کلمه جو
صفحه اصلی

بارح

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - باد گرم تابستان. ۲ - باد تند گردناک باد شدیدی که غبار بر انگیزد. جمع : بوارح . ۳ - شکاری که از جانب راست بسوی چپ گذرد مقابل سانح . ۴- طلوع ستار. منزل از موقع روشنایی بامداد در غیر موسم باران .
از محدثان است

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - باد گرم تابستان . ۲ - باد شدیدی که غبار برانگیزد. ۳ - شکاری که از جانب راست به سوی چپ گذرد. ۴ - طلوع ستارة منزل از موقع روشنایی بامداد در غیرموسم باران .

لغت نامه دهخدا

بارح. [ رِ ] ( ع اِ ) باد گرم تابستان. ( منتهی الارب ). باد گرم که از جانب راست آید و این کلمه از برح گرفته شده که بمعنی امر شدید شگفت آور است. ( المعرب جوالیقی ص 65 ). و احمد محمد شاکر در حاشیه آرد: برح بمعنی شدت و اذیت است و آنچه جوالیقی نوشته پیروی از استادش تبریزی است. و من در آثار گذشتگان این معنی را نیافتم. || باد تند گردناک. ج ، بوارح. ( منتهی الارب ): ریح بارح ؛ شدید. ( از اقرب الموارد ). باد شدیدی که غبار برانگیزد. ( از جمهره ابن درید 1 : 218 ). طوفان. ( دِمزن ). || بمعنی بروح ضد سانح و العرب تتطیربالبارح و تتفأل بالسانح لانه لایمکنک ان ترمیه حتی تنحرف. ( منتهی الارب ). || و در مثل است : انما هو کبارح الاروی ؛ در حق کسی گویند که از او احسان بندرت بوقوع آید، زیرا که اروی یعنی بز کوهی که بر قله جبال سکونت دارد و کسی او را نبیند مگر گاهی در سالهای دراز. ( منتهی الارب ). صیدی که از جانب راست آدمی میآید مانند بروح. ج ، بوارح و عرب بدان فال بد زند زیرا نمیتوان بدان تیر انداخت جز هنگامی که انسان منحرف شود. ( از اقرب الموارد ). مقابل سانح. صید که از جانب راست صیاد درآید و عرب آنرا شوم دارد. شکاری که از جانب راست صیاد بسوی چپ گذرد. خلاف سانح. ( آنندراج ). بداقبال. از بخت بد. ( دِمزن ): و در انتظار سانح و بارح و نازح و سارح مانده. ( سندبادنامه ص 259 ).
- بنت بارح ؛ بلا و سختی. ج ، بنات بارح. ( منتهی الارب ).
|| ( اصطلاح نجوم ) طلوع ستاره منزل از موقع روشنائی بامداد در غیر موسم باران ، کذا ذکره عبدالعلی البرجندی فی بعض الرسائل و در لفظ طلوع شرح آن بیاید. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

بارح. [ رِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن بارح هروی. محدث بوده است. ( منتهی الارب ).

بارح . [ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن بارح هروی . محدث بوده است . (منتهی الارب ).


بارح . [ رِ ] (ع اِ) باد گرم تابستان . (منتهی الارب ). باد گرم که از جانب راست آید و این کلمه از برح گرفته شده که بمعنی امر شدید شگفت آور است . (المعرب جوالیقی ص 65). و احمد محمد شاکر در حاشیه آرد: برح بمعنی شدت و اذیت است و آنچه جوالیقی نوشته پیروی از استادش تبریزی است . و من در آثار گذشتگان این معنی را نیافتم . || باد تند گردناک . ج ، بوارح . (منتهی الارب ): ریح بارح ؛ شدید. (از اقرب الموارد). باد شدیدی که غبار برانگیزد. (از جمهره ٔ ابن درید 1 : 218). طوفان . (دِمزن ). || بمعنی بروح ضد سانح و العرب تتطیربالبارح و تتفأل بالسانح لانه لایمکنک ان ترمیه حتی تنحرف . (منتهی الارب ). || و در مثل است : انما هو کبارح الاروی ؛ در حق کسی گویند که از او احسان بندرت بوقوع آید، زیرا که اروی یعنی بز کوهی که بر قله ٔ جبال سکونت دارد و کسی او را نبیند مگر گاهی در سالهای دراز. (منتهی الارب ). صیدی که از جانب راست آدمی میآید مانند بروح . ج ، بوارح و عرب بدان فال بد زند زیرا نمیتوان بدان تیر انداخت جز هنگامی که انسان منحرف شود. (از اقرب الموارد). مقابل سانح . صید که از جانب راست صیاد درآید و عرب آنرا شوم دارد. شکاری که از جانب راست صیاد بسوی چپ گذرد. خلاف سانح . (آنندراج ). بداقبال . از بخت بد. (دِمزن ): و در انتظار سانح و بارح و نازح و سارح مانده . (سندبادنامه ص 259).
- بنت بارح ؛ بلا و سختی . ج ، بنات بارح . (منتهی الارب ).
|| (اصطلاح نجوم ) طلوع ستاره ٔ منزل از موقع روشنائی بامداد در غیر موسم باران ، کذا ذکره عبدالعلی البرجندی فی بعض الرسائل و در لفظ طلوع شرح آن بیاید. (کشاف اصطلاحات الفنون ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بارِح (عربی)، جانور وحشی یا پرنده ای که از برابر مسافر یا صیاد از راست به چپ گذر کند.
بارح را، اگر چه عقاید درست در این باره مختلف است، برخی از عوام به فال بد می گیرند، زیرا گفته می شود که سمت چپش را به صیاد نشان می دهد و او فرصت نمی کند که آن را هدف قرار دهد. سانِح جانوری است که از چپ به راست گذر می کند و به فال نیک گرفته می شود. ناطِح از پیش رو درمی آید و قَقعید از پشت سر.


جدول کلمات

باد گرم, شب گذشته


کلمات دیگر: