معنی: ماهیار، نام پهلوان ایرانی، ( اَعلام ) ) پیرمردی مهمان نواز در روزگار بهرام گور، ) پهلوان ایرانی که نام او دو بار در گرشاسب نامه ی اسدی طوسی آمده، اول در جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو، دوم در جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو، ) مهیار دیلمی: [قرن هجری] شاعر عرب زبان ایرانی، از شاگردان شریف رضی، ( = ماهیار )
مهیار
فرهنگ اسم ها
معنی: ماهیار، نام پهلوان ایرانی، ( اَعلام ) ) پیرمردی مهمان نواز در روزگار بهرام گور، ) پهلوان ایرانی که نام او دو بار در گرشاسب نامه ی اسدی طوسی آمده، اول در جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو، دوم در جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو، ) مهیار دیلمی: [قرن هجری] شاعر عرب زبان ایرانی، از شاگردان شریف رضی، ( = ماهیار )
(تلفظ: mah yār) (= ماهیار) ، ← ماهیار ؛ (در اعلام) پیرمردی مهمان نواز در روزگار بهرام گور ؛ (در اعلام) پهلوان ایرانی که نام او دو بار در گرشاسب نامهی اسدی طوسی آمده ، اول در جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو ، دوم در جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو .
مهیار به معنی مهدی یار یا از یاران مهدی (عج)
فرهنگ فارسی
ابن مرزویه مکنی به ابوالحسن کاتب فارسی دیلمی شاعر مشهور .
لغت نامه دهخدا
مهیار. [ م َهَْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش حومه شهرستان شهرضا، واقع در 20هزارگزی شمال شهرضا. متصل به شوسه اصفهان به شهرضا. دارای 1261 تن سکنه. آب آن از قنات است. کاروانسرای شاه عباسی دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
مهیار. [ م َهَْ ] ( اِخ ) ابن مرزویه ، مکنی به ابوالحسن. کاتب فارسی دیلمی شاعر مشهور. متوفی در 428 هَ. ق. معاصر سید رضی است و به عربی شعر می سروده است. دیوانی دارد. درباره او گفته اندکه جامع فصاحت عرب و معانی عجم بوده است. برخی او را ایرانی الاصل می دانند که در بغداد متولد شده و منزل او در درب ریاح در کرخ بوده است و همانجا درگذشته. وبرخی نوشته اند که او در دیلم متولد شد و در بغداد برای ترجمه مطالب از فارسی به عربی به استخدام درآمدو مجوسی بود و به سال 394 هَ. ق. نزد شریف رضی اسلام آورد و شعر و ادب را نیز نزد وی آموخت و گویند او در مذهب تشیع راه غلو پیش گرفت و برخی صحابه را سب می نمود. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 264 ). مهیار در شب یک شنبه پنجم جمادی الثانیه 428 هَ. ق. درگذشته است. رجوع به مقدمه دیوان او چ مصر سال 1344 هَ. ق. شود.
مهیار. [ م َهَْ ] (اِ) نامی از نامهای مردان . ماهیار.
مهیار. [ م َهَْ ] (اِخ ) ابن مرزویه ، مکنی به ابوالحسن . کاتب فارسی دیلمی شاعر مشهور. متوفی در 428 هَ . ق . معاصر سید رضی است و به عربی شعر می سروده است . دیوانی دارد. درباره ٔ او گفته اندکه جامع فصاحت عرب و معانی عجم بوده است . برخی او را ایرانی الاصل می دانند که در بغداد متولد شده و منزل او در درب ریاح در کرخ بوده است و همانجا درگذشته . وبرخی نوشته اند که او در دیلم متولد شد و در بغداد برای ترجمه ٔ مطالب از فارسی به عربی به استخدام درآمدو مجوسی بود و به سال 394 هَ . ق . نزد شریف رضی اسلام آورد و شعر و ادب را نیز نزد وی آموخت و گویند او در مذهب تشیع راه غلو پیش گرفت و برخی صحابه را سب می نمود. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 264). مهیار در شب یک شنبه پنجم جمادی الثانیه ٔ 428 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به مقدمه ٔ دیوان او چ مصر سال 1344 هَ . ق . شود.
دانشنامه عمومی
یار ماه، ماه من
مهیار (شهرضا)، روستایی در شهرستان شهرضا استان اصفهان در ایران
مهیار (قائنات)، روستایی در دهستان مهیار بخش مرکزی شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی در ایران
دهستان مهیار، دهستانی در بخش مرکزی شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی در ایران
پیشنهاد کاربران
مه ( ماه ) یار = یار ماه
MAHYAr
روشنایی بخش و امیددهنده. .
( البته شب زنده داری به معنی نخفتن از عشق )
بر ما که شدیم بی کس و مهیار نداریم
نام زیبای مهیار از نظر معنی لغتی با توجه به ظاهر واژه به معنی یار ماه و امثالهم بوده از نظر مفهومی اشاره دارد به حضرت مهدی ( عج )
مهمان نواز
یار مهدی
اسم پسرم مهیاره و اسم شوهرم مهدی
جهان پهلوان تختی
زیرقرآن مرد ِ میدان مهدشیران پهلوانم تختی ام
تیغ بران بهرهرظلم وستم چون پلنگی وحشی ام
ازمیان خوبرویان وُ نیک خویان ِجهان؛غیراو!
عابد وُعَبد وُعبید ِ پهلوان؛مرتضی ی علی ام ( ع )
«بیست وچهارم»غزل
فردا که آیی جان من من درکنارت نیستم
بادی نسیمی حتی برآن غبارت نیستم
فردا که آید یارمن خواهی مرا چون پیش ها
آگه که من روحی شوم برآن دیارت نیستم
حالا بیا. . . حالابیا. . . جانم فدایت «ژاپنی»!
فردا که آیی سوی من حقی جوارت نیستم
گویا چراغی روشن است بر آسمان ِعاشقان
خورشیدمن بازآبتاب کذب است انتظارت نیستم
دراین سرای بی کسی خاتون من منتظرم
دانی که آزادم ولی اهل جسارت نیستم
***
«چشم»ی بر آن دل افکنی! میشِکُفدمهیارتو
والله ِ دربند ِ ولنتاین وُ هیچ عبارت نیستم
چار وسوم چار بهار اومد که مهیار کوله بر پشت عرق اومد تموم جونم شست همه گویند که مهیار پازنی کشت منم پازن کش وپازن منه کشت
شب زنده دار
یار ترین
ماه برگزیده
� هزار و پانصد سال پیش یعنی در دوران خسرو پرویز ساسانی خانواده ای در دهستان ( جی ) از توابع اصفهان بکار زراعت مشغول بود. پدر خانواده یا دهقانی که صاحب مزارع فراوان هست؛ ( فرخ ابن مهیار ) ؛ نامیده می شود. او مردیست که با عنوان �موبد� و سرپرست آتشکده ( آدریان ) ؛ شخصیتی است دین مدار و صاحب نفوذ و قدرت؛ دارای دو پسر می باشد که ( روزبه یا همان سلمان پارسی ) فرزند دوم اوست. �
مه::ماه
یار::یار. دوست
ماه یار
**
اعراب به ماه ::قمر می گویند
ماه نماد امام هستش بعد از پیامبر که خورشید هستش و بعد از غروب خورشید ماه پدیدار میشود
والشمس و ضحاها والقمر اذا تلاها
من اسم بچه هام یکی سامیار هستش یعنی یار پدر یکی مهیار یعنی یار ماه که نماد امام هستش یعنی یار امام
من اسم خودم مهیار هست و ازینکه مادرم این اسم رو برای من انتخاب کرد بسیار خشنودم.
اللهم عجل لولیک الفرج.
همچنین اون معنی که بعضی دوستان میگن یار مهدی به نظرم من کاملا اشتباه هست مهدی خودش به معنی هدایت شده است و یه کلمه کامله تو اسم مهدی نمی گیم که مه دی
ولی تو اسم مهیار میگیم مه یار که مه همون مخفف ماه هست یار هم به معنا همدم و دوست . . .
مهیار یه اسم ایرانی همانند اسم هایی مثل شهریار، سامیار. . . هست
یار ماه ♡
مهیار : ماهیار ؛ 1 ) پیرمردی مهمان نواز در روزگار بهرام گور ( دخترش بنام آرزو همسر بهرام گور شد ) ؛ 2 ) پهلوان ایرانی که نام او دو بار در گرشاسب نامۀ اسدی طوسی آمده است ؛ 3 ) نام پدربزرگ سلمان فارسی ( روزبه ) ؛ 4 ) مهیار دیلمی: [قرن 5 هجری] شاعر عرب زبان ایرانی، از شاگردان شریف رضی.
مهدیار : ( عربی ـ فارسی ) مَهد = ( به مجاز ) سرزمین، کشور، میهن یار ( پسوند محافظ و مسئول ) ، مهدیار = محافظ و نگهبانِ سرزمین و میهن.
مهدی یار : ( عربی ـ فارسی ) یاور مهدی؛ ( به مجاز ) دوستدار و محب مهدی منتظر قائم آل محمّد ( ع ) .
برای اطمینان به سایت سازمان ثبت احوال کشور مرجعه کنید.
https://www. sabteahval. ir/tab - 65. aspx