مترادف تداوم : استمرار، تسلسل، تمدید، مداومت، همیشگی
برابر پارسی : ماندگاری، دنباله، پیگیری
continuation, continuity, continuance, permanence, permanency, duration, persistence
استمرار، تسلسل، تمدید، مداومت، همیشگی
دوام آوری، دوام داری، ادامه، پایایی
جریان روان رویدادهای فیلم؛ گذر روان از نمایی به نمای دیگر
تداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) انبوهی کردن کار بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ). تدائم . رجوع به تدائم شود.
تداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) گرد برگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تداوم مرغ در هوا؛ تحلیق آن . (ذیل اقرب الموارد از الاساس ).
ادامه، ماندگار