کلمه جو
صفحه اصلی

امدادی

فارسی به انگلیسی

outreach, relief, tending tassist or relieve, reenforcing

tending tassist or relieve, reenforcing


outreach, relief


مترادف و متضاد

auxiliary (صفت)
معین، عوضی، کمکی، امدادی، کمک دهنده

relay (صفت)
امدادی

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به امداد ۲- در ورزشهای دو و میدانی و دوچرخه سواری نوعی از مسابقه است که چندین با فاصله های معینی در یک مسیر ایستاده با کمک یکدیگر آن مسافت را طی کنند .

لغت نامه دهخدا

امدادی. [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب به امداد. ( فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح ورزش در ورزشهای دو میدانی و دوچرخه سواری نوعی از مسابقه است که چند تن با فاصله های معین در یک مسیر ایستاده با کمک یکدیگر آن مسافت را طی کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران

نوعی مسابقه دوتیمی. . . .


کلمات دیگر: