کلمه جو
صفحه اصلی

گلزار


مترادف گلزار : گلستان، گلشن، لاله زار

متضاد گلزار : گلخن

فارسی به انگلیسی

muck, rose-garden, bog, marsh

rose - garden


bog, marsh


muck


فرهنگ اسم ها

اسم: گلزار (دختر) (فارسی) (طبیعت، هنری) (تلفظ: golzār) (فارسی: گلزار) (انگلیسی: golzar)
معنی: گلستان، گلشن، نام نوایی در موسیقی قدیم، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) از الحان قدیمی، ( = گلستان )، به علاوه ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) از الحان قدیمی

(تلفظ: golzār) (= گلستان) ، ← گلستان ؛ به علاوه (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) از الحان قدیمی .


مترادف و متضاد

گلستان، گلشن، لاله‌زار ≠ گلخن


فرهنگ فارسی

گلستان، جائی که گل بسیارروییده باشد
( اسم ) ۱ - جای پر گل گلستان : باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران کاب گلزار تو از اشک چو گلزار من است . ( حافظ ) ۲ - جایی که گل سرخ در آن فراوان روییده . ۳ - نوایی است از موسیقی : خروشان بلبلان در صحن گلزار بوقت صبحدم با لحن گلزار . ( زراتشت بهرام پژدو )
بنام اصلی آن قوزلو مراجعه شود .

فرهنگ معین

( ~ . ) (اِمر. ) ۱ - نام لحنی در موسیقی . ۲ - جای گل بسیار.

لغت نامه دهخدا

گلزار. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) (از: گل + زار = سار، پسوند مکان ). رجوع به دارمستتر شود. کردی گولزار . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلستان . (برهان ) (آنندراج ). گلشن . (صحاح الفرس ). لفظ زار در کلمه ٔ گلزار از عالم لاله زار و کشت زار برای کثرت و ظرفیت می آید. (غیاث ) :
خروشان بلبلان در صحن گلزار
بوقت صبحدم بر لحن گلزار.
زراتشت بهرام پژدو (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
چو خورشید برزد سر از برج گاو
ز گلزار برخاست بانگ چکاو.

فردوسی .


بهار تازه اگر داردی بنفشه و گل
ترا دو زلف بنفشه ست و هر دو رخ گلزار.

فرخی .


دلشاد زی و کامروا باش و طرب کن
با طرفه نگاری چو گل تازه به گلزار.

فرخی .


تا وقت بهار آید هر وقت بهاری
از گل چو دو رخسار بتان گردد گلزار.

فرخی .


گل بیند چندان و بهمن بیند چندان
چندانکه به گلزار ندیده ست و سمنزار.

منوچهری .


با ملک چه کار است فلان را و فلان را
خرس از در گلشن نه و خوک از در گلزار.

منوچهری .


چون نکو ننگری که چرخ به روز
همچو نیل است و شب چو گلزار است .

ناصرخسرو.


رازدار است کنون بلبل تا یکچند
زاغ زار آید و او زی گلزار آید.

ناصرخسرو.


روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شوید گرد.

خیام .


بدم چو بلبل و آنان به پیش دیده ٔ من
بدند همچو گل نوشکفته وگلزار.

جمال الدین عبدالرزاق .


مجلس گلزار داشت منبری از شاخ سرو
بلبل کآن دید کرد زمزمه ٔ بیکران .

خاقانی .


حفت النار همه راه بهشت آمد خار
پس خارستان گلزار تمنا بینند.

خاقانی .


چو گردد باغبان خفته بیدار
به باغ اندر نه گل بیند نه گلزار.

نظامی .


بهار فریدون و گلزارجم
به باد خزان گشته گلزار غم .

نظامی .


تلخ از شیرین لبان خوش میشود
خار از گلزار دلکش میشود.

مولوی .


کآن فلان خواجه چه شد حالش چه گشت
همچنانکه جوشد از گلزار کشت .

مولوی .


قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
و آب شیرین چو تو در خنده و گفتار آیی .

سعدی (طیبات ).


سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
غلغل ز گل و لاله به یکبار برآمد.

سعدی (طیبات ).


آمد گه آن که بوی گلزار
منسوخ کند گلاب عطار.

سعدی (طیبات ).


روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمن زارش همی گردد چمان ابرو.

حافظ.


زین خوش رقم که بر گل رخسار می کشی
خط بر صحیفه ٔ گل و گلزار می کشی .

حافظ.


دل خوش یاد می آرد ز گلزار
چو دل خوش نیست گل خار است و مسمار.

وحشی .


باز بعد از دو سه روزی که به گلزار شکفت
بهر یک مشت زر از باغ رود در بازار.

قاآنی .



گلزار. [ گ ُ ] ( اِ مرکب ) ( از: گل + زار = سار، پسوند مکان ). رجوع به دارمستتر شود. کردی گولزار . ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). گلستان. ( برهان ) ( آنندراج ). گلشن. ( صحاح الفرس ). لفظ زار در کلمه گلزار از عالم لاله زار و کشت زار برای کثرت و ظرفیت می آید. ( غیاث ) :
خروشان بلبلان در صحن گلزار
بوقت صبحدم بر لحن گلزار.
زراتشت بهرام پژدو ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).
چو خورشید برزد سر از برج گاو
ز گلزار برخاست بانگ چکاو.
فردوسی.
بهار تازه اگر داردی بنفشه و گل
ترا دو زلف بنفشه ست و هر دو رخ گلزار.
فرخی.
دلشاد زی و کامروا باش و طرب کن
با طرفه نگاری چو گل تازه به گلزار.
فرخی.
تا وقت بهار آید هر وقت بهاری
از گل چو دو رخسار بتان گردد گلزار.
فرخی.
گل بیند چندان و بهمن بیند چندان
چندانکه به گلزار ندیده ست و سمنزار.
منوچهری.
با ملک چه کار است فلان را و فلان را
خرس از در گلشن نه و خوک از در گلزار.
منوچهری.
چون نکو ننگری که چرخ به روز
همچو نیل است و شب چو گلزار است.
ناصرخسرو.
رازدار است کنون بلبل تا یکچند
زاغ زار آید و او زی گلزار آید.
ناصرخسرو.
روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شوید گرد.
خیام.
بدم چو بلبل و آنان به پیش دیده من
بدند همچو گل نوشکفته وگلزار.
جمال الدین عبدالرزاق.
مجلس گلزار داشت منبری از شاخ سرو
بلبل کآن دید کرد زمزمه بیکران.
خاقانی.
حفت النار همه راه بهشت آمد خار
پس خارستان گلزار تمنا بینند.
خاقانی.
چو گردد باغبان خفته بیدار
به باغ اندر نه گل بیند نه گلزار.
نظامی.
بهار فریدون و گلزارجم
به باد خزان گشته گلزار غم.
نظامی.
تلخ از شیرین لبان خوش میشود
خار از گلزار دلکش میشود.
مولوی.
کآن فلان خواجه چه شد حالش چه گشت
همچنانکه جوشد از گلزار کشت.
مولوی.
قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
و آب شیرین چو تو در خنده و گفتار آیی.
سعدی ( طیبات ).
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد

گلزار. [ گ ِ ] (اِ مرکب ) جای بسیار گل . گلناک . رَزغة. (منتهی الارب ). مطین . (مهذب الاسماء) (دهار) :
همچنان کز نم هوا به بهار
شوره گلزار و باغ گلزار است .

ناصرخسرو.


چه بودت گرنه دیوت راه گم کرد
که بی موزه درون رفتی به گلزار.

ناصرخسرو.


و گفت به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده ، چنانکه پای مرد به گلزار فروشود، پای من به عشق فرومیشد. (تذکرة الاولیاء عطار).

گلزار. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) نام لحنی است در موسیقی . (برهان ) (جهانگیری ). نام نوایی است . (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) :
خروشان بلبلان در صحن گلزار
به وقت صبحدم با لحن گلزار.

زراتشت بهرام پژدو.



گلزار. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند واقع در 8هزارگزی شمال مرند و 2هزارگزی راه آهن جلفا - مرند. هوای آن معتدل و دارای 120 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول آن غلات و پنبه است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


گلزار. [ گ ُ ] (اِخ ) رجوع به نام اصلی آن قوزلو شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گلزار. [ گ ُ ] (اِخ ) رجوع به نام اصلی آن گله جار شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


فرهنگ عمید

جایی که گل بسیار روییده باشد؛ گلستان.


زمینی که در آن گل بسیار باشد، جای پرگل و لای.
جایی که گل بسیار روییده باشد، گلستان.

زمینی که در آن گل بسیار باشد؛ جای پرگل‌و‌لای.


دانشنامه عمومی

گلزار در معانی زیر کاربرد دارد:
محمدرضا گلزار
گلزار (روستا)
گلزار (شهر)
گل زار یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان ذوالبین بخش یامچی شهرستان مرند واقع شده است.
یادداشتهای میدانی و کتابخانه ای دکتر علی میرزامحمدی- جامعه شناس و پژوهشگر مسایل اجتماعی
نام واقعی این روستا گلعذار است که به اشتباه آنرا گل زار می نامند. این روستا از شمال و مشرق به خط راه آهن، از جنوب غربی به باروج، از جنوب به اربطان و از شمال غربی به تازه کند آخوند و لیوار و از جنوب شرقی به مرند محدود می شود.
نام این روستا به علت شباهت تلفظی با روستای گلجار بخش مرکزی مرند اشتباه گرفته می شود.
طول دورة یخبندان 120 روز که از آذرماه شروع، و در فروردین ماه پایان می یابد. میزان بارش سالانه آن 250 میلی متر باران و یک متر برف است. مقدار اراضی آبی 400 هکتار و اراضی دیم آن 100 هکتار است. در این روستا دو قنات قدیمی به نامهای بیوک و شور وجود داشته است. ارتباط این روستا با یامچی از طریق اربطان می باشد.

پیشنهاد کاربران

روستای گلزار در بخش اومایک لالی
محل سکونت تیره هایی از ایل منجزی بختیاروند
اکثرا روستاهای این بخش در پی آبگیری سد گتوند تخلیه شدند


کلمات دیگر: