( آجنقان ) معرب آجنگان
اجنقان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( آجنقان ) آجنقان. [ ج َ / ج ِ ] ( اِخ ) معرب آجنگان.
اجنقان. [ اَ ن ِ ] ( اِخ ) آجنقان. قریه ای است از قرای سرخس که به زبان محلی اجنگان و آجنگان گویند. ( مراصد الأطلاع ).
اجنقان. [ اَ ن ِ ] ( اِخ ) آجنقان. قریه ای است از قرای سرخس که به زبان محلی اجنگان و آجنگان گویند. ( مراصد الأطلاع ).
اجنقان . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) آجنقان . قریه ای است از قرای سرخس که به زبان محلی اجنگان و آجنگان گویند. (مراصد الأطلاع ).
کلمات دیگر: