برابر پارسی : ( آنا ) دریک دم، بیدرنگ، بیکدم، در یک دم، دردم، دریک دم، همان دم، همان دم | ( آناً ) هماندَم، شتابان، زود، دَردَم، بیدِرَنگ، بِیِکدَم
انا
برابر پارسی : ( آنا ) دریک دم، بیدرنگ، بیکدم، در یک دم، دردم، دریک دم، همان دم، همان دم | ( آناً ) هماندَم، شتابان، زود، دَردَم، بیدِرَنگ، بِیِکدَم
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
عربی به فارسی
ضمير , نفس , خود
فرهنگ اسم ها
معنی: مادر، پایه و اساسی، زن، والده، مام، زن سالخورده، اساسی، پایه، ( اَعلام ) ( در میتولوژی یونان ) آناپرانا خواهر ملکه دیدون، Didon که افسانه ی او به هنگام کوچ مردم تروا به سرزمین های لاتین رواج یافت
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
همان درنگ یک لحظه
( اسم ) ظرف آوند سبو آبخوری . جمع : آنیه جمع الجمع : اوانی .
دور گردانیدن کسی را . دور کردن . یا کندن جویچه گرد سراپرده و خرگاه .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
انا. [ اَ ] ( ع ضمیر )مَن. ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) :
دانش دیگر ز نادانی ما
سر برآورده عیان کانی انا.
این انا را رحمةاﷲ ای محب
آن انا بی وقت گفتن لعنت است
آن انا در وقت گفتن رحمت است
آن انا منصور رحمت شد یقین
آن انا فرعون لعنت شد ببین.
آنکه او بی درد باشد ره زنست
زآنکه بی دردی انا الحق گفتنست.
وآنگاه قرب موسی عمرانت آرزوست.
- انا الدوست و انا الیار ؛ امثال این تراکیب از مخترعات متأخرین است. ( آنندراج ) :
در قتلگاه عشق انا الدوست میزنم
این گفتگو ز دار و رسن میشود فزون.
بر سر دار خیال سر منصور کنم.
روا باشد انا اﷲ از درختی
چرا نبود روا از نیکبختی.
- انا بلا انا و نحن بلا نحن ؛ در اصطلاح عرفان ، مقصود از این عبارت تخلیه عبد است از افعال خود و فناء ذاتی است. ( از کتاب اللمع فی التصوف ص 360 از فرهنگ علوم عقلی ).
- انا خَیْرٌ ؛ من بهترم ، مأخوذ از آیه قرآن است که در موضوع مکالمه خدا با ابلیس هنگام آفرینش آدم نازل شده است : قال ما منعک الاتسجد اذ أمرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین.( 12/7 ).
انا. [ اَ ] (ترکی ، اِ) مادر.(از غیاث اللغات ). در ترکی آذربایجانی آنا گویند.
دانش دیگر ز نادانی ما
سر برآورده عیان کانی انا.
مولوی .
آن انا را لعنةاﷲ در عَقِب
این انا را رحمةاﷲ ای محب
آن انا بی وقت گفتن لعنت است
آن انا در وقت گفتن رحمت است
آن انا منصور رحمت شد یقین
آن انا فرعون لعنت شد ببین .
مولوی .
- انا الحق ؛ من حق و خدا هستم ، بزعم صوفیان دو تن دم از انا الحق زدند یکی بحق و دیگری بناحق ، آنکه از سر حقیقت انا الحق گفت حسین بن منصور حلاج بود و آنکه ناروا گفت فرعون عنود بود. (از فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ). منصور بسبب گفتن این کلمه کشته شد. (یادداشت مؤلف ) :
آنکه او بی درد باشد ره زنست
زآنکه بی دردی انا الحق گفتنست .
مولوی .
فرعون وار لاف انا الحق همی زنی
وآنگاه قرب موسی عمرانت آرزوست .
سعدی .
و رجوع به انا اﷲدر همین ترکیبات و حسین حلاج و حلاج شود.
- انا الدوست و انا الیار ؛ امثال این تراکیب از مخترعات متأخرین است . (آنندراج ) :
در قتلگاه عشق انا الدوست میزنم
این گفتگو ز دار و رسن میشود فزون .
علی خراسانی (آنندراج ).
گل مگر لاف انا الیار بگلشن زده است
بر سر دار خیال سر منصور کنم .
عالی (از آنندراج ).
- انا اﷲ ؛ من خدا هستم ، ادای بعضی از متصوفین در اشاره به وحدت وجود و اینکه خدا در تمام اجزای عالم ، جاری و ساری است :
روا باشد انا اﷲ از درختی
چرا نبود روا از نیکبختی .
شیخ محمود شبستری .
- انا انت و انت انا ؛ در اصطلاح عرفان منظور از این عبارت فناء عاشق است در معشوق بطوری که غیر از معشوق نبیند حتی خود را. (از کتاب اللمع ص 360 از فرهنگ علوم عقلی ).
- انا بلا انا و نحن بلا نحن ؛ در اصطلاح عرفان ، مقصود از این عبارت تخلیه ٔ عبد است از افعال خود و فناء ذاتی است . (از کتاب اللمع فی التصوف ص 360 از فرهنگ علوم عقلی ).
- انا خَیْرٌ ؛ من بهترم ، مأخوذ از آیه ٔ قرآن است که در موضوع مکالمه ٔ خدا با ابلیس هنگام آفرینش آدم نازل شده است : قال ما منعک الاتسجد اذ أمرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین .(12/7).
بندگی ّ او به از سلطانیست
که انا خیر دم شیطانیست .
مولوی (از فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ).
- انادان (انا + دان = داننده )؛ آنکه مرا میداند، کنایه از عارف ربانی که میداند حقیقت واقع وجودش جز انانیت ازلی چیز دیگری نیست و این وجود ظاهری ظل و سایه ای از آن حقیقت است :
رب ّ بر مربوب کی لرزان بود
کی انادان بند جسم و جان بود؟
مولوی (از فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ).
- انا و لاغیری ؛ در مقام عجب و استکبار گویند: هر یک از باد غرور دم انا و لاغیری میزدند. (رشیدی ).
انا. [ اَ ن َ ] (ع ضمیر) ضمیر منفصل متکلم وحده ودر آن مؤنث و مذکر یکسان است . رجوع به اَنا شود.
انا. [ اَن ْ نا ] (اِخ ) دهی است از بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون با 150 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
انا. [ اِن ْ نا ] (اِخ ) شهریست در جزیره ٔ سیسیل که سابقاً کاستروژیووانی نام داشته . (از لاروس ). این شهر در دوران اسلامی حائز اهمیت بوده و در کتب عربی بنام قصریانه ذکر شده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1046). و رجوع به قصریانه در همین لغت نامه شود.
آن دغلکاری ّ و دزدیهای او
وآن چو فرعونان انا انای او.
مولوی .
- انا اعطینا ؛ سرآغاز سوره ٔ کوثر (سوره ٔ 108 قرآن ) که بیشتر بدان نام برده می شود.
- انا انزلنا ؛ سرآغاز سوره ٔ قدر (سوره ٔ 97 قرآن ) که بیشتر بدان نام برده میشود.
- انا فتحنا ؛ سرآغاز سوره ٔ فتح (سوره ٔ 48 قرآن ).
انا. [ اُ ] (اِخ ) وادیی است در نزدیکی ساحل بین صلا و مدین . (از معجم البلدان ). و رجوع به همین کتاب شود.
انا. [ اُن ْ نا ] (اِخ ) نام چند موضع است در عراق . (از معجم البلدان ).
فرهنگ عمید
۲. به یک دم، در یک لحظه.
ظرف، آوند.
ظرف؛ آوند.
دانشنامه عمومی
آنا (نام)
آنا (انجیل)
آنا خانم
آنا، ساموآ
Mancomunidad de la Costa del Sol Occidental, اسپانیا
Kastoria, یونان
Għarb, مالت
کرایووا، رومانی
شنفرپوشگوین گیش، بریتانیا
انا ۳۵۷ کیلومترمربع مساحت و ۲۷٬۹۹۸ نفر جمعیت دارد و ۹۳۱ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
دانشنامه اسلامی
معنی أَنَاْ: من
معنی أَنَّا: که ما
معنی مَا أَنَاْ: نیستم
معنی عَنَّا: از ما
معنی مُدْرَکُونَ: آنان که چیزی که در تعقیبشان بوده به آنها رسیده(در جمله "إِنَّا لَمُدْرَکُونَ "منظور این است که لشکر فرعون که در تعقیبمان بود به ما رسید)
معنی رَادُّوهُ: برگرداننده های او (در عبارت "إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ " یعنی ما او را به تو بر می گردانیم دراصل رادّون بوده که که نون آن به دلیل مضاف واقع شدن حذف گردیده است)
معنی کَتَبْنَا: نوشتیم ( در عباراتی نظیر "أَنَّا کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ أَنِ ﭐقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ " کنایه از واجب کردن و مقدر نمودن است)
معنی لَّکِنَّاْ: ولی من (اصل آن لکن انا بوده که همزه انا بعد از نقل فتحهاش به نون حذف شده ، و دو نون در یکدیگر ادغام گردیده که در حالت وصل با نون مشدد و با صدای بالا و بدون الف قرائت میشود ، و در حالت وقف با الف ، مانند کلمه انا که ضمیر تکلم است و در حالت وصلی به صور...
معنی الم: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که الم معنایش " انا الله الملک " است . یعنی منم خداوند سلطان )
معنی نَأْتِی: می آییم (عبارت "أَنَّا نَأْتِی ﭐلْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا " یعنی ما به سراغ زمین می آییم واز اطراف [و جوانب] آن [که ملتها،اقوام، تمدنها و دانشمندانش هستند] میکاهیم؟)
تکرار در قرآن: ۶۸(بار)
گویش مازنی
نوعی گیاه خودرو با ساقه های خزنده و برگ های کنگره ای همیشه ...
هم اندازه – میزان
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
انا یعنی مادر
مهربان
روباه پیر کپک زده خیالاتی نشو
دا::نام مادر در زبان لری
دالکه ::در زبان کردی
دایه::رایج در بین پارسیان
قبل از ورود مغول ها و گورکانیان اسم *آنا*
در ایران وجود داشته . .
حتی اعراب بادیه نشین
نام* دایه* را بر مادر نگهدارنده کودکان خود گذاشتند
دایه::دانایه. دانآیه. مادر آگاه
منطقه شبه جزیره عربستان
تا زمان ساسانیان جزئی از خاک ایران بودند
آنها به مادران خود* ام*
می گفتند. .
ولی به کسی که کودک را نزد
او می گذاشتند و بزرگش می کرد
*** دایه** می گفتند
آریایی های ساکن در ایران هم اکنون از کلمه * دا *استفاده می کنند
آنا ریشه کلمه دانا است
دانا::دا
دا::دانا. آنا. مادر. دانایی. دآنا.
دا:::نام مادر در زبان لر ی
دالکه::نام مادر در زبان کردی
آنا به معنی
ایز د. خدا. الهه. مادر
آناهیتا:::ایزد باران و آب. الهه
باران. مادر باران
آناهیتا::آناهیدا
به معنی باروری و خرد
سیاره ناهید
این اسم در زمان هخامنشیان و ساسانیان مقدس بوده
و در کتاب اوستا از آن یاد
شده
این اسم کاملا آریایی است
آریایی مادر را ایزد و خدای
روی زمین می دانستند و آن را
آنا نامیدند
******
شناسهء فعل انا ( ت ) به همراه ( ضمه ) است .
هم دم؟
؟؟؟؟؟؟؟
ااافرین!!!
خوب معنی کردین
۱. انا از ترک قدیم تر. . .
۲. اسم در ترک ها رایج تر یا در اروپایی ها و مسیح ها
انا. . اناهیتا. . گویشی از الا . .
که میشود مادر بالا . .
اما اصل کلمه آنا به زبان یونانی برمیگرده که یه زبان هندواروپایی_آلتایی هست نه ترکی!
واقعا نمیدونم بعضی دوستان چه اصراری دارن که زبان کل منظومه شمسی ترکی بوده و تو مریخ هم دارن ازش استفاده میکنن. به زبان ترکی توهین نمیکنم منظورم این بود که از گفتن مزخرفات بپرهیزید. هرچند زبان ترکی هم قطعا برای خودش تاریخی داره بس کهن همونطور که زبان های یونانی و عبری و پارسی و غیره دارن.
هر وقت یاد گرفتید که بدون تعصب به جهان نگاه کنین اونوقت به پله پسین دانش گام نهادیم. . .
در ضمن برای اثبات سخنم هم، میتونین این جمله رو در گوگل جستجو کنید:
Anna what does it mean
در پناه خدا. . .
نام آنا از هانای عبری باستان گرفته شده است - "محبت" ، "شجاعت" ، "قدرت"
اشکال این نام در زبانهای دیگر: آن ، آنایس ، آنت ، هانا ، آنا ، آنت ، آنیا ، آنیا ، غنا ، هانا.
منبع سایت اکراینی :UNIAN. NET
نویسنده:کاترینا پولاتوا
در یک خانواده ی ترک، آنا ( مادر به ترکی ) و آتا ( پدر به ترکی ) و آتیه ( نام دخترشان در این قصه و به معنی آینده ) در آشپزخانه مشغول آشپزی هستند آنا می گوید، آتیه، آنی ( فورا ) یک آنیه ی ( ظرف ) آب بیار که غذامون سوخت، آتیه در آنی ( در لحظه ای ) ، آینه شمع دان بدست آنا می دهد آتا داد می زند آتیه ، آنا آنیه می خواست نه آینه، و بعد غرغر می کند که چه دختری آنا تربیت کرده است و آتیه قول می دهد که در آتی ( آینده ) بیشتر دقت کند. [البته آنیه جمع است و به معنای ظرف هاست، دقت شود. ( جمع انا ) ]
این داستان، که نوعی بازی با کلمات است همراه با تصور ذهنی ان می تواند یادسپاری کلماتی چون آنا، آتا، آنی، آنیه، آتیه را آسان تر و مدت ماندگاری در حافظه را از جهت تداعی داستان در ذهن بیشتر کند. برای یادسپاری بهتر توصیه هایی شده است از جمله ارتباط برقرار کردن کلمات جدید با کلمات آشنای قبلی، افزودن طنز و حالت غیر طبیعی دادن به داستان، دیدن تصویر ذهنی همراه با رنگ و صدا و حرکت و احساس وغیره؛ پیروز باشید.
ضمنا آقای آریا بهداروند تاریخ نسازید برای خودتان. آنا هیچ ربطی به دانا نداره. دانا صفتی است که از بن "دان" گرفته شده و دانستن مصدر آن هست. کل تاریخ ادبیات را زیر سوال بردید با این توضیحاتتان!!!!
هر جا کلمه "دا" دیدید سریعا به مادر لری نچسبانید.
در این زمینه باید گفت، "اِنّا" در اصل "اِنّنا" بوده، ترکیبی از "اِنّ" و ضمیر متکلم مع الغیر "نا"!
و "اِنّی" نیز در اصل "اِنَّنی" بوده، ترکیبی از اِنَّ و نون وقایه و ضمیر متکلم وحده"ی"
به دلیل اجتماع سه نون، یکی از نون ها را می توان برای تخفیف حذف کرد.
همان گونه که در علم ادب بیان شده، حروفی در کلام عرب وجود دارند که اگر آورده نشوند خلل و اشکالی در اصل معنا به وجود نمی آید، ولی آوردنشان در کلام سبب تأکید کلام می شود. بنابراین هرگاه متکلم احساس کند کلامش علاوه بر تأکید شدن به سبب اِنَّ نیاز به تأکید بیشتری دارد، نون را در کلامش می آورد و با لفظ "اِنَّنی" یا "اِنَّنا" با مخاطب سخن می گوید، مانند سخن موسی و هارون ( علیه السلام ) با پروردگار متعال برای رساندن و القای ترس بیش از حد از روبرو شدن با فرعون و جواب پروردگار به آنان مبنی بر تأکید بر معیت و همراهی با آنان جهت از بین بردن این ترس مفرَط در آیات:
قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا أَوْ أَنْ یَطْغی ( طه، 45 ) .
قالَ لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى ( طه، 46 ) .
هر گاه نیاز به تأکید مضاعف نباشد نون آورده نمی شود. بنابر این، آوردن و نیاوردن نون، دایر مدار احتیاج به تأکید مضاعف و عدم احتیاج به آن است که تشخیص مصادیق آن با توجه لوازم زمانی و مکانی بر عهده متکلم حکیم می باشد. ( برگرفته از سایت شیعه نیوز )
ب اسپانیایی الهه
ب فارسی مادر
این معنی رو از کجاتون در آوردین واقعا!!!
این معنی های من در آوردی رو می نویسیم و تبلیغ میکنین که آدم از گذاشتن اسم به این قشنگی پشیمون بشه, چون بعدا باید به همه توضیح بدی که معنی آنا, زن سالخورده نیست, متاسفم برای اطلاع رسانی غلطتون
آتا از آتیلا به معنای پدر