مترادف بدسگالی : بداندیشی، بدخواهی، بدسرشتی، بدگویی، بدنهادی، دشمنی، بدنفسی متضاد بدسگالی : نیک نهادی، نیک خواهی، نیک اندیشی
بدسگالی. [ ب َ س َ / س ِ ] ( حامص مرکب ) بدسگال بودن. مقابل نیکوسگالی. ( فرهنگ فارسی معین ): و با این همه رنج قصد خصمان و بدسگالی دشمنان بر اثر. ( کلیله و دمنه ). کید، مکیدت ؛ بدسگالی. ( منتهی الارب ).