برابر پارسی : با شتاب، به تندی، به شتاب
به سرعت
برابر پارسی : با شتاب، به تندی، به شتاب
فارسی به انگلیسی
rapidly, quickly, at once
apace, double-quick, quick, quickly, rapidly, speedily, swiftly
فرهنگ فارسی ساره
با شتاب
واژه نامه بختیاریکا
چار نال؛ شِدِرقه
پیشنهاد کاربران
برق آسا
صرف. مصرف.
repidly
In a snap
In a jiffy
In the blink of an eye
In a jiffy
In the blink of an eye
شلاقی
نه دیر ؛ زود. به سرعت. نه با فاصله ٔ بسیار. نه در زمانی طولانی. بفاصله ٔ کم از زمان :
هر گلی پژمرده گردد زو نه دیر
مرگ بفشارد همه در زیر غن.
رودکی.
من این لشکرم را یکایک نه دیر
کنم یکسر از گنج و دینار سیر.
فردوسی.
هر گلی پژمرده گردد زو نه دیر
مرگ بفشارد همه در زیر غن.
رودکی.
من این لشکرم را یکایک نه دیر
کنم یکسر از گنج و دینار سیر.
فردوسی.
in record time=very quickly
کلمات دیگر: