کلمه جو
صفحه اصلی

معاون


مترادف معاون : پیشکار، دستیار، کمک، مباشر، مددکار، ممد، ناظم، نایب، هم دست، یار، یاور

برابر پارسی : دستیار، کاریار، همیار، یاور

فارسی به انگلیسی

assistant, aid, assistant director or chief, under-secretary, deputy, adjutant, aide, lieutenant, second in command, surrogate, under, under-, vice-, assistant director (or chif), [ministry] under -secrotary

assistant, assistant director (or chif), [ministry] under -secrotary


adjutant, aid, aide, assistant, deputy, lieutenant, second in command, surrogate, under, under-, vice-


فارسی به عربی

کاهن , مساعد , ملحق

مترادف و متضاد

associate (اسم)
هم دست، شریک، معاون، عضو پیوسته، همسر، رفیق، هم قطار

helper (اسم)
هم دست، کمک، یار، یاور، معین، معاون

assistant (اسم)
کمک، دستیار، یاور، معین، بر دست، معاون، نایب، ترقی دهنده، رهبریار

vicar (اسم)
خلیفه، معاون، قائم مقام، جانشین، کشیش بخش، نایب مناب

assistant director (اسم)
معاون

coadjutor (اسم)
معاون، هم کار، همیاور

associate principal (اسم)
معاون

coadjutant (اسم)
معاون

vice-chancellor (اسم)
معاون، قائم مقام، نائب رییس، معاون رئیس دانشگاه

پیشکار، دستیار، کمک، مباشر، مددکار، ممد، ناظم، نایب، هم‌دست، یار، یاور


فرهنگ فارسی

کمک کننده، یاری کننده، دستیار
( اسم ) ۱ - یاری کننده کمک کننده ۲ ٠- کسی که مقامش در و زارت خانه یا اداره بالافاصله پس از و زیر یا رئیس است و جانشین و زیر یا رئیس محسوب میگردد جمع : معاونین . یا معاون . جرم . کسی که در اعمال مقدماتی و منضمات حرم به مجرم یاری کند .

فرهنگ معین

(مُ وِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - یاری کننده . ۲ - کسی که مقامش در وزارتخانه یا اداره پس از وزیر یا رییس است .

لغت نامه دهخدا

معاون. [ م ُ وِ ] ( ع ص ) یاری کننده. دستگیر و مددگار و معین و یاور. ( ناظم الاطباء ). یاری گر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- معاون جرم ؛ آن که محرک عامل اصلی جرم ( مباشر فعل جرم ) است و یا با علم در تهیه مقدمات یا در لواحق جرم کمک و تسهیل در اجرای جرم کند و بطور کلی آن که کمک عالمانه به مباشر جرم کند بدون مباشرت. ( از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به ترکیب «معاونت در جرم » ذیل معاونت شود.
|| در اصطلاحات اداری ، عضو مقدم پس از رئیس اداره را گویند که او را یاری می دهد و عندالاقتضا نیابت او را دارد. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). کسی که در وزارتخانه یا اداره. مقام او پس از وزیر و یا رئیس قرار دارد و در اداره امور وزارتخانه یا اداره ، یاور و مددگار وزیر یا رئیس است.

معاون. [ ] ( ع اِ ) گویا جمع چیزی است مانند معونة یا غیرآن : کان ابی [ ای ابوالعتاهیه ] لایفارق الرشید فی سفر و لاحضر الا فی طریق الحج و کان یجری علیه فی کل سنه خمسین الف درهم سوی الجوائز و المعاون ( الاغانی 3:153، یادداشت های قزوینی ج 7 ص 108 ).
- دیوان معاون ؛ یکی از ادارات حکومتی بنی عباس بوده است ولی مقصود از آن را تاکنون درست نفهمیده ام و در تجارب الامم مکرر این اصطلاح را دارد. ( یادداشت های قزوینی ج 7 ص 109 ) : کان الی والدی الحسن بن عبیداﷲ دیوان الرسائل و دیوان المعاون و جملةالدواوین التی کانت الیه فی ایام وزارة ابیه للمعتضد فامر عبیداﷲ ابنه ان یستخلف اباالحسین بن ثوابة علی دیوان الرسائل و دیوان المعاون. ( معجم الادباءچ مرجلیوت ج 2 ص 417 و 418 ).
|| منصبی و وظیفه ای بوده است که ندانستم چیست : والیه معاون بغداد و سائره... ( حمزه اصفهانی ص 231، یادداشت های قزوینی ج 7ص 109 ).

معاون . [ ] (ع اِ) گویا جمع چیزی است مانند معونة یا غیرآن : کان ابی [ ای ابوالعتاهیه ] لایفارق الرشید فی سفر و لاحضر الا فی طریق الحج و کان یجری علیه فی کل سنه ٔ خمسین الف درهم سوی الجوائز و المعاون (الاغانی 3:153، یادداشت های قزوینی ج 7 ص 108).
- دیوان معاون ؛ یکی از ادارات حکومتی بنی عباس بوده است ولی مقصود از آن را تاکنون درست نفهمیده ام و در تجارب الامم مکرر این اصطلاح را دارد. (یادداشت های قزوینی ج 7 ص 109) : کان الی والدی الحسن بن عبیداﷲ دیوان الرسائل و دیوان المعاون و جملةالدواوین التی کانت الیه فی ایام وزارة ابیه للمعتضد فامر عبیداﷲ ابنه ان یستخلف اباالحسین بن ثوابة علی دیوان الرسائل و دیوان المعاون . (معجم الادباءچ مرجلیوت ج 2 ص 417 و 418).
|| منصبی و وظیفه ای بوده است که ندانستم چیست : والیه معاون بغداد و سائره ... (حمزه ٔ اصفهانی ص 231، یادداشت های قزوینی ج 7ص 109).


معاون . [ م ُ وِ ] (ع ص ) یاری کننده . دستگیر و مددگار و معین و یاور. (ناظم الاطباء). یاری گر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- معاون جرم ؛ آن که محرک عامل اصلی جرم (مباشر فعل جرم ) است و یا با علم در تهیه ٔ مقدمات یا در لواحق جرم کمک و تسهیل در اجرای جرم کند و بطور کلی آن که کمک عالمانه به مباشر جرم کند بدون مباشرت . (از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به ترکیب «معاونت در جرم » ذیل معاونت شود.
|| در اصطلاحات اداری ، عضو مقدم پس از رئیس اداره را گویند که او را یاری می دهد و عندالاقتضا نیابت او را دارد. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). کسی که در وزارتخانه یا اداره . مقام او پس از وزیر و یا رئیس قرار دارد و در اداره ٔ امور وزارتخانه یا اداره ، یاور و مددگار وزیر یا رئیس است .


فرهنگ عمید

۱. دستیار.
۲. (صفت ) کمک کننده، یاری کننده.

دانشنامه عمومی

معاون (فیلم). معاون (انگلیسی: Vice) فیلمی فیلم زندگینامه ای و کمدی-درام به کارگردانی و نویسندگی آدام مک کی است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. در این فیلم کریستین بیل (در نقش دیک چینی) به همراه ایمی آدامز، استیو کارل، سم راکول، الیسون پیل، جسی پلمونس و تایلر پری به ایفای نقش پرداخته اند. فیلم صعود سیاسی چنی را تا تبدیل شدن به قدرتمندترین معاون رئیس جمهور در تاریخ ایالات متحده آمریکا، به تصویر می کشد.
برد پیت
دده گاردنر
جرمی کلاینر
مگان الیسون
کوین جی. مسیک
ویل فرل
آدام مک کی
این دومین فیلم سینمایی پس از فیلم دبلیو اثر الیور استون است که در آن دوران حکومت جرج دابلیو بوش به تصویر کشیده شده است.این فیلم در ۲۵ دسامبر ۲۰۱۸ از سوی آناپورنا پیکچرز در آمریکا اکران شد.و توانست در گیشه فروش ۷۲ میلیون دلاری را داشته باشد.
فیلم معاون یک داستان حماسی و البته سیاسی را بررسی می کند؛ داستانی دربارهٔ اینکه چگونه دیک چینی از حضور در کنار ریچارد نیکسون، سی وهفتمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و مدیریت شرکت هالیبرتن، با پیوستن به کابینه جرج دبلیو بوش و کسب جایگاه معاونت او، تبدیل به قدرتمندترین مرد دنیا شده است. او بعد از به دست آوردن این جایگاه، کشور خود و همچنین کل دنیا را به گونه ای تغییر داد که ما امروزه همچنان این تغییرات را حس می کنیم.
این فیلم در هفتاد و ششمین مراسم گلدن گلوب نامزد شش جایزه گلدن گلوب از جمله جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال یا کمدی شد که طی آن، بازیگر نقش اول فیلم، کریستین بیل، گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی را از آن خود کرد.

فرهنگ فارسی ساره

دستیار، کاریار، یاور


جدول کلمات

دستیار

پیشنهاد کاربران

تشریک مساعی کننده

به باور من، جز آمیخته واژه ی �دستیار�، دیگر برابرهای پارسی از آن میان، �همیار� و �یاور� که در بالا از آن ها یاد شده به آرش باریک واژه ی از ریشه عربی �معاون� نیستند و نمی توانند جایگزین آن شوند.

واژه ی �دستیار�، باریک ترین آرش �معاون� است.

افزوده:
�هم دست� که در بالا از آن یاد شده را باید سر هم: �همدست� نوشت؛ جدانویسی اینگونه آمیخته واژه ها آرش و مانش برخی جمله ها را دگر یا پوچ می کنند.

ادیار Adyar ( پهلوى: دوست ، کمک ، معاون )

مع یعنی با و همراه ، آون یعنی آسیاب و آسیابان است پس معاون در اصل کمک آسیابان بوده و برای دیگر مشاغل استفاده میشود

Deputy director


کلمات دیگر: