کلمه جو
صفحه اصلی

پولدار


مترادف پولدار : توانگر، دولتمند، غنی، متمول، خرپول

متضاد پولدار : بی پول، فقیر

فارسی به انگلیسی

Rich, Wealthy


capitalist, circumstanced, millionaire, moneyed, rich, substantial, wealthy, well-off, well-to-do


wealthy, loaded, capitalist, circumstanced, millionaire, moneyed, rich, substantial, well-off, well-to-do, well-fixed, well-heeled, flush

مترادف و متضاد

توانگر، دولتمند، غنی، متمول ≠ بی‌پول، فقیر


خرپول


۱. توانگر، دولتمند، غنی، متمول
۲. خرپول ≠ بیپول، فقیر


nabob (اسم)
نایب السلطنه، پولدار، نواب

plutocrat (اسم)
پولدار

wealthy (صفت)
دولتمند، دارا، چیز دار، بانوا، پولدار، غنی، توانگر، ثروتمند

loaded (صفت)
پر، مست، مملو، بار شده، پربار، دارای پول زیاد، پولدار

well-fixed (صفت)
دارا، پولدار، ثروتمند، خوب تثبیت شده

well-heeled (صفت)
دارا، پولدار، ثروتمند

well-off (صفت)
جذاب، جالب، پولدار، ثروتمند، دارای زندگی اسوده

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه پول بسیار داردغنیتوانگر.

فرهنگ معین

(ص مر. ) ثروتمند، غنی ، توانگر.

لغت نامه دهخدا

پولدار. ( نف مرکب ) که پول دارد. غنی. توانگر. ثروتمند.

فرهنگ عمید

آن که پول بسیار دارد، ثروتمند.

پیشنهاد کاربران

توانگر، دولتمند، غنی، متمول، خرپول، دارا، مایه دار ، ثروتمند

متمول


کلمات دیگر: