مترادف پیشخوان : جلوخان، کریاس
پیشخوان
مترادف پیشخوان : جلوخان، کریاس
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
عداد
مترادف و متضاد
ژتون، ژتن، شمارنده، پیشخوان، باجه، بساط، ضربت متقابل
جلوخان، کریاس
فرهنگ فارسی
میزدرازصندوق مانندکه درجلودکان میگذارند، پیش خواننده، کسی که درمجلس وعظروضه خوانی کند
( صفت ) ۱- آنکه چون کسی در مجلس وارد شود بیان حسب و نسب او کند تااهل مجلس در خور آن تنظیم و مراعات او کنند: در خلاصم رستمیها کرد عشق پیش خوان قص. من بیژن است . ( ظهوری ) ۲-( روضه خوانی ) یا منبرر اطفالی که پیش از اقام. روضه یا تعزیه بجماعت میخوانند. ۲- ( تعزیه ) چند پسر و دختر که مقابل هم صف بسته و با هم چون براعت استهلالی در برابر مستعمان و بینندگان شعر خوانند. ۴- سر خوان .
( صفت ) ۱- آنکه چون کسی در مجلس وارد شود بیان حسب و نسب او کند تااهل مجلس در خور آن تنظیم و مراعات او کنند: در خلاصم رستمیها کرد عشق پیش خوان قص. من بیژن است . ( ظهوری ) ۲-( روضه خوانی ) یا منبرر اطفالی که پیش از اقام. روضه یا تعزیه بجماعت میخوانند. ۲- ( تعزیه ) چند پسر و دختر که مقابل هم صف بسته و با هم چون براعت استهلالی در برابر مستعمان و بینندگان شعر خوانند. ۴- سر خوان .
فرهنگ معین
( ~. ) (ص فا. ) ۱ - کسی که در مجلس تازه واردان را معرفی می کند. ۲ - کسی که پیش از وعظ و روضه خوانی ، مجلس را با روضه خواندن آماده می کند، پامنبری .
لغت نامه دهخدا
پیش خوان. [ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) پیشخان. پیش تخته. صندوق مانندی که جلو دکان عطاران و قصابان هست که بر اولی پول شمارند و متاع فروخته را نزد بایع نهند و بر دیگری گوشت خرد کنند. صندوق مانندی چوبین که عطار و دیگر کسبه در پیش دکان دارند و خود در پس آن ایستند یا نشینند و بر آن کالا وزن کنند و دخل در آن ریزند و ترازو بالای آن جای دهند. || تخته زیر ترازو. || در روضه خوانی یا تعزیه ، پامنبری اطفالی که پیش از اقامه روضه یا تعزیه بجماعت خواندندی. چند پسر و دخترمقابل هم صف بسته که با هم چون براعت استهلالی بشعر،در برابر مستمعین و بینندگان خواندندی :
چون شود هنگامه گل گرم در طرف چمن
پیشتر از مرغ بستان پیش خوانی میکنم.
در خلاصم رستمیها کرد عشق
پیشخوان قصه من بیژن است.
چون شود هنگامه گل گرم در طرف چمن
پیشتر از مرغ بستان پیش خوانی میکنم.
علی ترکمان ( از آنندراج ).
|| ( نف مرکب ) آنکه چون کسی در مجلس وارد شود بیان حسب و نسب او کند،تا اهل مجلس درخور آن تعظیم و مراعات او کنند. ( آنندراج ) : در خلاصم رستمیها کرد عشق
پیشخوان قصه من بیژن است.
ظهوری ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
میز دراز صندوق مانند که جلو دکان می گذارند و فروشنده پشت آن می ایستد.، کسی که در مجلس وعظ یا روضه خوانی چیزی بخواند.
میز دراز صندوقمانند که جلو دکان میگذارند و فروشنده پشت آن میایستد.
فرهنگستان زبان و ادب
{dashboard, dash} [قطعات و اجزای خودرو، مهندسی بسپار] مجموعه ای در پایین شیشۀ جلو که ابزارهایی مانند ضبط صوت و صفحۀ نشانگر و کلیدها و فندک و مانند آن بر روی آن نصب می شود
متـ . داشبورد
پیشنهاد کاربران
با توجه به معنی خوان!
پیشخوان: کسی که پیش از روضه خوان در مجالسی بخواند یا کسی که درسی را از قبل مطالعه کند!
که در بیشتر اوقات آن را با ( پیشخان! ) اشتباه می نویسند!
پیشخوان: کسی که پیش از روضه خوان در مجالسی بخواند یا کسی که درسی را از قبل مطالعه کند!
که در بیشتر اوقات آن را با ( پیشخان! ) اشتباه می نویسند!
پیشخوان : به قسمت برجسته وسط که زمین بازی را دو نصف میکند و مهره های کشته در بالای آن قرار میگیرند[ اصطلاح تخته نرد]
معنی کلمه counter میشع پیشخوان
معنی به انگلیسی:
A Long flat surface over which goods are sold or business is done in a shop or bank
مثال:
You can buy your tickets at the counter
معنی به انگلیسی:
A Long flat surface over which goods are sold or business is done in a shop or bank
مثال:
You can buy your tickets at the counter
Check - in desk
کلمات دیگر: