مترادف حدیقه : باغ، باغچه، بوستان، روضه، گلزار، گلستان، گلشن
متضاد حدیقه : صحرا، کویر
جمع : باغات
باغ , بوستان , باغچه , باغي , بستاني , درخت کاري کردن , باغباني کردن
(تلفظ: hadiqe) (عربی) (در قدیم) باغ .
باغ، باغچه، بوستان، روضه، گلزار، گلستان، گلشن ≠ صحرا، کویر
حدیقه . [ ح َ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شمیران شهرستان تهران در نه هزارگزی کنار راه شوسه ٔ قلهک به لشکرک . دارای 20 تن سکنه . روزهای تعطیل تابستان عده ٔ زیادی برای هواخوری به این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
حدیقة. [ ح َ ق َ ] (اِخ ) نام قریه ای از اعراض مدینه و جنگ اوس وخزرج بدانجای بود. (معجم البلدان ). و رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 5 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 116، 221 شود.
مجیر بیلقانی .
سعدی .
سعدی .
حدیقة. [ ح ُ دَ ق َ ] (اِخ ) جائی است بنی یربوع را درقله ٔ حزن که در آن دو حدیقه است . (معجم البلدان ).