کلمه جو
صفحه اصلی

مستحبات

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مستحبه ( مستحب )
مقابل مکروهات و واجبات

لغت نامه دهخدا

مستحبات. [ م ُ ت َ ح َب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مستحبة. مقابل مکروهات و واجبات. کارهای پسندیده. کارهایی که فعل آنها بهتر از ترکشان باشد. رجوع به مستحب شود.

پیشنهاد کاربران

recommended acts


کلمات دیگر: