راحتي بخش , تسلي دهنده
معزی
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
نسبت داده شده، کسی که چیزی به اونسبت داده شده(معزی الیه )، تعزیت گوینده، تسلی دهنده
( اسم ) تسلیت دهنده تعزیت گوینده .
بخیل که گرد کند و نخورد و ندهد
فرهنگ معین
(مُ عِ زّ) [ ع . ] (اِفا.) تسلیت دهنده ، تعزیت گوینده .
(مُ عَ زّا) [ ع . ] 1 - (اِمف ) تسلیت داده شده ، تعزیت گفته ، عزادار. 2 - (مص میمی ) تسلیت ، تعزیت .
(مُ عَ زّا ) [ ع . ] ۱ - (اِمف ) تسلیت داده شده ، تعزیت گفته ، عزادار. ۲ - (مص میمی ) تسلیت ، تعزیت .
لغت نامه دهخدا
معزی . [ م ِ زا ] (ع اِ) بز، خلاف ضأن . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). نوع بز و گله ٔ بز. (ناظم الاطباء).
معزی . [ م ِ زی ی / م َ زی ی ] (ع ص ) بخیل که گرد کند و نخورد و ندهد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معزی. [ م ُ ع َزْ زا ] ( ع ص ) تعزیت گفته. تسلیت داده. ماتم زده. سوکوار. و رجوع به تعزیة شود. || ( اِ ) در شاهد زیر از سنائی ظاهراً مصدر میمی است و به معنی ماتم و عزاداری و تعزیت و سوکواری آمده است :
تا چند معزای معزی که خدایش
زینجا به فلک برد و قبای ملکی داد.
معزی. [ م ُ ع َزْ زی ] ( ع ص ) تعزیت کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). تسلیت دهنده و تعزیت گوینده. ( ناظم الاطباء ). تسلیت گو. تعزیت گو. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به تعزیة شود.
معزی. [ م َ زی ی ] ( ع ص ) منسوب. ( غیاث ) ( آنندراج ).
- معزی الیه ؛ منسوب الیه و به ضم میم و تشدید زاء معجمه و بدون یاء تحتانی غلط است چه معزی بر وزن مرضی صیغه اسم مفعول از عزی یعزی عزاء در لغت نسبت داشتن به کسی یا به چیزی است. ( غیاث ) ( آنندراج ).
- || مشارالیه.
معزی. [ م ِ زی ی / م َ زی ی ] ( ع ص ) بخیل که گرد کند و نخورد و ندهد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معزی. [ م ُ ع ِزْ زی ] ( اِخ ) رجوع به امیرمعزی شود.
معزی . [ م َ زی ی ] (ع ص ) منسوب . (غیاث ) (آنندراج ).
- معزی الیه ؛ منسوب الیه و به ضم میم و تشدید زاء معجمه و بدون یاء تحتانی غلط است چه معزی بر وزن مرضی صیغه ٔ اسم مفعول از عزی یعزی عزاء در لغت نسبت داشتن به کسی یا به چیزی است . (غیاث ) (آنندراج ).
- || مشارالیه .
تا چند معزای معزی که خدایش
زینجا به فلک برد و قبای ملکی داد.
سنائی .
و رجوع به معزا شود.
معزی . [ م ُ ع َزْ زی ] (ع ص ) تعزیت کننده . (غیاث ) (آنندراج ). تسلیت دهنده و تعزیت گوینده . (ناظم الاطباء). تسلیت گو. تعزیت گو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تعزیة شود.
معزی . [ م ُ ع ِزْ زی ] (اِخ ) رجوع به امیرمعزی شود.
پیشنهاد کاربران
معز ی الیه یعنی مورد عزّت قرار گرفته یعنی عزیز شده