کلمه جو
صفحه اصلی

سپیده


مترادف سپیده : بامدادان، سپیده دم، سحر، سپیده دمان، سحرگاهان، سفیده، شفق، طلیعه، فجر

متضاد سپیده : غروب، فلق

فارسی به انگلیسی

dawn

فارسی به عربی

ابیض

فرهنگ اسم ها

اسم: سپیده (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: sepide) (فارسی: سپيده) (انگلیسی: sepide)
معنی: سحرگاه، سفیدی و روشنایی صبح، روشنی کم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب، ( در قدیم ) سفیداب، ذره و براده ی قلع، روشنی کم رنگ آسمان قبل از طلوع افتاب

(تلفظ: sepide) روشنی کم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب ؛ (در قدیم) سفیداب ؛ ذره و براده‌ی قلع.


مترادف و متضاد

albumen (اسم)
سفیده تخم مرغ، سفیدهء تخم مرغ، البومین، سپیده، مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی

dawn (اسم)
سپیده، اغاز، سپیده دم، فجر، سحر، سحرگاه، بامداد

protein (اسم)
سپیده، پروتئین

بامدادان، سپیدهدم، سحر، سپیدهدمان، سحرگاهان، سفیده، شفق، طلیعه، فجر ≠ غروب، فلق


فرهنگ معین

(س دِ ) (ص مر. ) روشنایی کمی که هنگام آغاز صبح در آسمان مشرق پدیدار می شود، سفیده .

لغت نامه دهخدا

سپیده. [ س َ / س ِ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) ( از: سپید + َه ، پسوند صفت ساز ) در پهلوی «سپتک » . گلی است. «خسرو کواتان بند 87» ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). گیاهی است شبیه نی بوریا. ( یادداشت مؤلف ). || پهنای روشنی صبح صادق. ( برهان ) ( آنندراج ) ( غیاث ) :
چنین تا سپیده بر آمد ز جای
تبیره بر آمد ز پرده سرای.
فردوسی.
سپیده چو از جای خود بر دمید
میان شب و تیره اندرخمید.
فردوسی.
چو آهیخت بر چنگ شب روز تیغ
ستاره گرفت از سپیده گریغ.
اسدی.
سپیده چو برزد سر از باختر
سیاهی بخاور فرو برد سر.
نظامی.
خروس کنگره عقل پر بکوفت چو دید
که در شب امل من سپید شد پیدا.
خاقانی.
- سپیده بام ؛ سپیده صبح :
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام.
فرخی.
بدین طرب همه شب دوش تا سپیده بام
همی ز کوس غریو آمد و ز بوق شغب.
فرخی.
- سپیده تخم مرغ ( خایه ) ؛ سپیده که در تخم مرغ بود :
دو خایه کرد و بلغده شد و هم اندروقت
شکست و ریخت هم آنجا سپیده و زرده.
سوزنی ( دیوان چ شاه حسینی ص 85 ).
مصون از آفات دهر بوقلمون چون زرده خایه در سپیده. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 54 ).
- سپیده صادق ؛ دم صبح :
صدر جهان جهان همه تاریک شب شده است
از بهر ما سپیده صادق همی دمی.
رودکی.
- سپیده صبح ؛ کنایه از سپیدی که پیش از طلوع آفتاب پدیدار شود. ( آنندراج ) :
آنگاه سرخی برود و آن سپیدی بر پهنا بماند که برای سپیده صبح است. ( التفهیم ص 67 و 68 ).
چون شاه جهان بر اوبرآمد گویی
خورشید شد از سپیده صبح بلند.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ).
|| سفیدآبی که زنان بر روی مالند و آن اقسام می باشد. بهترین آن آن است که شاخ گوزن را بسوزانند تا سفید شود و بکوبند و بپزند و ماست خمیر کنند و خشک سازند. بعد از آن بسایند و بر روی مالند. ( برهان ) ( آنندراج ): اسفیداج ، سفیدآب ؛ سپیده زنان. ( زمخشری ). غُمْنة؛ غالیه و روی شویه که زنان بر روی مالند. ( منتهی الارب ). اسفیداج ؛ سپیده. معرب آن است و آن خاکستر قلعی است. و اسرب اذاشدد علیه الحریق صار اسرنجاً ملطف جلاء. ( منتهی الارب ) :

سپیده . [ س َ / س ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از: سپید + َه ، پسوند صفت ساز) در پهلوی «سپتک » . گلی است . «خسرو کواتان بند 87» (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گیاهی است شبیه نی بوریا. (یادداشت مؤلف ). || پهنای روشنی صبح صادق . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) :
چنین تا سپیده بر آمد ز جای
تبیره بر آمد ز پرده سرای .

فردوسی .


سپیده چو از جای خود بر دمید
میان شب و تیره اندرخمید.

فردوسی .


چو آهیخت بر چنگ شب روز تیغ
ستاره گرفت از سپیده گریغ.

اسدی .


سپیده چو برزد سر از باختر
سیاهی بخاور فرو برد سر.

نظامی .


خروس کنگره ٔ عقل پر بکوفت چو دید
که در شب امل من سپید شد پیدا.

خاقانی .


- سپیده ٔ بام ؛ سپیده ٔ صبح :
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده ٔ بام .

فرخی .


بدین طرب همه شب دوش تا سپیده ٔ بام
همی ز کوس غریو آمد و ز بوق شغب .

فرخی .


- سپیده ٔ تخم مرغ (خایه ) ؛ سپیده که در تخم مرغ بود :
دو خایه کرد و بلغده شد و هم اندروقت
شکست و ریخت هم آنجا سپیده و زرده .

سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 85).


مصون از آفات دهر بوقلمون چون زرده ٔ خایه در سپیده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 54).
- سپیده ٔ صادق ؛ دم صبح :
صدر جهان جهان همه تاریک شب شده است
از بهر ما سپیده ٔ صادق همی دمی .

رودکی .


- سپیده ٔ صبح ؛ کنایه از سپیدی که پیش از طلوع آفتاب پدیدار شود. (آنندراج ) :
آنگاه سرخی برود و آن سپیدی بر پهنا بماند که برای سپیده ٔ صبح است . (التفهیم ص 67 و 68).
چون شاه جهان بر اوبرآمد گویی
خورشید شد از سپیده ٔ صبح بلند.

ابوطالب کلیم (از آنندراج ).


|| سفیدآبی که زنان بر روی مالند و آن اقسام می باشد. بهترین آن آن است که شاخ گوزن را بسوزانند تا سفید شود و بکوبند و بپزند و ماست خمیر کنند و خشک سازند. بعد از آن بسایند و بر روی مالند. (برهان ) (آنندراج ): اسفیداج ، سفیدآب ؛ سپیده ٔ زنان . (زمخشری ). غُمْنة؛ غالیه و روی شویه که زنان بر روی مالند. (منتهی الارب ). اسفیداج ؛ سپیده . معرب آن است و آن خاکستر قلعی است . و اسرب اذاشدد علیه الحریق صار اسرنجاً ملطف جلاء. (منتهی الارب ) :
گفتم که سپیده کرده ای بهر کسی
رنجید نگار از این و بگریست بسی
گفتا که ز شام زلف خود بیزارم
گر بر رخ من سپیده دم زد نفسی .

تاج الدین عمربن مسعود.


و زنگی شب سپیده در چهره مالید. (سندبادنامه ص 88). عجوزه ٔ سیاه که سپیده بر رو مالیده و خود را نوجوان و نغز مینماید. (کتاب المعارف بهاء ولد). و روی را بسپیده و غازه ٔ نیاز بیارای . (کتاب المعارف ).
از پی مشاطگیت هر سحر آید فلک
کحل و سپیده بدست آینه در آستین .

سلمان ساوجی .



فرهنگ عمید

۱. سفیدی و روشنایی صبح.
۲. (زیست شناسی ) [قدیمی] = سفیده
۳. [قدیمی] = سفیداب

دانشنامه عمومی

سپیده نامی برای زنان به معنی سحرگاه است. افراد شاخص با این نام از این قرارند:
سپیده (خواننده)، خواننده ایرانی تبار آمریکایی موسیقی پاپ و راک
سپیده (بازیگر)، بازیگر قدیمی
سپیده کاشانی
سپیده عبدالوهاب، تدوینگر ایرانی

پیشنهاد کاربران

سپیده یعنی پایان شب تاریک

موفق و پیروز، از بین برنده تاریکی و ظلمت، شکست ناپذیر، طلوع، فجر، سفیدترین، پاکترین

یه اسم نایاب و زیباست که کمتر کسی رو میشه دید که اسمش سپیده باشه خیلی قشنگه

سپیده ینی فرصت دوباره ینی پایان شب و نشان طلوع
ینی شروع دوباره. aurora



به معنی روشنایی کم رنگ صبحه

اسم خواهرم سپیده : الهه صبح ، الهه زندگی ، زیباییِ سحرگاه، بهترین و زیباترین شروع💕


بمعنی تخم مرغ بزبان فارسی میباشد . این واژه در حومه شرق کابل مروج است. خراسان شرقی ( افغانستان ) کنونی.

فرصت دوباره، نشان طلوع و شروع مجدد، پایان شب و شروع زندگی جدید

خوب، کامل، باحال، بامزه، تمام لغت هایه برتر برای سپیده درست و دقیق است ( ولی سعی کنید زیاد نزارید رویه بچه هاتون تا خز نشه )

بامدادان سحر گاه روشنی کم رنگ آسمان 😍🌷🌹

اسم خودم هم سپیده هست و درعربی به معنی فجر هست یعنی طلوع صبح

شروع زندگی جدید و شروعی دوباره


شروعی دوباره

سپیده یه جورایی زیر مجموعه سحره و میشه گفت معنیش میشه یه زندگی دوباره روزنه امید . کلا سحر یعنی امید به سپیده . امیده به فردا ها .
الکی که توی همه ی کتاب ها ودیوان های مشهور اسم سحر و نبردن که .
و قابل توجه اونایی که میگن سپیده معنی سحر میده .

امیدواری، شروع دوباره، روشنایی😌

اسم خواهرم
به معنای سحر گاه

زیباترین اسم فقط سپیده. س یعنی سر سبزی پ یعنی پر برکتی ب بالاترین د دانا ه هدایت شده. پس بزن ب سلامتی هرچی دختر روی زمینه ک اسمش سپیده است

سپیده یعنی طلوع خورشید و کم رنگی آسمان اسم خواهرم سپیده هستش

خوشبخت. فداکار . خوشبخت. سعادتمند . برنده . رستگار وپیروز. سربلند. رهاشده.

پایان شب و شروعی دوباره

خیلی معادل انگلیسیه قشنگی داره متاسفانه انگلیسی و فرانسوی ها مشکل تلفظش رو دارند برا همین انگلیسبش رو میگم همیشه و خیلی ذوق میکنند اسم خیلی باکلاسیه و کمتر استفاده شده 😁😎aurora عرب ها هم که اصلا هنگ کامل اند بنده خداها همش میگند فجر خخخخخخ

سپیده یعنی امید وعشق

اسم سپیده در متن شاهنامه از اسم سپینود مشتق شده ( جدای از معنی سپید ه=یعنی نسبت داده شده به سپیدی و روشنایی و به نور کمرنگ خورشید در حین طلوع یا فجر و فلق ) سپینود اسم شاهدخت بسیار محبوب هندی، دختر ملکه، بوده که به ازدواج شاه بهرام در میاد.
معادل ارمنی این اسم بر طبق کتاب بانو پری زنگنه، آرشالوویس هست.
در انگلیسی dawn, یا aurora گفته میشه. تایتان سپیده دم یا پگاه در اساطیر رومی هلیوس بوده که اسم هلنا و هلینا از آن برداشته شده.
ایزد بانوی مهر یا میترا، ایزد بانوی اتش یاتر یا اذر و همچنین امشاسپند شهریور هم همگی به نوعی نمادی از خورشید بوده و وابستگی معنایی با این اسم دارند.

نام سحر بی شک زیر مجموعه نام سپیده است و تمااام
سپیده باکلاس ترههه

روشنی کم رنگ اسمان😻😻😻

زیبا
دلبر
خوشایند
دلسوز
عشق
زن زندگی
سحر گاه

سحر زیر مجموعه سپیده است لطفا انقد همه چیزو یکی نکنید !!!
این اسم یعنی طلوع صبح
واسم باکلاسیه


اول صبح، صبح زود، فجر صادق که فجر ثانی، نیز نامیده می شود عبارت است از روشنایی در آغاز صبح که به افق شرقی متصل است و در عرض افق، همچون نیم دایره پهن و گسترده می شود و روشنی اش هر لحظه روبه فزونی می نهد؛ بر خلاف فجر کاذب که فجر اوّل و مستطیل نیز نامیده می شود روشنایی است باریک و کشیده و اندکی پیش از فجر صادق در بالای افق شرقی بسان ستونی به سوی آسمان کشیده می شود و هر لحظه رو به نقصان می رود تا محو گردد.

سپیده یعنی بد جور در رو شکوندن
سپیده یعنی عاشق نیمه راه

سپیده یعنی عشق زندگی من که خیلی این اسمو دوس دارم

طرح اسم های مشترکم رو تقدیم اسم سپیده می کنم

شبی که با تو سَر شود
سپیده اش
ساناز ترین
سَحَر است. . .

( پیمان کریمی )

صبح دم٬اولین روشنایی صبح٬ نقطه شروع٬ سفید و پاک٬ فرصت مجدد

سپیده س یعنی سربلند پ یعنی پر افتخار د یعنی دوست داشتنی ه یعنی همیشگی

سپیده
یعنی پایان شب و شروع زندگی درود بر
تمام سپیده ها❤

سپیده دم

سپیده یعنی طلوصبح خیلی اسم نازهستش من جاداره ازآقای پیمان تشکری کنم واقعآ شعرقشنگی بودآفریدداداش

سپیده یعنی شروع دوباره زندگی، سپیده یعنی عاشق❤

روشنایی کم رنگ آسمان ، سپیده دم

سپیده اسم باکلاسی
سپیده یعنی پایان شب تاریک
اوناکه اسمشون سپیده هست . . . . .
ناامید نیستن . . . چون اسمشون روشنای
باکلاس شیکه لاکچری شاخ اسم سپیده لطفا خز نکنید ایم سپیده رو

اسم من هم سپیده است و از همه شما تشکر میکنم که نظر های عالی درباره اسمم دادید


کلمات دیگر: