت نامه شود.


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن سمرةبن حبیب بن شمس القرشی ، مکنی به ابوسعید. صحابی است که روز فتح مکه اسلام آورد و در بصره ساکن شد. وی سجستان و کابل و نواحی دیگر را فتح کرد و ولایت سجستان (سیستان ) یافت و در خراسان فتوحاتی کرد. سپس به بصره بازگشت . و در صحیحین از وی 14 حدیث نقل شده است . و به سال 50 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ) (تاریخ سیستان ص 85 و 84).


عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن صخرة الدوسی ملقب به ابوهریره . رجوع به ابوهریره عبدالرحمان شود.



کلمات دیگر: