کلمه جو
صفحه اصلی

پژمان


مترادف پژمان : افسرده، پژمرده، خسته دل، غمخوار، غمگین، غمناک، نژند، نومید

متضاد پژمان : شادمان

فارسی به انگلیسی

dejected, sad, crestfallen, remorseful

dejected


crestfallen, remorseful, sad


فرهنگ اسم ها

اسم: پژمان (پسر) (فارسی) (تلفظ: pežmān) (فارسی: پِژمان) (انگلیسی: pezhman)
معنی: غمگین، دل تنگ، نا امید، افسرده، پشیمان، متنفر، متوحش، ( اَعلام ) پژمان [حسین پژمان بختیاری] ادیب و شاعر معاصر

(تلفظ: pežmān) (در قدیم) غمگین ، دل‌تنگ ، نا امید.


مترادف و متضاد

depressed (صفت)
دژم، منکوب، افسرده، غمگین، ملول، محزون و مغموم، پژمان، دلتنگ، فرو رفته

dejected (صفت)
منکوب، افسرده، ملول، نژند، محزون و مغموم، پژمان

despondent (صفت)
سیاه، پژمان، محزون، دلسرد، پکر

افسرده، پژمرده، خسته‌دل، غمخوار، غمگین، غمناک، نژند، نومید ≠ شادمان


فرهنگ فارسی

اندوهگین، افسرده، پژمرده، ملول، دلتنگ، پشیمان
( صفت ) ۱- افسرده غمناک اندوهگین . ۲- پشیمان ۳- نا امید . ۴- مخمور . ۵- متوحش . ۶- متنفر .

فرهنگ معین

(پِ ) [ په . ] (ص . ) ۱ - افسرده ، اندوهگین . ۲ - پشیمان . ۳ - ناامید.

لغت نامه دهخدا

پژمان. [ پ َ / پ ُ / پ ِ ] ( ص ) مرکب از پژم که بمعنی کوه است و الف و نون نسبت.( بهار عجم از غیاث اللغات ). و این دعوی بر اساسی نیست. پژمرده. افسرده. غمناک. غمنده. غمگین. مغموم. ازغم فروپژمرده. اندوهگین. اندوهگن. اندوهناک. بی رونق. دژم. اَسی. ( نصاب الصبیان ). آس. اسیان :
اندر این خانه بوده ام مهمان
کرده ام شاد از او دل پژمان.
عنصری ( از اسدی در نسخه خطی لغت نامه اسدی ).
از این هر زمان نو فرستم یکی
تو با درد پژمان مباش اندکی.
فردوسی.
چنان چون فرستاده پژمان شود
ز دیدارتان سخت ترسان شود.
فردوسی.
بدان ملک فرمانت هزمان روان
که دشمنت را دوست پژمان روان.
اسدی ( گرشاسب نامه نسخه خطی مؤلف ص 360 ).
همی حیران و بی سامان و پژمان حال گردیدی
اگر دیدی بصف دشمنان سام نریمانش.
ناصرخسرو.
حمل سرود نوا شد [ کذا ] بمن همی شب و روز
چنانکه بختم از او گشت رنجه و پژمان.
مسعودسعد.
گاه بر فرزندگان چون بیدلان واله شویم
گه ز عشق خانمان چون غافلان پژمان شویم.
سنائی.
در بخارا دلی مدان امروز
که نه در فرقت تو پژمان است.
سوزنی.
تو دور از من و غمهای تو بمن نزدیک
تو شاد بی من و من بی تو با غم و پژمان.
سوزنی.
در انتظار عهد شب قدر زلف تو
پژمان تر از چراغ به روزم زمان زمان.
سیف اسفرنگ ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| پشیمان. || ناامید. || مخمور. ( برهان قاطع ). رجوع به بی پژمان شود.

فرهنگ عمید

۱. اندوهگین، افسرده، پژمرده، ملول، دل تنگ.
۲. پشیمان.

دانشنامه عمومی

پژمان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
پژمان بازغی
پژمان نوری
پژمان حدادی
پژمان اکبرزاده
پژمان منتظری
پژمان جمشیدی
پژمان درستکار
احمد پژمان
عباس پژمان
محمد پژمان
شاهرخ پژمان

نقل قول ها

پژمان (مجموعه تلویزیونی). پژمان مجموعه ای تلویزیونی به کارگردانی ]، تهیه کنندگی محسن چگینی و نویسندگی مهراب قاسم خانی و پیمان قاسم خانی ساخته بهمن ۱۳۹۱ تا خرداد ۱۳۹۲ است که از شبکه سوم ایران پخش شده است.

پیشنهاد کاربران

غمگین و دل تنگ و نا امید 🌼🌼🌼🌼
( ( کسانی که نمی دانند رای منفی ندهند ) ) 🌸🌸🌸🌸
{{با تشکر }}🌹🌹🌹🌹

اسم پژمان اسم بسیار زیبای است
از نظرمن اسم عالی وبینظری است
با تشکر ☺️

پِژمان بر خلاف معانی و تصور رایج که همه آن را به فسردگی و خمودگی ترجمه کرده اند به معنای کوه و به سانِ کوه هست ( پِژم به معنی کوه و الف نون نسبت ) . اون پَژمان هست که معنای فسرده رو میده

پژمان باکسره ب معنای کوه است واسم است ولی بافتحه یک صفت است که ناامید است تمام نام هامعنای خوب دارند😁

غمگین افسرده

پژمان با کسره ک به عنوان اسم بکار میرود ب معنای کوه میباشد

سلام:
پَژمان____نا اُمید
پُژمان____آرزو
پِژمان____کوه ، منسوب به کوه، برهان قاطع

خشمگین، برآشفته ( هم میتوان معنی کرد )

افسرده . غمگین

پژمان، بر خلاف تصور عامیانه، از ریشه پژمردگی به معنی اندوهگین نیست. بلکه ریشه آن به کلمه پژوهان به معنی شخص پژوهشگر برمی گردد.

شاه شاهان

خمگین

این اسم مقدس برگرفته از چند صفات عالیه خداونده
۱:[ تنهایی]
۲:[آرامش]
۳:[سکوت]
این صفات میشه پایه و اساس یه معبد که پژمان بتونه توش مشغول نیایش بشه و در آخر به انرژی امر کنه.
چو دَریابند، دُریابند

دراصل بزمان معنی چابک بزکوهی مانند ونیز بزمجه ازریشه آن گرفته اند.


کلمات دیگر: