کلمه جو
صفحه اصلی

یلک

فرهنگ فارسی

به معنی پرهای ریز مرغان خوافی مرغان باشد و هم اکنون بدین معنی در آذربایجان و تبریز مستعمل است

فرهنگ معین

(یَ لَ ) (اِ. ) کلاه گوشه ، گوشه ای از کلاه یا تاج .

لغت نامه دهخدا

یلک . [ی َ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر یل ترکی . نیم تنه ٔ بلند معمول زنان مصری . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یَل شود.


یلک . [ ی ِ ل َ ] (ترکی ، اِ) پرهای ریز مرغان . خوافی مرغان باشد و هم اکنون بدین معنی در آذربایجان و تبریز مستعمل است . (از یادداشت مؤلف ). هریک از پرهای بال و دم مرغان ، به خصوص خروس :
اگر عقاب سوی جنگ او شتاب کند
عقاب را به یلک بشکند سر و تن و بال .

فرخی .



یلک. [ ی َ ل َ ] ( اِ ) قسمی از کلاه و تاج پادشاهان. ( ناظم الاطباء ). کلاهی است که سلاطین بر سر گذارند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نوعی از کلاه است ملوک و سلاطین را تا جعد گوش. ( برهان ) :
تا من به نور ماه تو شب را برم به روز
زان پیش کزسمور به مه برکشی یلک.
سوزنی ( از انجمن آرا ).
|| دلی را گویند که از اندیشه فارغ بود. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

یلک. [ی َ ل َ ] ( اِ مصغر ) مصغر یل ترکی. نیم تنه بلند معمول زنان مصری. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یَل شود.

یلک. [ ی ِ ل َ ] ( ترکی ، اِ ) پرهای ریز مرغان. خوافی مرغان باشد و هم اکنون بدین معنی در آذربایجان و تبریز مستعمل است. ( از یادداشت مؤلف ). هریک از پرهای بال و دم مرغان ، به خصوص خروس :
اگر عقاب سوی جنگ او شتاب کند
عقاب را به یلک بشکند سر و تن و بال.
فرخی.

یلک . [ ی َ ل َ ] (اِ) قسمی از کلاه و تاج پادشاهان . (ناظم الاطباء). کلاهی است که سلاطین بر سر گذارند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از کلاه است ملوک و سلاطین را تا جعد گوش . (برهان ) :
تا من به نور ماه تو شب را برم به روز
زان پیش کزسمور به مه برکشی یلک .

سوزنی (از انجمن آرا).


|| دلی را گویند که از اندیشه فارغ بود. (انجمن آرا) (آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. [مصغرِ یل] = یل۲
۲. کلاه گوشی.

دانشنامه آزاد فارسی

یَلَک
از پوشش های اعراب، از جمله عرب های طرابلس غرب و مصر. این پوشش برای مردان و زنان متفاوت است. یلکِ مردان، جلیقه ای کوتاه، فراخ با آستین هایی بسیار گشاد و بلند بود که قسمت های پایین جلیقه از جلو و عقب به سوی بالا تا می خورد؛ از مدخلی که در بالای لباس تعبیه شده پوشیده می شود. یلک های بزرگان از اطلس قرمز و زردوزی شده بودند. یلکِ زنان، قبای جلوبازی با آستین هایی تنگ و دراز، تقریباً شبیه قفطانِ (خفتان) مردان بود، اما در بدنه و بازوان تنگ تر و آستین ها درازتر از خفتان بود. این جامه، که آن را روی پیراهن می پوشیدند، در جلو از سینه تا کمر یا کمی پایین تر دگمه می خورد و سپس تا پایین جامه باز بود. در قسمت سینه فراخ تر و طوری دوخته می شد که پیراهن زیرین پیدا باشد. گاه آنقدر بلند بود که به اندازۀ ۲۰ تا ۳۰ سانتی متر روی زمین کشیده می شد.

پیشنهاد کاربران

یلک [ اصطلاح پوشاک ]:لباسی است که با زیورآلات و سکه تزئین می شود و بر سر می اندازند و جنس آن از ابریشم است. لباس مخصوص اقوام ترکمن.


کلمات دیگر: