کلمه جو
صفحه اصلی

منا

فرهنگ اسم ها

اسم: منا (دختر) (عربی) (تلفظ: monā) (فارسی: منا) (انگلیسی: mona)
معنی: آرزوها، امیدها، منی، مقاصد

(تلفظ: monā) (عربی) امیدها ، آرزوها ، مقاصد .


لغت نامه دهخدا

منا. [ م َ ] ( هزوارش ، ص ) به لغت زند و پازند به معنی گشاد و فراخ باشد و آن را شایگان هم می گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). به لغت زند و پازند، گشاد و فراخ و پهن. ( ناظم الاطباء ). هزوارش منا ، پهلوی شاهیکان ( شایگان ، گنج شاهی )، چون «شایگان » را به معنی گشاد و فراخ دانسته اند، این کلمه را نیز به همان معنی نوشته اند. ( از حاشیه برهان چ معین ).

منا. [م َ ] ( ع اِ ) یک من یا پیمانه ای است. مَنَوان و مَنَیان مثنی. ج ، اَمناء، اَمنی ، مَنی ، مُنی . ( منتهی الارب ). پیمانه ای که آن را من نیز گویند و یا پیمانه ای که بدان روغن پیمانه کنند. ( ناظم الاطباء ). پیمانه ای 4 که بدان روغن و جز آن پیمایند، یا میزانی که بدان وزن کنند معادل دو رطل. و در صحاح گوید که آن فصیحتر از «من » است. ( از اقرب الموارد ). من که در وزن و سنجیدن مقرر است. ( غیاث ) ( آنندراج ). چیزی که بدان وزن کنند و اصمعی گوید که آن معرب است. ( از المعرب جوالیقی ص 324 ). وزنی معادل دو رطل است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). به وزن دراهم دویست و پنجاه و هفت درهم و سبع درهم تحقیقاً، و به وزن اساتیر چهل استار. ( یادداشت ایضاً ). رجوع به من شود. || وزن ومقدار نقدی است که در عهد عتیق مذکور است و مقابل یکصد شاقل است. ( قاموس کتاب مقدس ). || اندازه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مقدار و اندازه. ( غیاث ) ( آنندراج ). || مقابل و پیشاپیش. گویند: داری منا داره ؛ ای حذاؤها. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مقابل و رویاروی. ( ناظم الاطباء ). برابر. || به معنی منازل نیز آمده و بر این تقدیر مخفف منازل باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). در شعر لبید مراد از منا، منازل می باشد. ( ناظم الاطباء ). در قول لبید: «درس المنا بمتالع فابان » اصل کلمه منازل است و آن ضرورت قبیحی است. ( از اقرب الموارد ). || دو کفه ترازو. || مرگ. || آهنگ. || تقدیر خدای تعالی. ( ناظم الاطباء ).

منا. [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مُنْیَة. ( دهار ). امیدها چرا که جمع مُنْیَة است که به معنی آرزو ومقصد باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به مُنی ̍ شود.

منا. [ م ِ ] ( اِخ ) موضعی است در مکه معظمه که مقام بازار است و حاجیان در آنجا قربانی کنند. ( غیاث ) ( آنندراج ). آنجا که قربان کنند در حج. ( مهذب الاسماء ) :
تا بود کعبه و منا و صفا
تا بود معشر و مقام وحطیم

منا. [ م َ ] (هزوارش ، ص ) به لغت زند و پازند به معنی گشاد و فراخ باشد و آن را شایگان هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ). به لغت زند و پازند، گشاد و فراخ و پهن . (ناظم الاطباء). هزوارش منا ، پهلوی شاهیکان (شایگان ، گنج شاهی )، چون «شایگان » را به معنی گشاد و فراخ دانسته اند، این کلمه را نیز به همان معنی نوشته اند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).


منا. [ م ِ ] (اِخ ) موضعی است در مکه ٔ معظمه که مقام بازار است و حاجیان در آنجا قربانی کنند. (غیاث ) (آنندراج ). آنجا که قربان کنند در حج . (مهذب الاسماء) :
تا بود کعبه و منا و صفا
تا بود معشر و مقام وحطیم
مر ترا باد در جلال مقام
دولتت باد سال و ماه مقیم .

عمعق (دیوان چ نفیسی صص 182 - 183).


مجلس تو کعبه و کف زمزم و حضرت حرم
ز ایران حجاج و سده صخره و درگه منا.

عبدالواسع جبلی (دیوان چ صفا ص 23).


چون رسیدی بر در ((لا)) صدر ((الا)) جوی از آنک
کعبه را هم دید باید چون رسیدی در منا.

خاقانی .


کی برند آب درمنه بر لب آب حیات
کی شود سنگ منات اندرخور سنگ منا.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 22).


کبش گریخته ابراهیم از عقبش بشتافت ... در جمره ٔ کبری آن را بگرفت و در منا قربان فرمود. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 54). آنگاه که فرمان داد که هر کس ... در حین توجه به منا احرام حج بندد. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 409). سید اخیار (ص )... روز پنجشنبه که هشتم ذی الحجه بود با طوایف برایا به منا تشریف برد. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 409). رجوع به مِنی ̍ شود.

منا. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مُنْیَة. (دهار). امیدها چرا که جمع مُنْیَة است که به معنی آرزو ومقصد باشد. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به مُنی ̍ شود.


منا. [م َ ] (ع اِ) یک من یا پیمانه ای است . مَنَوان و مَنَیان مثنی . ج ، اَمناء، اَمنی ، مَنی ّ، مُنی ّ. (منتهی الارب ). پیمانه ای که آن را من نیز گویند و یا پیمانه ای که بدان روغن پیمانه کنند. (ناظم الاطباء). پیمانه ای 4 که بدان روغن و جز آن پیمایند، یا میزانی که بدان وزن کنند معادل دو رطل . و در صحاح گوید که آن فصیحتر از «من » است . (از اقرب الموارد). من که در وزن و سنجیدن مقرر است . (غیاث ) (آنندراج ). چیزی که بدان وزن کنند و اصمعی گوید که آن معرب است . (از المعرب جوالیقی ص 324). وزنی معادل دو رطل است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به وزن دراهم دویست و پنجاه و هفت درهم و سبع درهم تحقیقاً، و به وزن اساتیر چهل استار. (یادداشت ایضاً). رجوع به من شود. || وزن ومقدار نقدی است که در عهد عتیق مذکور است و مقابل یکصد شاقل است . (قاموس کتاب مقدس ). || اندازه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقدار و اندازه . (غیاث ) (آنندراج ). || مقابل و پیشاپیش . گویند: داری منا داره ؛ ای حذاؤها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مقابل و رویاروی . (ناظم الاطباء). برابر. || به معنی منازل نیز آمده و بر این تقدیر مخفف منازل باشد. (غیاث ) (آنندراج ). در شعر لبید مراد از منا، منازل می باشد. (ناظم الاطباء). در قول لبید: «درس المنا بمتالع فابان » اصل کلمه منازل است و آن ضرورت قبیحی است . (از اقرب الموارد). || دو کفه ٔ ترازو. || مرگ . || آهنگ . || تقدیر خدای تعالی . (ناظم الاطباء).


دانشنامه عمومی

منا ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
سرزمین منا در نزدیکی مکه
منا (اصطلاح) (به انگلیسی: MENA) به معنی خاورمیانه و شمال آفریقا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَنّاً: منّت نهادن (منت به معنای آن است که نعمتی را که به کسی دادهای با زبان خود آن را بــــــراوسنگین سازی .یا به عبارت دیگر کاری را که برای او کرده ای بزرگ بشماری. از آنجا نعمتهایی که خدای تعالی به ما داده همه بزرگ و با ارزش است منت نهادن خدای تعالی پسندید...
معنی مِنَّا: از ما - از جانب ما
معنی مَنَعَ: منع کرد - باز داشت
معنی مُنِعَ: منع شد - باز داشته شد
معنی لَا یُتْبِعُونَ: پیگیری نمی کنند (عبارت "لَا یُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنّاً وَلَا أَذًی"یعنی "منت و آزاری به دنبال انفاقشان نمیآورند")
معنی یُصْحَبُونَ: همراهی می شوند - پناه داده می شوند (عبارت "وَلَا هُم مِّنَّا یُصْحَبُونَ" یعنی : "و از سوی ما هم پناه داده نمیشوند" یا "و از سوی ما همراهی نمیشوند")
معنی أَذَقْنَا: بچشانیم (کلمه ذوق - که فعل اذقنا از آن گرفته شده - به معنای آن است که چیزی را برای اینکه بفهمی چه طعمی دارد در دهان بگذاری . و اگر خدای سبحان درعبارت "وَلَئِنْ أَذَقْنَا ﭐلْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُوسٌ کَفُورٌ...
معنی قَلَائِدَ: قربانیهای نشاندار(کلمه قلائد جمع قلاده به معنای گردن بند است ، و درعبارت به معنای هر چیزی است مانند نعل و مثل آن ، که به عنوان نشانه ی قربانی ، به گردن حیوان میاندازند و به این وسیله اعلام میکنند - که این شتر یا گاو یا گوسفند قربانی راه خدا است تا اگ...
معنی مَقَامَهُمَا: در جای آن دو (کلمه مقام در اصل ،اسم مکان ( مکانی است در آن جسمی از اجسام بایستد)یا اسم زمان(زمان ایستادن) ویا مصدر میمی (ایستادن) ، ولی در موارد بسیاری ، صفات و احوال چیزی نوعی ایستادن در یک محل و قرارگاه تشبیه می شود ، و به آن صفات و احوال ، مقام و...
معنی مَّقَامِی: مقام من - اقامت طولانی من (کلمه مقام در اصل ،اسم مکان ( مکانی است در آن جسمی از اجسام بایستد)یا اسم زمان(زمان ایستادن) ویا مصدر میمی (ایستادن) ، ولی در موارد بسیاری ، صفات و احوال چیزی نوعی ایستادن در یک محل و قرارگاه تشبیه می شود ، و به آن صفات و ا...
معنی مَشْعَرِ: مشعرالحرام یا مزدلفه نام محلی است میان عرفات و منا که پس از وادی یا دره ی مأذمین قرار دارد و حجاج باید بعد از غروب شرعی روز عرفه یعنی پس از پایان وقوف در عرفات در روز نهم ذی حجه به این سمت حرکت کنند تا در مشعر برای مدتی هرچند کوتاه به عنوان یکی از وا...
ریشه کلمه:
من (۴۰۹۷ بار)

گویش مازنی

/mannaa/ نوعی سبزی که خشک شده ی آن برای کوکوسبزی مورد استفاده قرار گیرد

نوعی سبزی که خشک شده ی آن برای کوکوسبزی مورد استفاده قرار ...


پیشنهاد کاربران

ارزوی دست نیافتنی، ارزوی بزرگ

منا یعنی غرور یعنی عسق یعنی احساس

مُنا :آرزو
مِنا: قربانگاه

منا یعنی ماه یعنی عشق بی همتا

منا یعنی ارزوی همه

سلام
تااینجایی که میدانم منا به معنای ارزو ها امید ها و مقاصد مثلاً کلمه ی
منای چشم یعنی ارزوی چشم


از زبان هندیجانی منا یعنی عشق پاک یعنی اینه خدا

منا یعنی عشق دیوانه کننده

عشق پاک

منا به معنای امید و آرزو و در ریشه ی یونانی به معنای تک و بی همتا

امیدوآرزو

سلام تا اونجایی که من میدونم منا به معنای شهر ارزو ها خواستنی و الهه عشق هستش الهه ای یونانی که میگن به خاطر به دست توردن عشقش با تمام دنیا میجنگه و در کنار عشقش میمیره�البته اینا افسانس�

منا یعنی عشق

مُنا در پارسی پهلوی به چَمارِ خدا و پادشاه آمده است

منا در زبان پارسی یعنی عشق پاک ناب اسمی که میتونه داشته باشه همینه

منا یعنی هدف ، عشق پاک بی همتا

آرزوی ، مقاصد♡♡

عشق پاک ودیوانه کننده

مَنا: از من
اوستایی: مَنَ
سنسکریت؛ مَمَ

منا یعنی امید و آرزو یعنی عشق


آرزوها و امیدها و اسم یکی از پادشاهان یونانی

سلام اسم منا در میان عربا به معنای ارزو ها ، امیدها، و مقاصد اما در میان ایتالیا به معنای بانوی من و در میان یونانی ها به معنای عشق پاک پس اسم منا در میان هر قوم یک معنایی دارد


کلمات دیگر: