عياشي , شراب خواري , ميگساري , هر چيز چرخنده , درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد , نوعي کرجي پارويي يابادباني , نيزه , فرفره , چيز غريب وخنده دار , ادم غريب , شوخي , خنده دار , نيزه ماهي گيري , قايق پارويي سريع السير , با زوبين ماهي گرفتن , سيخ زدن , کردن , خوابدارکردن
حفله
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
جمعیت، انجمن
انبوهی و بسیاری
انبوهی و بسیاری
لغت نامه دهخدا
( حفلة ) حفلة. [ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) انبوهی و بسیاری. ( غیاث ). حفل. || اخذ للامر حفلته ؛ کوشش کرد در کار.
حفلة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) انبوهی و بسیاری . (غیاث ). حفل . || اخذ للامر حفلته ؛ کوشش کرد در کار.
پیشنهاد کاربران
نزول
آهنگ شاد
جشن، شادی
کلمات دیگر: