کلمه جو
صفحه اصلی

اقتباس


مترادف اقتباس : اخذ، گرفتن، آموختن، فراگیری، یادگیری

برابر پارسی : برگیری، برداشت، برگرفتن از، برگرفته

فارسی به انگلیسی

version


borrowing, acquiring, extract, arrangement, extract(ion), version

adaptation, modification, borrowing, derivation from other sources and changing and adjusting them, derivative


فارسی به عربی

اقتباس , تبنی , تکیف

عربی به فارسی

ذکر , نقل قول , احضار , احضار به بازپرسي , تقديرازخدمات , تقديررسمي , بيان , ايراد , اقتباس , عبارت , مظنه , نقل کردن , مظنه دادن , نشان نقل قول


مترادف و متضاد

۱. اخذ، گرفتن
۲. آموختن، فراگیری، یادگیری


adaptation (اسم)
تطبیق، توافق، انطباق، اقتباس

adoption (اسم)
قبول، اقتباس، اتخاذ، اختیار، قبول به فرزندی، فرزند خواندگی

derivation (اسم)
اقتباس، استنتاج، اشتقاق، استخراج، استنساخ، سر چشمه

quotation (اسم)
اقتباس، ایراد، بیان، نقل قول، عبارت، مظنه

اخذ، گرفتن


آموختن، فراگیری، یادگیری


فرهنگ فارسی

پاره آتش گرفتن، نورگرفتن، فایده گرفتن ودانش فراگرفتن ازکسی
۱ - ( مصدر ) گرفتن اخذ کردن . ۲ - آموختن فرا گرفتن . ۳ - آوردن آیه ای از قر آن یا حدیثی در نظم و نثر بدون اشاره بمائ خذ . ۴ - گرفتن مطلب کتاب یا رساله ای با تصف و تلخیص . ۵ - ( اسم ) اخذ فراگیری. ۶ - دانش آموی . جمع : اقتباسات .

(جمع آن اقتباس‌ها و اقتباسات است) گرفتن اندیشه‌های دیگران و به کاربردن آن با تغییر


جملات نمونه

کتاب او اقتباسی است از آثار چند جامعه شناس فرانسوی

his book is an adaptation of the works of some French sociologists


اقتباس شده

derivative, adapted (from)


فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - گرفتن ، اخذ کردن . ۲ - آموختن . ۳ - آوردن آیه ای از قرآن یا حدیثی در نظم و نثر. ۴ - گرفتن مطلب از کتاب یا رساله ای .

لغت نامه دهخدا

اقتباس. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) فراگرفتن آتش. ( تاج المصادر بیهقی ). آتش گرفتن ، چرا که مصدر است مأخوذ از ماده قبس که بفتحتین بمعنی آتش پاره است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). گرفتن آتش. ( ترجمان القرآن ). || نور گرفتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). گرفتن روشنائی. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ) : بر ضمیر خورشیداقتباس سخن شناس... مخفی نخواهد بود. ( حبیب السیر ). || فراگرفتن علم. ( تاج المصادر بیهقی ). دانش گرفتن. ( ناظم الاطباء ).گرفتن علم. ( ترجمان القرآن ). علم آموختن از کسی. ( آنندراج ). || دانش دادن. || فایده گرفتن. || فایده دادن. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح بدیع ) اندکی از قرآن یا حدیث در عبارت خود آوردن بی اشارت. ( غیاث اللغات از کنزاللغات ) ( آنندراج ). و جایز است تغییر آن برای وزن شعر یا امری دیگر. ( آنندراج ). اقتباس آن است که نثر یا نظم متضمن گردد چیزی از قرآن یا حدیث را چون :
و ان تبدلت بنا غیرنا
فحسبنا اﷲ و نعم الوکیل.
؟ ( از تعریفات ).
ایام ، خط بگرد رخ دلستان کشید
لم تفلحوا بناصیه انس و جان رسید.
خاقانی ( از آنندراج ).
نقد عمر زاهدان در توبه از می شد تلف
قل لهم ان تنتهوا یغفر لهم ما قد سلف.
خاقانی ( از آنندراج ).
دراین بیت ، الذین کفروا را به لفظ لهم بدل کرده است. ( آنندراج ).
- اقتباس کردن ؛ ازکسی فایده و دانش گرفتن و پیروی او در دانش و علم کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. نقل کردن و گرفتن مطلبی از کسی یا جایی با تغییر دادن آن برای پدید آوردن اثر جدید.
۲. دانش فراگرفتن از کسی.
۳. فایده گرفتن از کسی.
۴. (ادبی ) در بدیع، آوردن آیۀ قرآن یا مضمونی از احادیث در نظم و نثر بدون اشاره به اینکه از کجا نقل شده.

دانشنامه عمومی

اقتباس یعنی الهام گرفتن از چیزی یا شخصی


اقتباس می تواند به موارد زیر اشاره کند:
اقتباس ادبی
اقتباس سینمایی
اقتباس نمایشی
اقتباس.، فیلم آمریکایی

دانشنامه آزاد فارسی

اِقتِباس
(در لغت به معنی آتش گرفتن و پرتویافتن) در فن بدیع آوردن جمله ای، اعم از آیه، حدیث، یا سخن شخص دیگری در کلام خود. مرا شکیب نمی باشد، ای مسلمانان؛ ز روی خوب، «لَکُم دِینُکُمْ وَلی دیْنی» (سعدی) که بخش آخر بیت آیه ای از قرآن کریم است.

فرهنگ فارسی ساره

برگرفته، برگرفتن از


فرهنگستان زبان و ادب

{adaptation} [سینما و تلویزیون] ساختن فیلم براساس یک اثرِ ازپیش موجود
{adaptation / adapt} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] فرایند بازآفرینی یک اثر

نقل قول ها

اقتباس (فیلم ۲۰۰۲). اقتباس (به انگلیسی: Adaptation) فیلمی محصول شرکت آمریکایی کلمبیا پیکچرز و به کارگردانی اسپایک جونز است که فیلم نامه آن به دست چارلی کافمن و با الهام گرفتن از داستان دزد ارکیده اثر سوزان اورلئان نوشته شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اقتباس در لغت به معنای جست وجوی شراره و پاره آتش است، برای روشنی و گرمابخشی.
در واقع همان طور که "قبس" به معنی گرمابخشی و نور است، آن حدیث و یا آیه نیز به شعر، نور و اعتبار می دهد و یا کلام گوینده به آن متبرک شود. بنابراین کلام به کار گرفته شده در شعر باید در فصاحت و بلاغت و معنی در اوج باشد تا شاعر به هدفش که زینت بخشیدن به کلام خود است برسد. در بیت زیر شاعر از آیه قرآن سود برده است:
← آیه قرآن
...

[ویکی اهل البیت] این کلمه مصدر عربی از باب افتعال به معنای گرفتن، اخذ کردن، آموختن و فراگرفتن علم و هنر و ادب از دیگری است که امروزه در برابر آن کلمه انطباق یا بازنویسی نیز بکار می رود. از لحاظ اصطلاحی، در علم بدیع اقتباس آن است که در کلام ـ نثر یا نظم ـ مطلبی از قرآن یا حدیث یا بیتی معروف را بیاورند. در حالی که اشاره ای صریح به آن آیه، حدیث یا بیت نکرده باشند؛ مانند:
                      
که ترجمه حدیث نبوی "انا مدینه العلم و علی بابها"ست. تعریفی که امروزه از انطباق و بازنویسی ارائه می شود بیشتر به کل یک متن اشاره دارد و به تدوین دوباره یک اثر گفته می شود که بدون دخل و تصرّف در درونمایه و محتوا صورت می گیرد و هدف آن متناسب کردن نوشته با مخاطبان خاصّی است. گروهی نیز بازنویسی را بیشتر مربوط به تعدیل ساختار متون کهن می دانند، "به گونه ای که کهنگی و دشواری زبان و سبک قدیم از آنها گرفته می شود". در بازنویسی هرگاه درونمایه با رویکردی متفاوت نسبت به متن اصلی عرضه شود به آن بازآفرینی گویند.
اصطلاح اقتباس تا قبل از قرن ششم وجود نداشت. اگرچه در الفهرست به کتاب المقتبس از مدائنی (135ـ225 ق) و کتاب دیگری از مرزبانی اشاره شده است، معلوم نیست که مراد از کلمه اقتباس در این دو تصنیف همان معنای اصطلاحی بوده باشد. برخی دانشمندان اقتباس را محدود به استفاده از عبارات قرآنی دانسته اند، در حالی که دیگران در معنایی گسترده تر، آن را در مورد اصطلاحات فقه و دانش های دیگر نیز به کار برده اند.
سیوطی (849ـ911 ق) مباحثات و اختلاف هایی را در میان علما در مسئله اقتباس بیان می کند: مالکیان عمل اقتباس را یا کاملاً محکوم می کردند یا آن را فقط در نثر مجاز می دانستند، در حالی که شافعیان آن را به طور کلی مجاز می شمردند. برخی اقتباس های قرآنی را به سه دسته تقسیم کرده اند: مقبول، مباح و مردود.
مقبول آن است که در خطبه ها و موعظه ها و عهود و نعت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و امثال آن باشد؛ مباح آن است که در غزل، رسایل و قصه ها باشد و نوع مردود خود بر دو قسم است: اول آن چیزی است که خدای تعالی آن را به ذات خود نسبت داده باشد و شخص آن را برای خود نقل کند، چنان که یکی از بنی مروان در مکتوبی که در آن از کارگران خود شکایت داشت، این آیه را به طور اقتباس نوشته بود: «انَّ اِلینا ایابهم ثم ان الینا حسابهم». (سوره الغاشیه/26)
دوم این که آیه کریمه برای هزل اقتباس شود. اقتباس حتی در آثار نامقبولی چون کتاب های مربوط به آمیزش جنسی نیز وارد شده است. در شعر نیز اقتباس از شعری دیگر صورت می گیرد که به آن "تضمین" می گویند. اقتباس با تلمیح نیز قرابت دارد. در اقتباس همه یا بخشی از آیه یا حدیث می آید، در حالی که در تلمیح فقط به آیه یا حدیثی اشاره می شود تا ذهن خواننده یا شنونده را در کشف مفهوم سخن به تلاش وادارد. گاه اقتباس با صنعت ارسال مثل جمع می شود، مانند:
گاه به ضرورت وزن، در کلام اقتباس شده تغییری داده می شود یا معنایی غیر از معنای اصلی از آن اراده می گردد.

پیشنهاد کاربران

نشأت گرفته ازچیزی، منطبق

فعل �گرتیدن/ gartidan� را بجای اقتباس پیشنهاد میدهم.
امروزه به وام گیری واژگان از زبانهای دیگر گرته برداری میگویند که نوعی از اقتباس یا برداشت را معنی میدهد پس میتوانیم از� گرته� فعل ساده ی �گرتیدن� را بسازیم و واژگان دیگر هم از آن مشتق کنیم:
گرتیدن : اقتباس
گرتیده: مقتبس/اقتباس شده
گرتنده/گرتش گر/گرتاینده: اقتباس کننده
- - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اقتباس ادبی : گرتیده ی ادبی
اقتباس سینمایی: گرتیده ی سینمایی


کلمات دیگر: