کلمه جو
صفحه اصلی

بدایع


مترادف بدایع : عجایب، شگفتی ها، ابتکارها، ابتکارات، بدیعه ها، طرفه ها

برابر پارسی : تازه ها، نوها، نوآورها

فارسی به انگلیسی

new things, rarities, the cunning odes of saadi

new things, rarities


مترادف و متضاد

۱. عجایب، شگفتیها
۲. ابتکارها، ابتکارات، بدیعهها، طرفهها


عجایب، شگفتی‌ها


ابتکارها، ابتکارات، بدیعه‌ها، طرفه‌ها


فرهنگ فارسی

بخشی از غزلیات سعدی شامل قریب ۱۹٠ غزل.
چیزهای نو پیدا شده چیزهای نو و عجیب
( اسم ) جمع بدیعه تازهها نو آیینها نوها : بدایع اشعار .

( اسم ) جمع بدیعه تازهها نو آیینها نوها : بدایع اشعار .

فرهنگ معین

(بَ یِ ) [ ع . بدائع ] ( اِ. ) جِ بدیعه ، تازه ها، نوها.

لغت نامه دهخدا

بدایع. [ ب َ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) چیزهای تازه و نادر و عجیب. ( ناظم الاطباء ). تازه ها. نوباوه ها. نوپدیدکرده ها. نوآورده ها :
از هر صنایعی که بخواهی بر او اثر
وز هر بدایعی که بجویی برونشان.
فرخی.
و بدایع ابداع را در عالم کون و فساد پیدا کرد. ( کلیله و دمنه ). می اندیشم که بلطایف حیل و بدایع تمویهات گرد این غرض درآیم. ( کلیله و دمنه ). ابوالنصر... عتبی در تحریر و تقریر این کتاب [ تاریخ یمینی ] سحر حلال نموده است و بدایع اعجاز اظهار کرده. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 10 ). این کلمات از حکم و بدایع سخن امام ابوالطیب است. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 250 ). در کتاب لطایف الاَّداب از تصنیف عتبی نوادر اخبار و بدایع خطب و اشعار او ( ابو جعفر محمد ) بعضی مسطور است. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 263 ). پروردگاری که به اختلاف لغات و صفات شکر روایع بدایع صنایع او مقصور است. ( جهانگشای جوینی ).

بدائع. [ ب َ ءِ ] ( ع ص ِ، اِ ) بدایع. ج ِبدیعة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ج ِ بدیع. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به بدایع و بدیعة شود.

فرهنگ عمید

= بدیع

بدیع#NAME?


پیشنهاد کاربران

طرایف


کلمات دیگر: