کلمه جو
صفحه اصلی

مرد هزارچهره

دانشنامه عمومی

مرد هزار چهره نام مجموعه ای کمدی است که هر شب از شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی ایران در ایام نوروز ۱۳۸۷ پخش شد، «مرد هزار چهره» عنوانی است که در این داستان به مسعود شصت چی نقش اول فیلم به بازیگری مهران مدیری اطلاق می شود. کارگردان این سریال مهران مدیری است و پیمان قاسم خانی سرپرست گروه نویسندگان. مجید و حمید آقاگلیان تهیه کنندهٔ سریال «مرد هزار چهره» هستند. این سریال تلویزیونی که قرار بود در ۱۵ قسمت ۴۵ دقیقه ای در ایام نوروز پخش شود، طی ۱۳ قسمت در ۱۳ نوروز خاتمه یافت. این مجموعه روایتگر داستانی اجتماعی است و موقعیت های مختلفی را به تصویر می کشد که ممکن است برای هر شخصی اتفاق بیفتد تا به جای دیگری اشتباه گرفته شود.بازپخش این مجموعه مجددا از فروردین ۹۱ از شبکه سه سیما پخش شد
مهران مدیری
پرویز فلاحی پور
علیرضا خمسه
پژمان بازغی
سیامک انصاری
رضا فیض نوروزی
اکرم محمدی
اسماعیل سلطانیان
بهاره رهنما
سروش صحت
پرستو گلستانی
نادر سلیمانی
نصرالله رادش
غلامرضا نیکخواه
رامین پورایمان
فلامک جنیدی
شقایق دهقان
الیکا عبدالرزاقی
روشنک عجمیان
سعید پیردوست
ساعد هدایتی
علی لک پوریان
غلام حسین تسعیری
محمدجواد عزتی
شایان احدی فر
شهین تسلیمی
پروین قائم مقامی
امیرحسین رستمی
شقایق رحیمی راد
حمید نیک نبرد
اکبر قدمی
کیانوش گرامی
شهریار فخاری
لقمان نظیر
ساقی زینتی
سرپرست نویسندگان:پیمان قاسم خانی
نکتهٔ مهم دربارهٔ مرد هزارچهره تعدد لوکیشن، استفاده از حیوانات سینمایی (به مربیگری امیر رهبری) تفاوت های فراوان کار با آثار قبلی مهران مدیری است.ادامه این سریال با نام مرد دوهزارچهره در نوروز ۱۳۸۸ پخش گردید که در آن هم شخصیت اصلی مسعود شصتچی است.
^  او اعلام کرد این صحنه تقلیدی هجوآمیز از صحنه بریدن کله اسب در فیلم پدرخوانده ۱ است.

نقل قول ها

مرد هزارچهره یک مجموعه تلویزیونی به کارگردانی مهران مدیری بود که در سال ۱۳۸۷ از شبکه ۳ سیما پخش شد.
• «چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی من بی دفاعم... من شریف تربیت شدم من شریف بزرگ شدم... نه کسی منو می شناخت... نه کسی بنده رو می دید... نه ثروتمند بودم و نه هیچ چیز دیگر... همهٔ سهم بنده از زندگی کار کردن در زیر زمین ادارهٔ بایگانی بود لای پرونده ها... من ساده بودم من همه چیز رو باور می کردم، من با هیچ کس مخالفت نمی کردم... سرم به کار خودم بود و شریف بودم... من نمی خواستم به بانک برم، من نمی تونستم طبابت کنم، من نمی تونستم سرهنگ باشم، من نمی خواستم شعر بگم، من مقاومت کردم تا حد توانم... اما من توانم کم بود... بنده ضعیف بودم، برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران... و من به همه احترام می گذاشتم... من به همه احترام می گذاشتم، و من شروع کردم به بازی کردن... و من شروع کردم به سرگرم شدن... و بعضی وقت ها یادم رفت که کجام... و همهٔ این هایی که می گند مال من نیست، حق من نیست... و من اشتباهی ام... من از اولش هم اشتباهی بودم... بله من یادم رفت که این ها مال من نیست و من اشتباهی ام، تقصیر من بود... تقصیر دیگران هم بود... اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم برنداشتم... من هیچ چیز رو توی جیبم نذاشتم... من از سهم کسی نزدم... من فقط اشتباهی بودم... خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم... خدایا تو شاهدی که من کسی رو اذیت نکردم... من فقط اشتباهی بودم... چه دفاعی از خودم بکنم؟... من بی دفاعم... حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم... جناب قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم... خدایا تو منو ببخش... من اشتباهی بودم!!!...»


کلمات دیگر: